روانکژی
روانکژی [Perversion] کژروی از عمل جنسی «بهنجار[1]» که مقصود از بهنجار، مقاربت جنسی با فردی…
سکسوالیته (Sexuality)
در رویکردهای نظری و عملی روان-کاوی، سکسوالیته صرفاً به معنای فعالیتها و لذتی که به عملکرد دستگاه تناسلی وابسته باشد نیست: علاوه بر آن شامل کل هیجانات و فعالیتهایی میشود که از کودکی به بعد مشاهده شده و لذتی را فراهم میسازند که نمیتوان آن را ارضای یک نیاز فیزیولوژیک پایه (تنفس، گرسنگی، عمل دفع و غیره) به حساب آورد؛ این موارد مجدداً به عنوان فاکتورهای جزء[۱] در فرم بهاصطلاح بهنجار علاقهی جنسی پدیدار میشوند.
کاملاً مشخص است که روان-کاوی نقش سکسوالیته در رشد و حیات ذهنی انسان را بسیار مهم تلقی میکند. با این حال اگر مشخص نشود که تبدیل مفهوم سکسوالیته را تا چه حد مسلّم میپندارد، نمیتوانیم این ادعا را به خوبی درک کنیم. قصد ما این نیست که برای کارکرد سکسوالیته در دیدگاه روانکاوی نسبت به انسان حد و حدود تعیین کنیم، بلکه صرفاً میخواهیم نحوهی استفادهی روان-کاوی از این مفهوم را بر حسب گستردگی و دامنهی درک آن مشخص کنیم.
اگر دیدگاه متداولی که سکسوالیته را یک غریزه[۲]، به معنای رفتار از پیش تعیینشدهای که مشخصهی یک گونه است و اُبژه[۳] (شریکی از جنس مخالف) و هدف[۴] (به هم پیوستن اندامهای تناسلی در مقاربت) نسبتاً ثابتی دارد بپذیریم، بلافاصله مشخص میشود که این رویکرد برای حقایقی که از مشاهدهی مستقیم به دست میآیند، در مقایسه با حقایقی که از تحلیل حاصل میشوند، توجیه بسیار ناقصی ارائه میکند.
الف. وجود و عمومیت روانکژیهای جنسی، که برخی آسیبشناسان روانی اواخر قرن نوزدهم (کرافت-ابینگ[۵]، هولاک الیس[۶]) فهرستی از آنها ارائه کردند، نشان میدهد که تنوع زیادی در انتخاب اُبژههای جنسی و در نوع فعالیتی که برای ارضا شدن استفاده میشود، وجود دارد.
ب. فروید نقاط همپوشانی متعددی را بین روانکژی و سکسوالیتهی بهاصطلاح بهنجار قائل میشود: پیدایش روانکژیهای موقت هنگامی که شکل عادی ارضا غیرممکن میشود؛ و وجود عادی انواع رفتارها –در قالب فعالیتی که منجر به مقاربت (پیشلذت[۷]) میشود و همراه با آن است– که آنها نیز در روانکژیها به عنوان جایگزین مقاربت یا به عنوان شرط لازم برای ارضا رخ میدهند.
پ. روان-کاویِ رواننژندها[۸] نشان میدهد دردنشانهایی (سمپتومهایی)[۹] که به منزلهی برآورده شدن تمایلات جنسی هستند به شیوهای محقق میشوند که مستلزم جابهجایی و اصلاح آنها از طریق سازش با دفاعها[۱۰]و غیره است. علاوه بر این، اغلب اوقات میتوان تمایلات جنسی کژراهانه را در پشت سمپتومهای خاصی پیدا کرد.
ت. وجود سکسوالیتهی دورهی کودکی، که به نظر فروید از ابتدای زندگی به کار انداخته میشود، به طور خاص مسبب گستردهتر شدن حوزهای است که روان-کاوی آن را حوزهی جنسی تلقی میکند. وقتی از سکسوالیتهی دورهی کودکی سخن میگوییم مقصود ما نهتنها آگاهی از وجود هیجانات[۱۱] و نیازهای جنسی زودرس، بلکه وجود فعالیتی شبیه به رفتار کژراهانه در بزرگسالان است. در وهلهی اول، سکسوالیتهی دورهی کودکی شامل بخشهایی از بدن –نواحی شهوتزا[۱۲]– است که صرفاً عضو تناسلی نیستند؛ دوم اینکه چنین فعالیتی –به عنوان مثال مکیدن انگشت– کاملاً مستقل از اجرای کارکردهای بیولوژیک (مثلاً تغذیه) به سمت لذت هدایت میشود. از این منظر روانکاوها سکسوالیته را مقعدی[۱۳]، دهانی[۱۴] و غیره تلقی میکنند.
این گستردگی بسطیافتهی حوزهی سکسوالیته لاجرم منجر به این میشود که فروید معیارهایی برای ماهیت صریحاً جنسی این فعالیتهای متنوع مطرح کند. وقتی میگوییم ماهیت جنسی را نمیتوان به اندامهای تناسلی محدود کرد (همانطور که روان را نمیتوان به حیات ذهنی خودآگاه محدود ساخت) این سوال به وجود میآید که روانکاو چه توجیهی برای نسبت دادن یک مشخصهی جنسی به فرآیندهایی که اندام تناسلی در آنها دخیل نیست دارد. به طور کلی این سوال دربارهی سکسوالیتهی دورهی کودکی مطرح میشود، چرا که در روانکژیهای بزرگسالی، برانگیختگی اندام تناسلی به عنوان یک قاعدهی کلی حضور دارد.
فروید در فصلهای ۲۰ و ۲۱ کتاب گفتارهای مقدماتی دربارهی روانکاوی[۱۵] (۱۷-۱۹۱۶) یک چارهی فوقالعاده سرراست برای این مشکل ارائه میکند: ««چرا» او یک اُبژهی منتقد خیالی دارد، «آیا آنقدر خودرأی هستید که چیزهایی را که بر اساس شواهد خودتان تظاهرات غیر قابل تعریف در کودکی هستند و زندگی جنسی بعداً به واسطهی آنها پرورش پیدا میکند، به عنوان سکسوالیته توصیف کنید؟ چرا نباید به جای این کار، یک تعریف فیزیولوژیک برای آنها ارائه کنید و صرفاً بگویید قبلاً فعالیتهایی همچون مکیدن شهوانی[۱۶] یا نگه داشتن مدفوع را در کودکی که از پستان شیر میخورد شاهد بودهایم، فعالیتهایی که نشان میدهند کودک به دنبال “لذت اندامی”[۱۷] (Organlust) است»» (۱a).
گرچه فروید این سوال را باز میگذارد، اما این بحث بالینی را مطرح میکند که تحلیل سمپتومها در فرد بالغ ما را به این فعالیتهای لذتبخش دوران کودکی برمیگرداند، و این امر به واسطهی مادهای که بدون شک جنسی است محقق میشود (۱b). درست است که مسلّم پنداشتن ماهیت جنسی فعالیتهای دورهی کودکی یک گام رو به جلو است، اما به گفتهی فروید آنچه در انتهای یک فرآیند رشد به دست میآوریم و میتوانیم رد پای آن را مرحله به مرحله تا رسیدن به منشأ دنبال کنیم، باید –حداقل به صورت بالقوه– از ابتدای آن فرآیند حضور داشته باشد. با این حال او به اجبار تأیید میکند که «در این صورت هیچ معیار عمومی مشخصی از ماهیت جنسی یک فرآیند نداریم» (۱c).
فروید بارها بر این نکته تأکید میکند که باید در حوزهی بیوشیمی به دنبال چنین معیاری بگردیم. کل چیزی که میتوان در روان-کاوی اثبات کرد این است که یک انرژی جنسی یا لیبیدو[۱۸] وجود دارد؛ تجربهی بالینی با این که نمیتواند در تعریف این انرژی به ما کمک کند، اما رشد و دگرگونیهای آن را به ما نمایش میدهد.
***
بنابراین به نظر میرسد تفکر فروید هم دربارهی ماهیت سکسوالیته (که حرف آخر او در این باره به یک تعریف بیوشیمیایی فرضی ختم میشود) و هم دربارهی تکوین[۱۹] آن به بنبست میرسد، چرا که او وجود سکسوالیته را تقریباً از ابتدا مسلّم فرض میکند و پا را از این فراتر نمیگذارد.
این مشکل در مورد سکسوالیتهی دوران کودکی بیشتر آشکار میشود، اما در همین حوزه است که میتوانیم نشانههایی دال بر وجود یک راه حل را بیابیم.
الف. از نظر توصیف شبه فیزیولوژیکی رفتار جنسی دورهی کودکی، فروید پیش از این نشان داده است که پیدایش غریزهی جنسی ریشه در کارکرد مکانیسمهای زیادی دارد که مسئول محافظت از موجود زنده[۲۰] هستند. او اینطور بیان میکند که در مرحلهی ابتدایی، غریزه را فقط میتوان در قالب لذتی که بهعنوان نتیجهی حاشیهای انجام کار حاصل میشود درک کرد (لذت حاصل از مکیدن فراتر از رفع گرسنگی است). تنها در مرحلهی دوم است که لذت حاشیهای به خاطر خود آن، صرف نظر از هرگونه نیاز غذایی، صرف نظر از هرگونه لذت تبعی، بدون هیچ اُبژهی بیرونی و به شیوهی کاملاً موضعی در سطح ناحیهی شهوتزا طلب میشود.
انگلوارگی[۲۱]، نواحی شهوتزا، خود-انگیزی[۲۲]: از نظر فروید اینها سه جنبهی درهمتنیده هستند که سکسوالیتهی دورهی کودکی را تعیین میکنند (۲). واضح است که وقتی فروید نقطهی پیدایش غریزهی جنسی را مشخص میکند، این غریزه (Trieb) تقریباً به صورت یک روانکژی غریزه در معنای سنتی آن (Instinkt) ظاهر میشود – یک روانکژی که در آن اُبژهی مشخص و هدف ارگانیک[۲۳] هردو محو میشوند.
ب. از یک منظر زمانی متفاوت، فروید در موارد متعددی روی مفهوم کنش معوق[۲۴] تأکید داشت که طبق آن، تجربیات زودرسِ نسبتاً مبهم در نتیجهی تجربیات تازه، با معنایی که از ابتدا نداشتند، به کار انداخته میشوند. در این صورت آیا میتوانیم بگوییم که در تحلیل آخر، تجربیات دورهی کودکی مثل مکیدن در ابتدا غیرجنسی هستند و مشخصهی جنسی آنها صرفاً به صورت ثانویه، زمانی که فعالیت تناسلی نمود پیدا کرده است، حاصل میشود؟ به نظر میرسد این نتیجهگیری، تا جایی که بر عنصر پسکنشی[۲۵] در ساختار سکسوالیته تأکید دارد، هم چیزهایی که دربارهی پیدایش ویژگی جنسی گفتیم، و هم فراتر از آن، رویکرد ژنتیکی را که معتقد است ویژگی جنسی از ابتدای رشد روانی-زیستی[۲۶] به صورت ضمنی حضور داشته است بیاعتبار میسازد.
در حقیقت این یک مشکل مهم در نظریهی جنسی فرویدی است: از آنجایی که سکسوالیته یک مکانیسم آماده نیست بلکه در طول زندگی فرد برقرار میشود و هم از نظر ساز و کار و هم اهدافی که دارد تغییر میکند، نمیتوان آن را صرفاً بر حسب یک تکامل زیستی درک کرد؛ گرچه از طرف دیگر حقایق نشان میدهند که سکسوالیتهی دوران کودکی یک خطای حسی پسکنشی نیست.
پ. از دیدگاه ما یکی از راه حلهای این مشکل را میتوان در ایدهی فانتزیهای آغازین[۲۷] یافت، ایدهای که بهعنوان وزنهی تعادل برای مفهوم کنش معوق عمل میکند. زمانی که فروید از فانتزیهای آغازین صحبت میکند، به «توجیه تبارزایشی[۲۸]» متوسل میشود و به فانتزیهای خاصی (صحنهی نخستین[۲۹]، اختگی، اغوا) اشاره دارد که همه با آنها مواجه میشوند و سکسوالیتهی انسان را شکل میدهند. بنابراین نمیتوان سکسوالیته را صرفاً بر حسب بلوغ درونزاد[۳۰] غریزه توجیه کرد – باید اینطور پنداشته شود که سکسوالیته در هستهی ساختارهای بیناسوژگانی[۳۱] که پیش از پیدایش آن در فرد وجود داشتهاند، شکل میگیرد.
فانتزی «صحنهی نخستین» را از نظر محتوا میتوان، همانند معناهای بدنیای[۳۲] که در بر میگیرد، به یک مرحلهی لیبیدویی خاص –مرحلهی مقعدی-سادیستیک[۳۳]– ارتباط داد، اما از نظر ساختار واقعی (بازنمایی و حل معمای باروری)، طبق دیدگاه فروید نمیتوان آن را با ربط دادن فاکتورهای قابل مشاهده توجیه کرد: این فانتزی نوعی «طرحواره» را تشکیل میدهد که پیش از این برای سوژه مفروض بوده است. در یک سطح ساختاری متفاوت، همین مطلب را میتوان دربارهی عقدهی اودیپ[۳۴] هم مطرح کرد که در آن، این فانتزی به عنوان تنظیمکنندهی رابطهی سهجانبه بین کودک و والدین تعریف میشود. نکتهی قابل توجه این است که روانکاوهایی که بیشترین توجه را به توصیف نقش فانتزیهای ذاتی موجود در سکسوالیتهی دورهی کودکی داشتهاند –مکتب کلاین– اینگونه میپندارند که ساختار اودیپی از یک مرحلهی بسیار ابتدایی تأثیر خود را اعمال میکند.
ت. تردیدهای فروید دربارهی مفهوم کاملاً ژنتیکی و درونزاد سکسوالیته، با اهمیتی که او حتی بعد از پذیرفتن وجود سکسوالیتهی دورهی کودکی برای اغوا قائل میشود، بیش از پیش در معرض توجه قرار میگیرند (برای بحث بیشتر دربارهی این موضوع، توضیحات ما در مدخل «صحنهی اغوا[۳۵]» را ببینید).
ث. بنابراین سکسوالیتهی دورهی کودکی –در هر صورت از نظر منشأ– با نیازهایی که سابق بر این غریزه خوانده میشدند ارتباط دارد، اما در عین حال مستقل از آنها نیز است؛ آنقدر درونزاد است که یک مسیر رشد را دنبال کرده و از مراحل مختلف گذر میکند، و آنقدر برونزاد[۳۶] است که از سمت دنیای بالغانه به سوژه حمله میکند (چون سوژه از ابتدا مجبور است جایی در دنیای خیالی والدین پیدا کند، و چون والدین او را در معرض تحریک جنسی کم و بیش پنهان قرار میدهند). درک سکسوالیتهی دورهی کودکی از یک جنبهی دیگر نیز دشوار است: نه با رویکردی که آن را به یک کارکرد فیزیولوژیک تقلیل میدهد و نه با تفسیر «از بالا» که ادعا میکند آنچه فروید سکسوالیتهی دورهی کودکی مینامد شکل تغییریافتهای از رابطهی عاشقانه است، قابل توجه نیست. در حقیقت فروید همیشه سکسوالیتهی دورهی کودکی در روان-کاوی را در قالب اشتیاق[۳۷] مشخص میکند: بر خلاف عشق، اشتیاق مستقیماً به یک بنیاد بدنی خاص وابسته است؛ بر خلاف نیاز، ارضا را تابع شرایطی در دنیای فانتزی میسازد که انتخاب اُبژه و جهتگیری فعالیت را به طور دقیق تعیین میکنند.
این نوشته با عنوان «Sexuality» در کتاب «زبان روانکاوی» نوشتهی لاپلانش و پونتالیس ارائه شده و در تاریخ ۱۸ مرداد ۹۹ توسط تیم ترجمهی تداعی ترجمه و در بخش دانشنامهی روانکاوی سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
[۱] Component
[۲] Instinct
[۳] Object
[۴] Aim
[۵] Krafft-Ebing
[۶] Havelock Ellis
[۷] Forepleasure
[۸] Neuroses
[۹] Symptoms
[۱۰] Defences
[۱۱] Excitations
[۱۲] Erotogenic
[۱۳] Anal
[۱۴] Oral
[۱۵] Introductory Lectures on Psycho-Analysis
[۱۶] Sensual
[۱۷] Organ-pleasure
[۱۸] Libido
[۱۹] Genesis
[۲۰] Organism
[۲۱] Anaclisis
[۲۲] Auto-erotism
[۲۳] Organic
[۲۴] Deferred action
[۲۵] Retroactive
[۲۶] Psychobiological
[۲۷] Primal phantasies
[۲۸] Phylogenetic
[۲۹] Primal scene
[۳۰] Endogenous
[۳۱] Intersubjective
[۳۲] Somatic
[۳۳] Anal-sadistic
[۳۴] Oedipus Complex
[۳۵] Scene Seduction
[۳۶] Exogenous
[۳۷] Desire