بیرحمی کودک به چه معناست؟
بیرحمی کودک (The baby’s ruthlessness)
تا سال ۱۹۴۵، اندیشههای وینیکات در مورد پرخاشگری به میزان قابل توجهی تکامل یافته است. در نخستین مقالهی اساسی او به نام «رشد هیجانی اولیه[۱]»، بسیاری از دستمایههایی که همچنان فکر وینیکات را تا آخر عمر به خود مشغول میدارند به عنوان طرحی کلی برای تمام مفهومپردازیهای پس از آن مطرح میشوند. او شروع سه فرایند را در آغاز زندگی فرض میکند.
سه فرایند وجود دارند که از نظر من بسیار زود شروع میشوند: (۱) یکپارچه سازی، (۲) شخصیسازی و (۳) در پی آنها، درک زمان و فضا و دیگر خصوصیات واقعیت – به سخن کوتاه، ادراک. میزان زیادی از آن چه ما تمایل داریم مسلم فرض بگیریم، دارای سرآغاز و شرایطی بود که از آن توسعه مییافت.
اگر چه ممکن است سه فرایند فوق در طی ۲۴ ساعت اول حیات پس از تولد در نوزاد آغاز شوند، وینیکات به نفع آن چه «خودِ بیرحم اولیه[۲]» مینامد ادعا میکند. این بیرحمی پیش از آن که نوزاد قادر باشد احساس نگرانی کند رخ میدهد، و بنابراین خودِ بیرحم مقدم بر خودِ نگران[۳] است. اما خودِ نگران -توانایی حس نگرانی- برای رشد خود به این بستگی دارد که خودِ بیرحم اجازهی بروز داشته باشد.
اگر فرض کنیم که فرد یکپارچه میگردد و شخصیت مییابد و در ادراک خود شروع خوبی داشته است، هنوز راه طولانیای پیش روی او قرار دارد که باید پیش از آن که به عنوان شخصی یکپارچه با مادری یکپارچه ارتباط برقرار کند، و نگران تاثیر افکار و اعمال خود بر روی او باشد، طی نماید.
ما باید نوعی رابطهی ابژهای بیرحمانهی اولیه را مفروض بگیریم. کودک عادی از رابطهای بیرحمانه با مادرش لذت میبرد، که عمدتا در بازی نشان داده میشود، و او به مادرش نیاز دارد چون فقط از مادر میتوان انتظار داشت که رابطهی بیرحمانه او با خودش را حتی در بازی تحمل کند؛ زیرا واقعاً این امر مادر را آزار میدهد و تحلیل میبرد. نوزاد بدون این بازی با او، تنها میتواند خودِ بیرحم را پنهان کند و تمام عمر را در این گسیختگی سر کند.
وینیکات در این مقاله در رابطه با سن تقریبی نوزاد که با مادرش بیرحم است مشخص صحبت نمیکند. با این حال، همانطور که مشاهده خواهیم کرد، بیرحمی که نوزاد و یا کودک در حال رشد نشان میدهد سویهای از دو سال اول زندگی است. بازی ملازم با خودِ بیرحم به کودک حدود ۶ ماهه به بعد ارجاع دارد – نوزاد/کودکی که قادر به بازی باشد.
با این حال، سویهی بیرحمانهی بازی عبارتست از اجرای خودِ بیرحم اولیه در زمان پیش از روابط ابژهای. اینجا نقطهی تکامل در اندیشهی وینیکات قرار دارد؛ در سال ۱۹۴۵، وینیکات در مقالهای به نام «رشد هیجانی اولیه» به رابطهی ابژهای بیرحمانه اشاره میکند که باید در آغاز زندگی وجود داشته باشد. در سال ۱۹۵۲، او در مقالهای کوتاه به نام «اضطراب همراه با ناامنی[۴]» مرحلهای را پیشنهاد میکند که مادر و نوزاد یکپارچه هستند، و این مرحله مقدم بر رابطهی ابژهای است. این یکپارچگی در طول مرحلهی وابستگی مطلق اتفاق میافتد.
لازم به یادآوری است که وینیکات با عنوان «پیشا-رحم[۵]» یا «پیشا-نگرانی[۶]» به این زمان اشاره میکند. به عبارت دیگر، نوزاد هیچ آگاهی از بیرحمی خود ندارد. تنها زمانی که او شروع به آگاه شدن میکند، میتواند آنگاه به عقب نگاه کند و بگوید: «من آن زمان بیرحم بودم».
واکنشی که مادر به این خودِ بیرحم نشان میدهد جنبهای حیاتی از نحوهی تأثیر پرخاشگری فطری بر رشد هیجانی در نوزاد در حال رشد است. اگر نوزاد موظف باشد که خودِ بیرحمش را به خاطر محیطی که نمیتواند پرخاشگری را تحمل کند پنهان نماید، باید انشقاق یابد –یعنی یک خود غیرمنسجم، غیر قابل شناسایی و دو تکه شده. و همین گسیختگی است که وینیکات در سال ۱۹۴۷ در یکی از مقالات اصلی خود به نام «نفرت در انتقال متقابل[۷]» مورد کند و کاو قرار میدهد.
این مقاله با عنوان «The baby’s ruthlessness» در THE LANGUAGE OF WINNICOTT منتشر شده و در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۹۷ توسط تیم ترجمه تداعی ترجمه و در بخش دانشنامهی وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
[۱] Primitive emotional development
[۲] primitive ruthless self
[۳] Concerned self
[۴] Anxiety Associated with Insecurity
[۵]pre_ruth
[۶] Pre_concern
[۷] Hate in the Countertransference