skip to Main Content
تأملی روان‌کاوانه بر میراث شعر فارسی

تأملی روان‌کاوانه بر میراث شعر فارسی

تأملی روان‌کاوانه بر میراث شعر فارسی

تأملی روان‌کاوانه بر میراث شعر فارسی

عنوان اصلی: تأملی روان‌کاوانه بر میراث شعر فارسی
نویسنده: آلاله آطاهریان
انتشار در: مجلهٔ روانکاوی تداعی
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۴۰۴
تعداد کلمات: ۲۷۸۰ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۱۶ دقیقه

تأملی روان‌کاوانه بر میراث شعر فارسی

چکیده:

ادبیات و شعر فارسی همواره نقش مهمی در انتقال فرهنگ و هویت ایرانی داشته و ابزاری برای بیان عواطف، تاریخ، افسانه‌ها و دانش ایرانی بوده است. بی‌گمان دیوان حافظ از جمله متونی است که در قله میراث ادبی کشور ما قرار دارد. در این نوشته نه به محتوای شعر، بلکه به شیوه خوانش منحصربه‌فردی از اشعار حافظ پرداختیم که از گذشته تا به حال در میان ایرانیان جایگاه مهمی داشته است. این شیوه، تفأل زدن به دیوان حافظ است که در مواجهه با تردیدها، تفسیر نشانه‌ها و کشف مصلحت در لحظاتی از زندگی رخ می‌دهد. در ادامه، بررسی کردیم که تفأل زدن صرفا عملی ساده یا سنتی آیینی برای کشف مصلحت نیست، بلکه نمایانگر رابطه‌ای میان فرد و ناهشیار اوست. در واقع، درون این خواسته آگاه که آغازگر این فرآیند است، اشتیاقی ناهشیار برای بازیابی اُبژه گمشده به چشم می‌خورد. هم چنین کلام نمادین و سیال اشعار حافظ با پاسخی که گویی به مخاطب اختصاص می‌یابد، امکان به کلام آوردن جنبه‌های ناشناخته خود را به او می‌دهد. بنابراین شاید بی‌دلیل نباشد که در نزد ایرانیان عالی‌ترین نوع کلام، شعر است. شعری که بتوان از خلال آن بخش‌های عمیق وجود خود را دید.

واژگان کلیدی: شعر فارسی، ناهشیار، اُبژه گمشده

فرهنگ و هنر، از مولفه‌های سازنده هویت هر سرزمینی هستند. ادبیات و به ویژه شعر، چکیده تاریخ و فرهنگ مردم یک سرزمین است. در ایران، شعر در دوره‌های مختلف تاریخی دستخوش تعییراتی بوده اما همواره یک جریان اجتماعی، نوعی خلاقیت فرهنگی و تجربه‌ای تاریخی بوده است. شعر فارسی چه قبل از اسلام و چه پس از آن یکی از ابزارهای انتقال عواطف، تاریخ، افسانه‌ها و همینطور خرد و دانش ایرانی و فرهنگ اجتماعی می‌باشد. به گفته شاعر برجسته ایرانی احمد شاملو «شعر در ایران برداشت هایی از زندگی نیست بلکه خود زندگی است». شعر نه تنها عواطف و احساسات شاعر را انتقال می‌داده، بلکه ابزار بسیار مهمی برای بیان نصایح و شیوه زندگی و همینطور صحبت و نقد مسائل اجتماعی نیز بوده است (شاملو، ۱۳۹۰).

حافظ شیراز یکی از بزرگ‌ترین شاعران ایران که آنچنان دل از سخنور نام‌آور آلمان، گوته، بربود که او دیوان شرقی-غربی را با الهام از شعر فارسی سرود و بخشی به حافظ‌نامه اختصاص داد. حافظ شیراز در غزل‌های مختلف خود از دگرگونی اوضاع سیاسی و اجتماعی و ناسازگاری روزگار و سقوط ارزش‌ها گله و شکایت کرده و ریاکاران را مذمت می‌کند، اما به اصلاح و تغییر هم امید دارد. دیوان حافظ گذشته از اشارات مستقیمی که به عناصر فرهنگی و اجتماعی دارد، آینه‌ای زلال است که می‌توان سیمای ایران و ایرانی را در آن به روشنی دید (حاکمی، ۱۳۹۹).

از دیرباز ایرانیان شیوه خوانش متفاوتی از دیوان اشعار حافظ داشتند و آن تفأل زدن به این دیوان بوده است. اما در باب اینکه چرا دیوان حافظ شیراز چنین جایگاه فراگیری پیدا کرده است، با وجود مثنوی معنوی که در خانقاه‌ها برای تفأل مورد استفاده بوده و یا دیوان رباعیات حکیم عمر خیام. دکتر شفیعی کدکنی، ادیب، نویسنده و پژوهشگر ایرانی معتقد است «شعرحافظ بر اسلوب تناقض استوار است، حافظ به صورت آینه تمام نمای انسانیت در می‌آید و تصویرگر مجموعه‌ای از هر دو سوی تناقض‌های وجودی انسان است. این گره زدن جوانب متناقض وجود انسان و در کنار یکدیگر حفظ کردن آن‌ها بزرگ‌ترین عامل توفیق اوست. یکی از میدان‌های تجلی این تناقض در هنر حافظ شیراز غلبه بیان ایهامی اوست و ایهام خود یکی از وجوه میل انسان به آزادی است، حق انتخاب هر کدام از دو سوی معنی» (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۶).

ادوارد براون در کتاب خود از سعدی تا جامی، برای اشاره به قدمت تفأل زدن آورده است که شاه عباس دوم هنگامی که قصد جنگ آذربایجان را داشت و تبریز، تخت‌گاه آن ملک را هدف مقصود قرار داده بود، برای امضای این عزیمت به دیوان حافظ تفأل زد و این بیت آمد: «عراق و فارس گرفتی به شعر خود حافظ/ بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است» (براون، ۱۹۰۶). متخصص معاصر ادبیات کلاسیک فارسی، میرجلال الدین کزازی، درباره تفأل زدن به دیوان حافظ می گوید: «ما با آن چیزی فال می‌زنیم که نقش‌پذیر است، هر آنچه که سخت و افسرده نباشد. چرا که نیروهای نمادین در بند زمان نمی‌مانند. دیوان حافظ نقش‌پذیر است، سروده‌ها و اشعار او سخت، فشرده و کالبدینه نیست». او هم چنین معتقد است: «شعر حافظ ویژگی آب گونگی دارد، چرا که آب سخت، درشت، فشرده و دژم نیست، بلکه روان و بی‌ریخت است و از این رو در هر ظرفی بریزید، ریخت همان ظرف را به خود می‌گیرد. همین ویژگی است که به کار فال زنی با دیوان حافظ می‌آید» (کزازی، ۱۳۹۶).

تفأل زدن به دیوان حافظ چه به صورت فردی و چه در جمع خانواده در مناسبت‌های غیرمذهبی و مهم ایرانیان یعنی عید باستانی نوروز و شب یلدا، از شیوه‌های مهم خوانش شعر حافظ است. در این نوشته بر آن شدیم تا درباره این نوع خوانش کهن و جاری بین ایرانیان، تفأل زدن به دیوان حافظ، تأملی داشته باشیم.

از گذشته‌های دور تا به امروز، بسیارند ایرانیانی که در بزنگاه‌های گمان و تردید، از حافظ می‌خواهند که راه روشن راست را به آنها بنماید. بنابراین تفأل زمانی آغاز می‌شود که فرد خواسته و یا پرسشی را درباره موضوعی که تردید او را برانگیخته در ذهن مطرح می‌کند و پس از شکل گرفتن سوال، پیش از گشودن کتاب، از طریق جمله‌ای، حافظ را قسم می‌دهد. متن دقیق قسم دادن در روایت‌های مختلف تفاوت‌هایی دارد اما عموما به این صورت آغاز می شود که «ای حافظ شیرازی، تو محرم هر رازی». پس از آن حافظ را به خدا، به شاخه نبات، که روایت است معشوق حافظ بوده، و به حافظ کل قرآن قسم می‌دهند که مصلحت فرد را برایش آشکار سازد. سپس کتاب را می‌گشاید و صفحه‌ای را که به شیوه‌ای تصادفی انتخاب شده است می‌خواند. او با یک پاسخ ساده روبه‌رو نیست بلکه با شعری مواجه است که در درون خود پاسخی برای فرد دارد. این شعر نیازمند تفسیری است که می‌تواند توسط خود شخص یا دیگری آگاه انجام شود.

در وهله اول، فرد باید به خرد حافظ باور داشته باشد تا به سراغ دیوان او برود. در واقع در چنین موقعیتی، حافظ در فانتزی فرد، صرفا یک شاعر نیست بلکه صاحب آگاهی و داننده مصلحت بوده و این اولین رانه‌ای است که باعث می‌شود او به دیوان حافظ رجوع کند. همانطور که فروید در مقاله داینامیک‌های انتقال می‌گوید: «پدیده انتقال صرفا محدود به موقعیت درمانی نمی‌شود و بخش اساسی از تمام روابط و تعاملات است»، در این فضای ارتباطی هم، انتقال در فانتزی، نقش تعیین کنندگی در فاصله سوژه از دیوان حافظ دارد (فروید، ۱۹۱۲). لکان نیز می‌گوید: «آنالیزان در توهم این است که آنالیست می‌داند و این وهم جلسه را پیش می‌راند» (لکان، ۱۹۷۸).

در گام بعدی سوالی باید شکل بگیرد. او باید بداند چیزی هست که می‌خواهد به دست بیاورد و نیاز به دانستن دارد. همانطور که پیشتر گفتیم دودلی و تردید در مورد آنچه در دنیای بیرون قرار است اتفاق بیفتد باعث می‌شود که فرد به تفأل زدن روی آورد، اما نکته شایان توجه این است که او باید بتواند تردید خود را در قالب سوال به ساحت کلمه دربیاورد. او باید بتواند بگوید که از حافظ شیراز چه می‌خواهد. شخص درخواستی[۱] آگاهانه و ایگو محور دارد. چیزی را نمی‌داند و از حافظ می‌خواهد تا پاسخی داده و او را به جهتی که مصلحت اوست رهنمون سازد. اما روان‌کاوی به ما آموخته که هشیاری تمام آن چیزی نیست که وجود دارد. فروید در مقاله «ناهشیار» توضیح می‌دهد و می‌گوید: «ادراک‌هایی که از طریق آگاهی صورت می‌پذیرد معادل با فرآیندهای ذهنی ناهشیار نیستند که اُبژه آن ادراکات‌اند» (فروید، ۱۹۱۵). با پذیرش این موضوع می‌توانیم بگوییم که این درخواست هشیارانه تمام ماجرا نیست. از منظر روان‌کاوی، سوال نه صرفا به عنوان ابزاری برای کسب اطلاعات، بلکه برای بیان امیال، فانتزی‌ها و اضطراب‌های فرد، مورد بررسی قرار می‌گیرند. از این رو، روان‌کاوی ما را به این سو سوق می‌دهد که بگوییم در دل این سوال هشیارانه، اشتیاقی[۲] ناهشیار نهفته است. شخصی که دیوان حافظ را در مقابل خود قرار می‌دهد و تصمیم می‌گیرد تفألی به آن بزند، نه تنها می‌خواهد مصلحت خویش را بداند، بلکه گویی مسئولیتی را در مورد آن رخداد بر عهده خود می‌بیند. در واقع در تفأل زدن به دیوان حافظ، نه تنها سوژه به سوی شکل دادن کلام سوق می‌یابد، بلکه او، نقش خود و نحوه اثر گذاریش در مورد آنچه در ذهن دارد را هم می‌پذیرد و پیرو آن از صاحب خرد مشورت می‌گیرد.

خرد در اندیشه ایرانی یکی از اساسی‌ترین مفاهیم در فرهنگ، فلسفه و اساطیر ایران باستان و دوره‌های بعدی است. خرد را می‌توانیم ابتدا در کهن‌ترین آیین ایرانیان یعنی دین زرتشت بیابیم که در آن اهورامزدا به معنای خدای خردمند و دانا بوده و پس از آن در اشعار شاعرانی همچون حکیم ابوالقاسم فردوسی که نه تنها شاهکار ادبی خود را چنین آغاز می‌کند: «به نام خداوند جان و خرد/کزین برتر اندیشه برنگذرد»، بلکه این چنین در وصف خرد می‌گوید: «خرد چشم جان است چون بنگری/ که بی‌چشم، شادان جهان نسپری»، و یا در بیتی دیگر می‌گوید: «خرد رهنمای و خرد دلگشای/ خرد دست گیرد به هر دو سرای» (خالقی مطلق، ۱۴۰۰). حال می‌توانیم با مدد گرفتن از این مفهوم کهن در نزد ایرانیان، این اُبژه اشتیاق ناهشیار را چشم خردمندی بدانیم که فرد فاقد آن بوده و در دل خواست آگاهانه‌اش جای دارد. چشمی خردمند که بتواند مصلحتی که شخص قادر به دیدن آن نیست را ببیند و به واسطه زبان، سوژه را به سوی آن هدایت کند. این چشم خردمند چیزی را می‌بیند که سوژه نمی‌تواند.

در ابتدا گفتیم که فرد باید به خرد حافظ باور داشته باشد تا در هنگامه تردید به سراغ او رود، یعنی او را دارنده این چشم خردمند بداند که نه تنها سوالش را از او بپرسد، بلکه به طور ناهشیاری آن را از او طلب کند. بنابراین می‌توانیم این تفسیر را داشته باشیم که چشم خردمندی که توان دیدن مصلحت فرد را داشته باشد همان اُبژه گمشده‌ای است که سوژه درپی آن بوده و گویی آن را در حافظ شیراز یافته است. این رابطه انتقالی امکان بازیابی اُبژه گمشده را در فانتزی برای سوژه فراهم می‌کند.

در بخش بعدی، شعری در قامت پاسخ، پیش روی مخاطب حافظ قرار می‌گیرد. نکته شایان توجه در این بخش این است که در تفأل زدن به دیوان حافظ، فرد احساس می‌کند که مخاطب حافظ است، غزلی که به عنوان پاسخ به طور تصادفی انتخاب می‌شود به گونه‌ای است که گویی مخصوص فرد مخاطب سروده شده و حافظ از حال و احوال او آگاه است. از همین رو، تفأل زدن امری سوژه محور است، چرا که هر فردی با سوال متفاوت و مخصوص به خود این کار را انجام می‌دهد و پاسخی را دریافت می‌کند که در تفسیر شعر، سازگار با سوال خواهد بود.

همانطور که گفتیم این شعر پاسخی ساده و سرراست نیست، بلکه شعری نیازمند تفسیر و نهفته در نمادها و نیازمند رمزگشایی است. میرجلال الدین کزازی می‌گوید: «سرنوشت فال را فال خواه است که بر می‌نهد» (کزازی، ۱۳۹۶). تفسیر شعر کاملا وابسته به شخص فال گیرنده است. به نظر می‌رسد که در تفأل زدن به دیوان حافظ دو بخش وجود دارد، بخشی از فرد که خواسته و سوالی را آگاهانه مطرح می‌کند و بخش دیگری که در مواجه با شعری که گویی پاسخ حافظ شیراز است آن شعر را تفسیر می‌کند. در بخش دوم ناخودآگاه فرد است که در غالب تفسیر شعر زبان به سخن گشوده است. وقتی تردید و دودلی گریبان فرد را می‌گیرد او بخشی از خواسته آگاه خود را می‌داند و می‌شناسد، اما به نظر می‌رسد که برای دیدن جنبه دیگری از خود نیازمند کمک شعر است. تفسیر شعر و ایهام و نمادهای آن بر اساس آنچه فرد را شکل داده تفسیر می‌شود. در واقع شعر در اینجا همانند آینه‌ای است که به شخص کمک می‌کند که بتواند جنبه‌های ناهشیار خود را در آن ببیند و به کلام در بیاورد. گویی در اینجا شعر همانند آینه‌ای جادویی عمل می‌کند که تصویر اولیه فرد را تغییر می‌دهد. در واقع تردید اولیه فرد نشان دهنده این است که او می‌داند وجودش جنبه‌های مختلفی دارد. اما انگار می‌خواهد آنچه در درونش می‌گذرد را از زبان کسی بشنود که به خرد او باور دارد. شعر به او بخشی از خود فرد را می‌نمایاند و به کلام می‌آورد که به تنهایی نمی‌توانست آن را به رسمیت بشناسد.

بنابراین خواسته ایگو در شکل سوالی که دربردارنده فقدان خردی هدایت کننده است، نقطه آغاز و شروع مسیر تفأل زدن و آغاز فهم فرد از آن چیزی است که باور دارد باید بداند. در این خواسته هشیار اولیه، میلی ناهشیار نهفته است. آنچه تا اینجا در این نوشته از تحلیل‌مان درباره تفأل زدن برداشت کردیم این بود که میل ناهشیار سوژه به واسطه اُبژه گمشده‌ای به حرکت در می‌آید که آن اُبژه را چشم خردمندی نام نهادیم که می‌تواند مصلحت فرد را ببیند و سوژه را به سوی آن هدایت کند و به او بگوید که باید در کدام مسیر گام بردارد. خواسته‌ای باید باشد تا سوژه را به دنبال اُبژه گمشده‌اش بکشاند. همانطور که در ابتدا به کلام آوردن سوال شیوه خاصی داشت، پاسخ نیز به گونه‌ای منحصربه‌فرد در ساختاری به نام شعر ارائه می‌شود. شعری که گونه خاصی از کلام است و پاسخ را طوری ارائه می‌کند که نیازمند تفسیر مخاطب شعر است. فرد باید پاسخ خود را در این دنیای نمادین کلامی شعر تفسیر کند. در این تفسیر، تمامیت آگاه و ناآگاه شخص پا به میدان می‌گذارند و او بخش ناهشیار خود را گویی در کلام شاعر می‌شنود. پس از تفسیر شعر، رضایتی در فرد ایجاد می‌شود. اما این احساس رضایت بعد از تفأل زدن به خواجه شیراز از چه چیزی است؟ قابل ذکر است که این احساس رضایت موقتی به نظر می‌رسد. چرا که تفأل زدن امری است که تکرار می‌شود. فقط یک بار در زندگی، فال حافظ نمی‌گیریم، بلکه چندین و چند بار و مکررا هر جا که تردید و دودلی بر فرد فائق می‌آید به سراغ دیوان حافظ می‌رود. فروید معتقد بود که در خلق اثر شاعرانه، فانتزی‌های شاعر که نشات گرفته از آرزوهای تحقق نیافته او هستند لذتی زیبایی‌شناختی در مخاطب ایجاد می‌کند. اما در تفأل زدن به دیوان حافظ نه تنها خواندن شعر لذت بخش خواهد بود، بلکه تفسیر آن هم برای فرد حائز اهمیت است. به عبارتی تفسیر آن و معنایی که آن شعر برای هر فردی دارد، او را از تنش و تردید رها کرده و شاید او هم می‌تواند در فانتزی، خواسته خود را تحقق بخشد. ما از میل ناهشیار سوژه نیز صحبت کردیم. میل ناهشیاری که در پی اُبژه گمشده‌ای است که گویی به تمامی به دست نمی‌آید و به همین خاطر فرد همواره باید به این دیوان بازگردد و در هر بار رضایت خاطری موقتی به دست آورد (فروید، ۱۹۰۸).

آنچه نوشته شد تلاشی است برای فهم این که تفأل زدن به دیوان حافظ به عنوان شیوه منحصربه‌فرد از خوانش شعر حافظ چه کارکردی برای ایرانیان دارد. در این فرآِیند، کلام، جایگاه ویژه‌ای دارد. اولین چیزی که دیوان خواجه شیراز از هر فردی طلب می‌کند این است که سوالت چیست، آن را بگو. چرا که اگر سوال و خواسته آگاهانه‌ای وجود نداشته باشد، کل این فرآیند آغاز نخواهد شد. شاید هر ایرانی در کلام محدود و غنی و ایهام گونه حافظ شیراز به دنبال یافتن ناهشیار است. این کلام نمادین و ویژه شعر، برای هر فرد ایرانی که می‌تواند آن را تفسیر کند، همانند آینه‌ای جادویی است که فرد می‌تواند بخشی از خود را که بدان آگاه نیست دریابد. شاید بی‌دلیل نباشد که در نزد ایرانیان عالی‌ترین نوع کلام، شعر است. شعری که بتوان از خلال آن بخش‌های عمیق وجود خود را دید.

این مقاله با عنوان «تأملی روان‌کاوانه بر میراث شعر فارسی» توسط آلاله آطاهریان نوشته شده و در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴ در مجله روانکاو تداعی منتشر شده است.

منابع فارسی

  1. براون، ادوارد. (۱۹۰۶). تاریخ ادبی ایران: از سعدی تا جامی (جلد سوم). کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج.
  2. حاکمى, اسماعیل. (۱۳۹۹). مروری بر سابقه تفأل و تطیر و بازتاب آن در برخی تواریخ و متون ادب فارسی. مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی (۱). ۵۳.
  3. خالقی مطلق، جلال (گردآورنده). (۱۴۰۰). شاهنامه فردوسی. تهران: انتشارات سخن. چاپ چهاردهم.
  4. شاملو، احمد. (۱۳۹۰). مجموعه اشعار. تهران: انتشارات نگاه.
  5. شفیعی کدکنی، محمدرضا. (۱۳۸۶). زمینهٔ اجتماعی شعر فارسی. مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۵(۲)، ۱۵-۳۶.
  6. شهبازی، ایرج. (۱۳۹۹). سیمای جامعه ایرانی در آینه دیوان حافظ.
  7. کزازی، میرجلال الدین. (۱۳۹۶). بزرگداشت حافظ. سخنرانی در کنفرانس ادبیات کلاسیک فارسی، دانشگاه تهران، تهران.

منابع انگلیسی

  1. Freud, S. (1912). The dynamics of transference. The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud (vol. 12, pp 97-108). London: Hogarth Press.
  2. Freud, S. (1915). The unconscious. The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud (vol. 14, pp 159-215). London: Hogarth Press.
  3. Freud, S. (1908). Creative writers and day-dreaming. The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud (vol. 9, pp 141-154). London: Hogarth Press.
  4. Lacan, J. (1978). The four fundamental concepts of psychoanalysis (A. Sheridan, Trans.). New York: Norton. (Original work published 1973).

[۱] Demand

[۲] Desire

0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search