رشد اندیشهی اسکیزوفرنیک | ویلفرد بیون
رشد اندیشهی اسکیزوفرنیک[۱]
در این مقاله، که باید آن را نوعی اعلامیهی مقدماتی در نظر گرفت، سه کار را انجام میدهم:
(الف) در مورد نقطهای بحث میکنم که در آن شخصیت سایکوتیک از غیر سایکوتیک جدا میشود؛
(ب) ماهیت آن واگرایی را مورد بررسی قرار میدهم؛ و
(ج) نتایج و پیامدهای آن را مورد ملاحظه قرار میدهم.
تجربه کنگرهی ژنو به من نشان داد که تلاش برای ارائه تصاویر بالینی در یک مقالهای به این اندازه فشرده، بیشتر از آنکه موجب روشنگری شود ابهام ایجاد میکند. بنابراین، این نسخه محدود به توصیف نظری است.
نتیجهای که من به آن دست یافتم، در تماس تحیلی با بیماران اسکیزوفرنیک بوده و آنها را به صورت عملی آزمایش کردهام. اینکه من به درجاتی از روشنگری رسیدهام، عمدتاً خودم را مدیون سه اثر میدانم که به دلیل جایگاه کلیدی که در این مقاله دارند، آنها را به شما یادآوری میکنم.
مورد اول: توصیف فروید از دستگاه ذهن[۲]، که در مقالهام در کنگره لندن، در سال ۱۹۵۳ به آن اشاره کردم، و از طریق درخواست اصل واقعیت و به طور ویژه، آن بخش از آن که مربوط به آگاهی هشیار از تاثیرات حسی[۳] است، به فعالیت فراخوانده میشود.
رشد اندیشهی اسکیزوفرنیک[۱]
در این مقاله، که باید آن را نوعی اعلامیهی مقدماتی در نظر گرفت، سه کار را انجام میدهم:
(الف) در مورد نقطهای بحث میکنم که در آن شخصیت سایکوتیک از غیر سایکوتیک جدا میشود؛
(ب) ماهیت آن واگرایی را مورد بررسی قرار میدهم؛ و
(ج) نتایج و پیامدهای آن را مورد ملاحظه قرار میدهم.
تجربه کنگرهی ژنو به من نشان داد که تلاش برای ارائه تصاویر بالینی در یک مقالهای به این اندازه فشرده، بیشتر از آنکه موجب روشنگری شود ابهام ایجاد میکند. بنابراین، این نسخه محدود به توصیف نظری است.
نتیجهای که من به آن دست یافتم، در تماس تحیلی با بیماران اسکیزوفرنیک بوده و آنها را به صورت عملی آزمایش کردهام. اینکه من به درجاتی از روشنگری رسیدهام، عمدتاً خودم را مدیون سه اثر میدانم که به دلیل جایگاه کلیدی که در این مقاله دارند، آنها را به شما یادآوری میکنم.
مورد اول: توصیف فروید از دستگاه ذهن[۲]، که در مقالهام در کنگره لندن، در سال ۱۹۵۳ به آن اشاره کردم، و از طریق درخواست اصل واقعیت و به طور ویژه، آن بخش از آن که مربوط به آگاهی هشیار از تاثیرات حسی[۳]