skip to Main Content
چهار توضیح برای خود‌ویرانگری

چهار توضیح برای خود‌ویرانگری

چهار توضیح برای خود‌ویرانگری

چهار توضیح برای خود‌ویرانگری

عنوان اصلی: Four Explanations for Self-Sabotage
انتشار در: مدرسه زندگی
تعداد کلمات: ۱۱۱۶ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۷ دقیقه
ترجمه: گروه روانکاوی تداعی

چهار توضیح برای خود‌ویرانگری

یکی از کنجکاوی‌برانگیزترین و مأیوس‌کننده‌ترین رفتارهای روان‌شناختی، تحت عنوان خود‌ویرانگری شناخته می‌شود. شخصی که دارای استعدادها و آینده‌ای روشن است، به‌طور ناهشیار و قدرتمندانه شروع به خراب کردن زندگی خود می‌کند. او شریکی را که عمیقاً به او وابسته است، از خود می‌راند یا فرصت‌های خود را در حوزه‌های حرفه‌ای و چالش‌برانگیز که می‌توانست در آن‌ها به‌خوبی ظاهر شود، نابود می‌سازد.

۱. خودویرانگری به‌عنوان دفاعی در برابر همه‌توانی

در جریان رشد عادی، هر کودکی به مرحله‌ای عجیب و کنجکاوی‌برانگیز می‌رسد. آن‌ها تصور می‌کنند که چه می‌شود اگر تمام قدرت را در اختیار داشته باشند. با وجود کوچکی و محدودیت‌هایشان، در حالتی از هیجان دیوانه‌وار، خود را به‌عنوان حاکم مطلق دنیا تصور می‌کنند، کنترل همه چیز را در دست می‌گیرند، دشمنانشان را نابود می‌کنند و بر همه پیروز می‌شوند. ممکن است روی میز آشپزخانه بایستند و با یک شمشیر پلاستیکی خود را پادشاه یا ملکه جهان اعلام کنند.

روان‌شناسان به ما می‌گویند که این رفتار کاملاً طبیعی و حتی بسیار سالم است. برای اینکه روزی بتوانیم رابطه‌ای درست میان امیدها و واقعیت‌های خود، جاه‌طلبی‌ها و محدودیت‌هایمان برقرار کنیم، همه ما نیاز داریم فرصتی برای روبه‌رو شدن با خیال‌پردازی‌های خود درباره قدرت کامل و کنترل داشته باشیم. باید فرصتی داشته باشیم تا به‌طور کامل ابعاد جاه‌طلبی‌های خود را بسنجیم و از آن‌ها نترسیم.

اما چگونگی پیشرفت این وضعیت بستگی به محیط اطراف دارد. اگر والدین از تعادل روحی و اعتماد به نفس کافی برخوردار باشند، قادر خواهند بود لحظات همه‌توانی کودک را با لبخندی خیرخواهانه مدیریت کنند. آن‌ها به کودک اجازه می‌دهند تا این احساسات خود را ابراز کند و سپس با ملایمت و قاطعیت پیشنهاد می‌دهند که شاید حالا زمان آن باشد که پادشاه یا ملکه به طبقه بالا و به رختخواب برود. مرحله‌ی همه‌توانی هم مجاز شمرده می‌شود و هم کنترل‌شده، که این زمینه‌ای برای داشتن رابطه‌ای بدون ترس با امیال گسترده و خودمختارمان فراهم می‌کند.

اما همه‌ی ما این شانس را نداشته‌ایم. ممکن است هرگز به ما اجازه داده نشده باشد که خودمحوری، پرخاشگری و سرافرازی درونی خود را که همگی به‌طور طبیعی در همه‌ی ما وجود دارند، ابراز کنیم. بزرگسالان اطرافمان ممکن است آن‌قدر از پتانسیل ما بترسند و خودشان احساس ناتوانی کنند که هرگز به ما اجازه ندهند خشم خود را ابراز کنیم، و این ما را به ترسی ابتدایی از قدرت خود محکوم کند.

در نتیجه، ممکن است اکنون خود را بیش از حد ملایم و ترسو بیابیم. دائماً این تصور را داریم که حتی به یک مگس هم آسیب نمی‌زنیم. نمی‌خواهیم به هیچ شکلی خودنمایی کنیم. نمی‌توانیم تحمل کنیم که توجه‌ها به سوی ما جلب شود. هوش خود را نادیده می‌گیریم، فرصت‌های پیشرفت را رد می‌کنیم، لباس‌های تیره و ساده می‌پوشیم و خود را «خجالتی» می‌نامیم.

اما البته این تمام ماجرا نیست. در عمق وجودمان، آرزو داریم که پیروز شویم، دیگران را تحت تأثیر قرار دهیم، دلبری کنیم و مورد تحسین قرار گیریم. می‌خواهیم دشمنان خود را به نابودی بکشانیم، دوست داریم رئیس‌جمهور باشیم. اما به ما اجازه داده نشده تا تعادلی بالغانه میان نیروهای متضاد درونمان برقرار کنیم. پیروزی به شیوه‌ای سنجیده و سازنده برای ما بهایی بیش از حد سنگین به‌همراه دارد. مجبور شده‌ایم به موشی تبدیل شویم، زیرا در نخستین غرش‌های شیرگونه‌ی خود، کسی آن‌قدر وحشت کرد که ما را از آن بازداشت.

۲. تنها شکست می‌تواند عشق را به ارمغان آورد.

توضیح دیگر برای خودویرانگری به والدینی مرتبط است که به‌طور نامحسوس پیامی گیج‌کننده ارسال می‌کنند: تنها در صورتی که شکست بخوری، دوست داشته خواهی شد.

در حالی که در بیشتر خانواده‌ها، موفقیت‌ها جشن گرفته می‌شوند، در برخی دیگر، به‌نظر می‌رسد که عشق والدین فقط زمانی در دسترس است که فرد در حالت استیصال و بیچارگی، آسیب‌دیده و رنج‌کشیده باشد.

زمانی که بیمار یا مورد زورگویی قرار می‌گیریم، طرد یا تحت تعقیب هستیم، والدین سخت‌گیر و سرسخت ناگهان نرم می‌شوند. چه انگیزه‌ای قوی‌تر از این برای به‌هم ریختن زندگی‌مان وجود دارد، وقتی باور کنیم که ممکن است به این وسیله سرانجام عشقی را به‌دست آوریم که همیشه آرزویش را داشته‌ایم؟

ما فرصت‌های خود را نابود می‌کنیم، زیرا در سطحی عمیق، این فرصت‌ها اساساً فرصت به‌نظر نمی‌رسند، بلکه نویدبخش تنهایی‌اند. با موفقیت در جهان، احساس می‌کنیم ممکن است تنها چیزی را که برایمان بسیار اهمیت دارد از دست بدهیم: تأیید و رضایت کسانی که ما را به این دنیا آورده‌اند.

۳. جستجو برای خود حقیقی

در برخی دیگر از خانواده‌ها، پیام به شکلی متفاوت اما به همان اندازه ناامیدکننده منتقل می‌شود: تنها راه رسیدن به عشق از طریق موفقیت است. به‌طور غیرمستقیم به کودک گفته می‌شود: اگر در مسابقات پیروز شوی، جوایز مدرسه را به‌دست بیاوری و بعدها ترفیع‌ها و عناوین شغلی را کسب کنی، دوست داشته خواهی شد. ما تو را تا جایی که در چشم دیگران مهم باشی، دوست خواهیم داشت.

برای مدتی طولانی ممکن است به این دستورات به‌طور وظیفه‌شناسانه عمل کنیم. اما در مقطعی، شاید زمانی که در آستانه پیروزی هستیم، لحظه‌ای از شورش ابتدایی به سراغمان می‌آید. بخشی از وجودمان که همیشه آرزوی آن را داشت که به‌خاطر «بودن» و نه «انجام دادن»، به‌خاطر خودمان و نه دستاوردهایمان، دوست داشته شود، علیه بخشی که در اطاعت و پیروی از خطوط تعیین‌شده بسیار موفق بوده، می‌شورد.

در این حالت ممکن است به رئیس خود توهین کنیم یا در امتحانات شکست بخوریم، زیرا این اعمال نوعی اعتراض به فداکاری وحشتناکی است که مجبور به تحمل آن شده‌ایم. موفقیت به نظر واقعی نمی‌رسد. پشت این خودویرانگری آرزویی عمیق و تلخ برای دریافت عشقی اصیل نهفته است. ما دستاوردهای دنیوی خود را می‌سوزانیم، تا عشقی صادقانه را که از آغاز حقمان بوده، بیابیم.

۴. تمایل به ویرانگری دیگری

این رفتار را خودویرانگری می‌نامیم، اما ممکن است در پس این رفتار، تمایلی به آسیب زدن یا تخریب دیگری نهفته باشد: آن چهره والدینی که ما را به خاطر «بودنمان» دوست نداشت، و برای او مدال‌ها و موفقیت‌های ما مهم‌تر از خودِ آسیب‌پذیر و بی‌دفاعمان بود.

وقتی فرصت‌های حرفه‌ای خود را نابود می‌کنیم، ممکن است به نظر برسد که قصد داریم به منافع خود آسیب بزنیم، اما در واقع ممکن است در حال تلاش برای ناراحت کردن کسی باشیم – حتی اگر فقط در تخیلاتمان – که سال‌ها پیش ما را در مسیری برای تأیید خارجی قرار داد و اکنون دیگر چیزی برای به رخ کشیدن به همسایگان نخواهد داشت. با فروپاشی پایه‌ای که بر آن ایستاده‌ایم، در عمق وجود خود قصد داریم بی‌عدالتی اولیه‌ای را که بر ما تحمیل شده، جبران کنیم.

ما از جذابیت موفقیت بسیار آگاهیم. اما شاید هنوز در آغاز راهی باشیم برای فهمیدن اینکه بخش‌های خاصی از وجودمان – به دلایل عمیق و ناپیدای عاطفی – تا چه اندازه به شکست گرایش دارند.

این مقاله با عنوان «Four Explanations for Self-Sabotage» در سایت مدرسه زندگی منتشر شده و توسط تیم ترجمه گروه روانکاوی تداعی ترجمه و در تاریخ ۲۱ مهر ۱۴۰۳ در  بخش مجله وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.
0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search
error: این محتوا محافظت‌شده است.
×