skip to Main Content
در ستایش آسیب‌پذیری

در ستایش آسیب‌پذیری

در ستایش آسیب‌پذیری

در ستایش آسیب‌پذیری

عنوان اصلی: HOW TO BE VULNERABLE
انتشار در: The School of Life
تعداد کلمات: ۱۱۵۲ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۷ دقیقه
ترجمه: تیم ترجمه تداعی

در ستایش آسیب‌پذیری

اجازه دهید با صراحت بیان کنیم که اگر ندانیم که چگونه آسیب‌پذیر باشیم، نمی‌توانیم شریک عاطفی خوبی باشیم.

زمانی که به شریک زندگی خود اجازه می‌دهیم تا به روش‌های مختلف از ضعف‌ها، نیازمندی‌ها، بخش‌های ترسیده، نابالغ، بی‌کفایت یا کاملاً عجیب و غریب ما آگاه شود، خود را از نظر روانی آسیب‌پذیر می‌کنیم – یعنی برخی از راه‌هایی که در آن انسان هستیم. آسیب‌پذیر بودن یعنی جرأت برداشتن نقاب معمولی و معقول بودنی که با آن با جهان تعامل می‌کنیم و برای یک بار هم که شده با تمام شکنندگی و بخش‌های غیرمعمول پنهانی‌مان به کسی نشان می‌دهیم که به‌واقع چه کسی هستیم. ما ممکن است به عنوان افراد آسیب‌پذیر بپذیریم که برای یک چیز به اصطلاح کوچک گریه کنیم، در مورد یک نقص ظاهراً جزئی نیاز به اطمینان‌بخشی داشته باشیم، هر ده دقیقه یکبار معشوق خود را صدا کنیم، از اضطراب یا پارانویا رنج ببریم، با صدای کودکانه صحبت کنیم یا حیوان عروسکی مورد علاقه‌مان را در آغوش بگیریم.

این یک اعتراف بزرگ است در مقابل کسی که اساساً می‌خواهیم محبت و علاقه‌ی او را تحت تأثیر قرار دهیم و حفظ کنیم. اعتراف کردن به این که راه‌هایی اساسی وجود دارد که از طریق آنها از آنچه که یک بزرگسال مناسب باید باشد، کوتاهی می‌کنیم، یک قدم بسیار پیچیده است. این ممکن است موجب شود یک نوع خاص از شریک عاطفی با جدیت به ما بگوید که باید بزرگ شویم، از ما به دوستان خود گله و شکایت ببرد و برای پایان دادن به رابطه با عجله اقداماتی انجام دهد.

در نتیجه، ما اغلب دروغ می‌گوییم، نه برای گرفتن امتیاز، بلکه به منظور حفظ رابطه‌ای که به شدت به آن وابسته هستیم. وانمود می‌کنیم که قوی و نترس هستیم. تلاش می‌کنیم نشان دهیم که فرد دیگری هستیم. چنین نقش بازی کردن‌هایی در بسیاری از زمینه‌ها جواب می‌دهد. یک فرد شایسته‌ای که هیچ شکایتی ندارد، دمدمی مزاج نیست و از هوش منطقی سرشار است می‌تواند ما را به یک کارمند ایده‌آل، یک عضو قابل تحسین و یک شهروند کاملاً محترم دنیای مدرن تبدیل کند.

اما در یک رابطه صمیمانه، این نوع احتیاط ویرانگر است. ترس‌ها و ناتوانی‌های ما از بین نمی‌روند چراکه ما آنها را پنهان کرده‌ایم. با تلاش برای معقول نشان دادن خود چیزی از کودکانگی ما کم نمی‌شود، در نهایت ممکن است رابطه‌مان را با کسی که گمان می‌کنیم ما را نمی‌شناسد تمام کنیم، چراکه او نیز به نوبه خود نمی‌تواند خود را به ما نشان دهد. ما خود را در زندان فریب متقابل محبوس می‌کنیم.

قدرت آسیب‌پذیری

جرأت آسیب‌پذیر بودن مستلزم این است که بپذیریم هر آنچه که در ذات خودمان بیش از همه از آن می‌ترسیم و از آن شرم داریم، در دیگران هم وجود دارد. ما در بخش‌های غریب و ضعف‌هایمان تنها نیستیم. تنها افرادی که می‌توانیم آن‌ها را عادی فرض کنیم، آنهایی هستند که هنوز آنها را به خوبی نشناخته‌ایم. به محض اینکه از ظاهر بی‌عیب و نقص آنها گذر کنیم -به‌ویژه افرادی که با آنها قرارهای عاطفی می‌گذاریم- بخش‌هایی از آنها را مشاهده خواهیم کرد که به همان نسبت غریب هستند، هر کس سهم خود از ضعف و ناتوانی را دارد: ممکن است آنها انگشت شست خود را بمکند، از ارواح بترسند، وسواس داشته باشند و نگران اندازه گوش‌های‌شان باشند یا نگران وضعیت دوستی‌هایشان باشند. ما به شما اطمینان می‌دهیم که در آسیب‌پذیری‌ها و نیازها شما تنها نیستید.

آسیب‌پذیر بودن در اصل این است که به شریک زندگی‌مان اجازه دهیم بخش‌هایی از ما را ببیند که به دوران کودکی بازمی‌گردد: زمان دوری که می‌ترسیدیم مامان دیگر برنگردد، زمانی که گریه می‌کردیم و هیچکس ما را دلداری نمی‌داد، زمانی که بابا سر ما فریاد می‌زد و ما از وحشت یخ می‌زدیم، وقتی یکی از دوستان خشن به ما گفت که بچه‌ننه هستیم که هنوز عروسک‌هایمان را دوست داریم، وقتی کسی نمی‌خواست با ما در حیاط مدرسه بازی کند، وقتی هی تلاش کردیم مامان‌بزرگ را قانع کنیم ولی همچنان عصبانی بود. آسیب‌پذیر بودن به این معناست که دیگری را به مکان‌های ترسناک و کوچک گذشته خود ببریم، و به او اجازه دهیم ببیند که ما هنوز هم از جهات مهمی همان بچه کوچک و مضطرب قبلی هستیم. در واقع، عشق پرشور، رویارویی بین دو کودک آسیب‌پذیر است که آنها کار خود را به درستی انجام می‌دهند و آن کودکی را در بزرگسالی به‌درستی به‌جا می‌آورند.

چرا از آسیب‌پذیری خود فرار می‌کنیم؟

چه چیزی باعث می‌شود مردم پیشنهاد آسیب‌پذیری را رد کنند؟ قدرتی که آنها از خود نشان می‌دهند در حقیقت نشانگر این است که چقدر نسبت به درون شکننده‌ی خود بی‌رحم و تنبیه‌گر هستند، نشانگر این است که چقدر آنها مجبور بوده‌اند زود بزرگ شوند. اگر مامان ترس‌های شبانه‌شان را نادیده می‌گرفت، باید تلاش می‌کردند به خودشان بگویند که مامان درست می‌گوید و بچه‌هایی که گریه می‌کنند واقعاً نفرت‌انگیز هستند. آنها شاید مجبور بودند طعنه همسالان‌شان به داشتن عروسک را با انداختن عروسک نرم کوچک‌شان در سطل زباله منحرف کنند. آنها مجبور بودند آسیب‌های خود را دقیقاً با جانبداری از همان کسانی که به آنها صدمه می‌زدند مدیریت کنند. آنها مجبور بودند روی مرتب نگه داشتن اتاق‌شان، قبولی در امتحانات و یادگیری بیزنس تمرکز کنند. و به این ترتیب آنها از همان چیزی که اکنون بیش از همه به آن نیاز دارند ترسیدند: حساسیتی فراگیر، ترمیم‌کننده و عمیقاً درک‌کننده نسبت به خودِ آسیب دیده‌ی اولیه‌شان. در یک پارادوکس تلخ، زمزمه کردن کلمات همدلانه با عشق در تاریکی تنها عمیق‌ترین ترس‌های آنها را تقویت می‌کند. پوسته محافظ آنها با نزدیک شدن به عشق دلسوزانه، محکم‌تر بسته می‌شود. آنها با وحشت و انزجار به نیازهای خود پاسخ می‌دهند.

یادگیری آسیب‌پذیری

ما آسیب‌پذیر بودن را با درک این موضوع یاد می‌گیریم که کسانی که مجبورند از خود چهره‌ای سرسخت ارائه کنند (گریه نکنند و شکننده نباشند)، عمیقاً به خود آسیب می‌زنند. مامان ترس‌های ما را نادیده می‌گرفت، نه به این دلیل که در نظریات رشد کودک بسیار توانمند بود، بلکه به این دلیل که با تاریخچه نیازهای خود دست و پنجه نرم می‌کرد. آن دوستانی که ما را به خاطر داشتن عروسک مسخره می‌کردند راه واقعی بزرگ شدن را به ما نشان نمی‌دادند، بلکه آنها نیز بخشی از نامهربانی‌هایی را که در زمینه‌های دیگر نسبت به آنها شده بود را به ما تحمیل می‌کردند. ما باید به عقب برگردیم و خود را متقاعد کنیم -شاید با کمی عصبانیت- که واقعاً عوامل «بزرگ شدن» ما چقدر گمراه بودند.

یافتن یک شریک عاطفی که بتوانیم با او آسیب‌پذیر باشیم، یک حرکت عالی برای ترمیم است. پس از یک عمر انکار و قدرت کاذب، ما می‌خواهیم همدلی دیگری را بیابیم که در گذشته به شدت به آن نیاز داشتیم، اما در دسترس نبود. زخم‌های قدیمی را می‌توان به آرامی مراقبت کرد. ما با یادگیری صحبت کردن به زبان ضعف قوی‌تر می‌شویم. با اجازه دادن به خود آسیب دیده و کودکانه خود در رابطه، راه را برای ایده‌ای ظریف‌تر، پربارتر، خلاقانه‌تر و دقیق‌تر از معنای واقعی بزرگسالی باز می‌کنیم.

این مقاله با عنوان «HOW TO BE VULNERABLE» در مدرسه‌ی زندگی منتشر شده و توسط تیم تداعی ترجمه و در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۲ در بخش مجله‌ وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.
0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search