هنوز بعد از این همه سال سخن میگوید.
فروید مرده است، اما روانکاوی ممکن است درحال تجربهی تولدی دوباره باشد.
این هفته، مِدی فریمن ۲۵ ساله، نامزد دریافت مدرک کارشناسی ارشد مددکاری در کالج اسمیت، نه تنها برای دیدن «پیشخدمت» [نمایش موزیکال] در برادوِی بلکه همچنین برای کنفرانس سالانهی انجمن روانکاوی آمریکا در هتل هیلتون میدتاون، در نیویورک حضور یافته بود، همراه با حدود ۱۶۰۰ نفر دیگر از روانکاوان، روانکاوان تحت آموزش و دوستداران روانکاوی. (در روز ولنتاین، کیسههای کوچکی از قلبهای مکالمه نکو[۱]، آویزان شده از تبلیغات یک شرکت بیمه، در میان آنها پخش شد)
فستیوال چهار روزهی روان، معدن پرباری از سمینارها بود، از اصول گرفته تا موارد مبهم، از کاربردی تا سیاسی. شما میتوانستید در باب رویاهای تلپاتی و هولوگرام کوانتومی مطلع شوید، که با پدیدههای فراروانشناسانه ارتباط داشتند و بسیار بسیار ورای فهم این خبرنگار بودند. سمینار دیگری فیلم «اتوبوسی به نام هوس» را از دیدگاه روانکاوی رابطهای و ساختاری بررسی میکرد.
صحبتهایی در مورد مراقبت مشارکتی در اجتماع های کم درآمد؛ کار با فناوریهایی مانند ویدئو کنفرانس؛ و نحوه تأثیرگذاری بر خدمات درمانی و سایر سیاستهای عمومی در جریان بود. جلسهای در باب اخلاقی بودن اظهار نظر متخصصین بهداشت روانی در مورد چهرههای عمومی، در آخرین شمارش نزدیک به ۳۰۰ متقاضی ثبتنام را جلب کرده بود.
به نظر نمیرسید که فرویدیهای نامنعطف در برابر تجدید ساختار -یا حتی لکانیهای- بسیاری در آن اطراف بپلکند، گر چه میتوانستید در سمیناری در مورد «گرگمرد[۲]»، یا در سمینار دیگری درمورد مکاتبات میان فروید و شاگردش، ساندور فرنزی، و مشاجرهی آنها، که به گفتگوی سرزندهای در مورد تخطی از مرزها[۳] و چگونگی تطور ایدهها در مورد آنها تبدیل شد، به عیش و نوش بپردازید.
یکی از حضار، تعریف میکرد که وقتی کارآموز بود چطور سوپروایزرش او را کوبیده بود برای اینکه به یکی از مراجعانش یک کارتون نیویورکر داده بود. او در مورد سوپروایزرش گفت: «شش ماه تمام را صرف شکنجهی من کرد.» کارتون رسواییآور چه بود؟ «نمیتوانم به یاد بیاورم، آن را واپسراندهام.»
یکی دیگر از شرکتکنندگان، با دیدن یک خبرنگار به شوخی گفت: «نمیخواهم مطبوعات فکر کنند که ما سر بیماران خود را میبوسیم.»
اما ما داریم خودمان را به پیش میبریم. سهشنبه کوکتلپارتی حضار جدید بود، با خلقوخویی تقریبا پرشور که نشان میداد کسانی که در اجتماع روانکاوی هستند به نظر نمیآید اضطراب اجتماعی داشته باشند – یا شاید یاد گرفتهاند با آن کنار بیایند. جیمی استیل ۳۳ ساله، درمانگر مجوزدار خانواده در آتلانتا که خالکوبیهایی در اندازهی طبیعی از لاله و گلهای دیگر روی هر دو دست انجام داده است، گفت زمانی که روی مدرک کارشناسی ارشد در رشته نظریهی سیاسی کار میکرد، نظریه روانکاوی او را اغوا و مسیر زندگیاش را عوض کرده است.
در حال حاضر، یک سال از آموزش او در انستیتو روانکاوی دانشگاه اِموری میگذرد. او گفت: «من علاقهی زیادی به چگونگی تاثیر تکنولوژی بر روان دارم، این که چگونه عملکرد “خود” موجب قطع ارتباط میشود. روانکاوی به طریقی با ما سخن میگوید که نظریات و معیار های معاصر نمیگویند. متخصصین بالینی به دنبال راه متفاوتی برای کار با بیماران هستند».
یکی از حضار، تعریف میکرد که وقتی کارآموز بود چطور سوپروایزرش او را کوبیده بود برای اینکه به یکی از مراجعانش یک کارتون نیویورکر داده بود. او در مورد سوپروایزرش گفت: «شش ماه تمام را صرف شکنجهی من کرد.» کارتون رسواییآور چه بود؟ «نمیتوانم به یاد بیاورم، آن را واپسراندهام.»
خانم فریمن، از کالج اسمیت، با افراد بی خانمانی که معتاد به مواد مخدر هستند کار میکند، و از روانکاوی ارتباطی درمورد این بیماران استفاده میکند (گفت که برنامهی درسی کالج او بر مبنای نظریه روانپویایی است). او با اشاره به بیمارانش گفت: «افراد من به این خاطر هروئین مصرف نمیکنند که روزی دست به انتخاب زدند. تروما وجود داشت، و مواد مخدر فقط یک سمپتوم است. شما نمیتوانید یک شخص را درک کنید اگر چرایی آن را ندانید».
استفانی سیگموند ۲۹ ساله نیز آن شب در میان حضار بود، یک دانشجوی پزشکی در مرکز آموزش و پژوهش روانکاوی دانشگاه کلمبیا، جایی که به گفتهی خودش در حال یادگیری برای تبدیل شدن به شنوندهی بهتر و دکتر بهتری است.
اگر روانکاوی همچنان قادر به ادامهی راه با این بحران وجودی باشد -که از سوی مراقبتهای مدیریتشده مورد حمله قرار میگیرد، و با رویکردهای کوتاه مدتی مانند درمان شناختی-رفتاری و دارودرمانی به چالش کشیده میشود- پارادایمی است که برای این گروه عزیز باقی میماند.
انجمن روانکاوی آمریکایی (معروف به APsaA)، که ۱۰۷ سال پیش تاسیس شد، گزارش میدهد که شمار نامزدها در آموزش روانکاوی در موسسات آن، از ۵ سال پیش به میزان اندکی، از ۷۹۴ تا ۸۲۷ نفر، افزایش یافته است. آن رقم، نامزدهای بیش از ۵۰ مؤسسه در سراسر کشور که تحت نظارت APsaA، نیستند را به حساب نمیآورد، این موسسات شامل بیش از ۳۰ مؤسسه مرتبطاند. آموزش میتواند از دو تا چهار سال به طول انجامد، و شامل درمان شخصی است.
مسلماً، اعضا در مورد آنچه هریت وولف، رئیس APsaA، لگدپراکنیِ رایج به فروید میداند اندکی حالت دفاعی دارند.
او گفت، این حرفه هنوز هم میتواند با روندهای اجتماعی و سیستم مراقبتهای بهداشتی که به دنبال درمانهای سریع است مبارزه کند»، اما مدتها طول کشیده تا مسیری را از کوتهنظری سختگیرانه به سوی گنجاندن طیفی از نظریات بالینی مدرن، مشاوره اجتماعی و پژوهش درخود حرکت کند. مسیر سنتی روانکاوی هنوز به معنای مراجعه به یک درمانگر چندین بار در هفته برای سالها یا حتی دههها است – و بله، هنوز هم کاناپهها وجود دارند. دکتر ولف گفت: «پارادوکس قضیه این جاست که در این جامعهی پر آشوب، هرگز تا بدین اندازه روانکاوی مورد نیاز نبوده است».
در ماه فوریه گذشته، گروهی از روانپزشکان، روانشناسان و مددکاران نامهای به نیویورک تایمز نوشتند مبنی بر این که رئیس جمهور ترامپ از لحاظ ذهنی ناپایدار بوده و آسیبهای روانی که در او تشخیص داده شده است او را برای ادارهی امور نامناسب میسازد. این حرف نقض قانون گلدواتر بود، قانونی که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا در سال ۱۹۷۳ تصویب شد، مبنی بر این که نسبت دادن نوعی تشخیص روانی به یک چهرهی عمومی، بدون معاینهی او، غیر اخلاقی است.
A.P.A.، یک گروه بسیار بزرگتر از رواندرمانگران نسبت به APsaA، با حفظ سیاستش در میان اعضای خود، واکنش نشان داد. اما سازمان دکتر Wolfe یک بیانیه صادر کرد که به اعضای خود آزادی بیان میداد، و بسیاری از آنها چنین کاری کردند و همچنان میکنند.
گروهی به نام «وظیفهی هشدار» از الزام قانونیای الهام گرفتند که درمانگر را وادار میسازد تا قانون رازداری را در صورتی که بیمار مستعد صدمه به خود یا جامعه باشد بشکند. دکتر ولف گفت: «آنها این ایده را از یک محیط بالینی به حوزهی عمومی منتقل کردهاند تا به مردم آمریکا هشدار دهند که یک رئیس جمهور خطرناک دارند». در این هفته، دادخواست گروه «وظیفهی هشدار» که خواهان حذف دانلد ترامپ از کاخ سفید بود، بیش از ۷۰،۰۰۰ امضا دارد.
در کوکتلپارتی روز سهشنبه، به نظر نمیرسید که هیچ کس تعریف دقیق قانون گلدواتر را بداند، اما بسیاری از آنها از رگبار تشخیصهای روانی که به رییس جمهور بسته شده بود آگاه بودند، و خوشحال به نظر میآمدند که خودشان هم سهمی در آن داشته باشند.
خانم فریمن با هشدار نسبت به این که چون او هنوز مدرک تحصیلی خود را نگرفته است، از لحاظ فنی هیچ قدرت تشخیصی ندارد، میگوید: «اختلال شخصیت مرزی[۴]و اختلال شخصیت خودشیفته[۵]».
در ماه فوریه گذشته، گروهی از روانپزشکان، روانشناسان و مددکاران نامهای به نیویورک تایمز نوشتند مبنی بر این که رئیس جمهور ترامپ از لحاظ ذهنی ناپایدار بوده و آسیبهای روانی که در او تشخیص داده شده است او را برای ادارهی امور نامناسب میسازد. این حرف نقض قانون گلدواتر بود، قانونی که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا در سال ۱۹۷۳ تصویب شد، مبنی بر این که نسبت دادن نوعی تشخیص روانی به یک چهرهی عمومی، بدون معاینهی او، غیر اخلاقی است.
لارا وایلند ۵۷ ساله، یک روانشناس فعال که در سال دوم خود در مرکز روانکاوی سان فرانسیسکو است، گفت: «من شنیدهام که او را به عنوان یک خودشیفتهی بدخیم[۶] یا یک خودشیفتهی نمایشی[۷] توصیف میکنند. من نمیگویم اختلال مرزی. مسئله، مسئلهی درجات است: خودشیفتگی بدخیم یا نمایشی دو کران نهایی خودشیفتگی هستند. فردی که تفکرش آنقدر خودمحورانه[۸] است، کاملا احساس اطمینان میکند که همه چیز همان طور است که او فکر میکند. او آن قدر بیپرده است، از مردم دعوت میکند تا او را به طریقی ببینند که یک روانکاو خواهد دید».
او افزود: «با این حال، من فکر می کنم آن چه در او تشخیص داده میشود آن اندازه اهمیت ندارد که به مردم تذکر داده شود که آنچه مردم میگویند مهم است، و نمیتوانیم بگوئیم که حتی اگر او ]رئیسجمهور[ چنین حرفی گفته باشد منظورش این نبوده است».
دکتر ولف تشخیصی را پیشنهاد نمیکند. او گفت: «من فکر میکنم به ما به اندازهی کافی توصیه شده است که در مورد چگونگی استفاده از زبان تشخیصی برای چهرههای عمومی احتیاط کنیم. من فکر میکنم واقعا کمکی نمیکند. ما باید به کسانی که میتوانند در مورد اصلاحیه ۲۵ کاری انجام دهند دسترسی پیدا کنیم، به جای این که برچسب بزنیم».
به نقل قول از فروید، هر جا که اید هست، ایگو میبایست آنجا باشد.
این مقاله با عنوان «Still Talking After All These Years» در نیویورکتایمز منتشر شده و توسط تیم تداعی ترجمه و در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ در بخش گزارش مجلهی تداعی منتشر شده است. |
[۱] Necco Conversation Hearts
[۲] WolfMan
[۳] Boundary Violations
[۴] Borderline personality disorder
[۵] Narcissistic personality disorder
[۶] Malignant
[۷] Exhibiting
[۸] Solipsistic