انحلال عقدهی اُدیپ | زیگموند فروید
انحلال عقدهی اُدیپ
عقدهی اُدیپ به صورت فزایندهای اهمیت خود را به عنوان پدیدهی مرکزی دوره جنسی اوایل کودکی آشکار میکند. سپس انحلال آن صورت میگیرد، همانطور که اشاره میکنیم تسلیم واپسرانی میشود و دوره نهفتگی در پی آن میآید. با این حال، هنوز نامشخص است که چه چیزی باعث نابودی آن میشود. تحلیلها نشان میدهد که عقدهی اُدیپ، تجربه ناامیدیهای دردناک است. دختر کوچک دوست دارد خود را همان چیزی بداند که پدرش بیش از هر چیز دوست دارد. اما زمانی فرا میرسد که او باید تنبیه سختی را از جانب او تحمل کند و از بهشت احمقانهاش بیرون رانده میشود. پسر مادرش را دارایی خود میداند اما یک روز متوجه میشود که او عشق و علاقهی خود را به یک تازهوارد منتقل کرده است. تأمل باید احساس ما را از اهمیت آن تأثیرات عمیقتر کند، زیرا بر این واقعیت تأکید میکند که تجربههای ناراحتکنندهای از این دست، که در تقابل با محتوای عقده عمل میکنند، اجتنابناپذیر هستند. حتی زمانی که هیچ اتفاق خاصی مانند مواردی که به عنوان نمونه ذکر کردیم رخ نمیدهد، غیاب رضایتِ موردِ نظر- یعنی تداوم انکار نوزاد خواستنی- در نهایت باید عاشق کوچک را وادار کند که از آرزوی ناامیدکننده خود دور شود. به این ترتیب عقدهی اُدیپ از فقدانِ موفقیت و اثرات ناشی از امکانناپذیری درونی خود، به سمت نابودی میرود.
دیدگاه دیگر این است که عقدهی اُدیپ باید فرو بریزد زیرا زمان فروپاشی آن فرا رسیده است، درست همانطور که دندانهای شیری با شروع رشد دندانهای دائمی میریزند. اگرچه اکثر انسانها عقدهی اُدیپ را به عنوان یک تجربه فردی از سر میگذرانند، اما با وجود این، عقدهی اُدیپ پدیدهای است که از طریق وراثت مشخص و تعیین میشود و زمانی که مرحله معین بعدی تحول آغاز میشود، طبق برنامه ناگزیر است که از بین برود. با این اوصاف، مهم نیست که چه فرصتهایی هستند که این امکان را میدهند، یا در واقع، آیا اصلاً میتوان چنین مناسبتی را کشف کرد.
درستی این دو دیدگاه قابل بحث نیست. علاوه بر این، آنها هماهنگ و سازگار هستند. فضایی برای نمای انتوژنتیکی (تاریخ تحول فردی) در کنار نمای فیلوژنتیکی (تاریخ تحول نوعی) گستردهتر وجود دارد[۱]. همچنین درست است که در بدو تولد، کل فرد برای مرگ مقدر شده است، و شاید سرشت ارگانیک او از قبل حاوی نشانهای باشد که از چه چیزی میمیرد. با وجود این، همچنان جالب است که پیگیر نحوهی اجرای این برنامه ذاتی باشیم و بدانیم مواد مضر تصادفی[۲] چگونه از نشانه او سوء استفاده میکنند.
اخیراً با وضوحی بیشتر از قبل متوجه شدهایم که تحول جنسی کودک به مرحلهی خاصی میرسد که در آن اندام تناسلی نقش اصلی را بر عهده گرفته میگیرد. اما این اندام تناسلی فقط اندام مردانه است یا به عبارت صحیحتر ذکر ( the penis) است. اندام تناسلی زن کشفنشده باقی مانده است. این مرحلهی فالیک که همزمان با عقدهی اُدیپ است، بیش از سازمان تناسلی نهایی توسعه نمییابد، بلکه پنهان میشود و با دوره نهفتگی کامیاب میشود. با این حال، خاتمه آن به شیوهای معمولی و همراه با رویدادهایی صورت میگیرد که به طور منظم تکرار میشوند.
هنگامی که علاقه کودک (مذکر) به اندام تناسلیاش معطوف میشود، با دستکاری مکرر آن واقعیت را افشا میکند. سپس متوجه میشود که بزرگسالان این رفتار را تأیید نمیکنند. تاحدی صریح و وحشیانه، این تهدید بیان میشود که این بخش از او که بسیار برایش ارزش قائل است، از او سلب خواهد شد. معمولاً این تهدید از جانب زنان است. اغلب آنها به دنبال تقویت اقتدار خود بواسطه ارجاع به پدر یا پزشک هستند که به گفته آنها مجازات را اجرا میکند. در تعدادی از موارد، خود زنان تهدید را به شیوهای نمادین تخفیف میدهند و به کودک میگویند آنچه که باید برداشته شود، «اندام تناسلی» او نیست که در واقع نقش منفعل را بازی میکند، بلکه «دست» اوست که مقصر فعال است. اغلب اتفاق میافتد که پسربچه تهدید به اختگی میشود اما نه به این دلیل که با دستش با آلت تناسلی خود بازی میکند، بلکه به این دلیل که هر شب تخت خود را خیس میکند و نمیتواند تمیز باشد. مسئولین او طوری رفتار میکنند که انگار بیاختیاری شبانه نتیجه این است که او بیجهت نگران آلت تناسلی خود است و احتمالاً درست میگویند. در هر صورت، خیس کردن طولانی مدت بستر را باید با احتلام بزرگسالان برابر دانست. بیان همان تحریک اندام تناسلی است که کودک را در این دوره به خودارضایی وادار کرده است.
اکنون به نظر من آنچه باعث تخریب سازمان تناسلی فالیک کودک میشود همین تهدید اختگی است. نه فوراً، درست است، و نه بدون اینکه تأثیرات دیگری نیز اعمال شود. برای شروع پسر نه تهدید را باور دارد و نه از آن اطاعت میکند. روانکاوی اخیراً به دو تجربه اهمیت داده است که همه کودکان از سر میگذرانند و آنها را برای از دست دادن قسمتهای بسیار ارزشمند بدن آماده میکند. این تجربیات بازگرفتن سینه مادر – ابتدا به صورت متناوب و بعداً برای همیشه- و تقاضای روزانه از آنها برای رها کردن محتویات روده است. اما هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد زمانی که تهدید اختگی رخ میدهد، آن تجربیات تأثیری دارند. تا زمانی که یک تجربه تازه به سراغ کودک نیامده تا احتمال اختگی را بررسی کند این اتفاق نمیافتد و هچنین با تردید و بیمیلی و تلاش برای ناچیزانگاری چیزی که خودش مشاهده کرده است.
مشاهدهای که در نهایت ناباوری او را میشکند، مشاهده اندام تناسلی زن است. دیر یا زود کودکی که به داشتن ذکر خود افتخار میکند، به ناحیه تناسلی یک دختر بچه نگاه میکند و نمیتواند نسبت به کمبود ذکر در موجودی که بسیار شبیه خودش است متقاعد شود. با این کار، از دست دادن آلت تناسلی خودش قابل تصور میشود و تهدید اختگی اثر معوق خود را میگیرد.
ما نباید به اندازه مسئول کودکی که او را به اختگی تهدید میکند کوتهفکر باشیم و نباید از این واقعیت چشمپوشی کنیم که در این زمان خودارضایی به هیچوجه نشاندهنده کل زندگی جنسی او نیست. همانطور که به وضوح نشان داده میشود، او در ایستار اُدیپی[۳] به والدینش جانشین میشود. خودارضایی او تنها تخلیه تناسلی از تحریک جنسی متعلق به آن عقده است و در طول سالهای آخر زندگی اهمیت آن را مدیون این رابطه خواهد بود. عقدهی اُدیپ دو امکان رضایت را به کودک ارائه میکند، یکی فعال و دیگری غیرفعال. او میتوانست خود را به شکلی مردانه به جای پدرش بگذارد و مانند پدرش با مادرش آمیزش داشته باشد، در این صورت به زودی پدر را مانعی برای خود میدانست. یا ممکن است بخواهد جای مادرش را بگیرد و مورد محبت پدر قرار گیرد که در این صورت مادرش زائد میشود. ممکن است کودک تصورات بسیار مبهمی در مورد رضایت بخش بودن یک رابطه جنسی داشته باشد اما مطمئناً آلت تناسلی باید در آن نقش داشته باشد، زیرا احساسات در اندام خودش گواه آن بوده است. تا به حال هیچ فرصتی برای شکورزی به اینکه زنان دارای ذکر هستند، نداشت. اما اکنون پذیرش او از امکان اختگی و بازشناسی اختگی زنان، به هر دو راه ممکن برای کامجویی از عقدهی اُدیپ پایان میدهد. هر دوی آنها متضمن فقدان (از دست دادن) آلت تناسلی هستند – حالت مردانه در نتیجه مجازات و حالت زنانه به عنوان پیش شرط. در عرصه عقدهی اُدیپ اگر قرار باشد که ارضای عشق به بهای آلت تناسلی کودک تمام شود، ناگزیر تعارضی بین علاقه نارسیسیستیک او به آن قسمت از بدنش و نیروگذاری روانی زیستمایهای (Libidinal Cathexis) بر اُبژههای والدینی به وجود میآید. در این کشمکش، اولین نیرو معمولاً پیروز میشود: ایگوی کودک از عقدهی اُدیپ رویمیگرداند.
من در جای دیگری توضیح دادهام که چگونه این رویگردانی صورت میگیرد. نیروگذاری روانی در اُبژه (object-cathexes) کنار گذاشته میشوند و با همانندسازیها جایگزین میشوند. اقتدار پدر یا والدین در ایگو فرو میرود و در آنجا هسته سوپرایگو را تشکیل میدهد که تصدی سختگیری پدر را به عهده میگیرد و نهی او را از محرمآمیزی تداوم میبخشد و بنابراین ایگو را از بازگشت نیروگذاری زیستمایهای در اُبژه (libidinal object-cathexis) ایمن میکند. روندهای زیستمایهای (libidinal) متعلق به عقدهی اُدیپ تا حدی جنسیزدایی و والایش شدهاند (چیزی که احتمالاً با هر تبدیل به یک هویت اتفاق میافتد) و تا حدی در هدف خود مهار شده و به تکانههای مهرورزی تبدیل شده است. کل این فرآیند از یک طرف اندام تناسلی را حفظ کرده -خطر از دست دادن آن را دفع کرده است- و از طرف دیگر آن را فلج کرده است، عملکرد آن را از بین برده است. این فرآیند سرآغاز دوره نهفتگی است که اکنون تحول جنسی کودک را مختل میکند.
من دلیلی نمیبینم که نام «واپسرانی» را برای رویگردانی ایگو از عقدهی اُدیپ انکار کنم، اگرچه واپسرانیهای بعدی در بیشتر موارد با مشارکت سوپر ایگو اتفاق میافتد که در این مورد در حال شکلگیری است. اما روندی که شرح دادیم چیزی فراتر از یک واپسرانی است. اگر به طور ایدهآل انجام شود با تخریب و برچیدن عقده مساوی است. ممکن است فرض کنیم که در اینجا به مرزی – که هرگز تند و تیز ترسیم نشده- بین امر عادی و بیمارگونه برخورد کردهایم. اگر ایگو در واقع چیزی بیش از واپسرانی عقده به دست نیاورده باشد، نهایتا در حالت ناآگاه در اید (Id) باقی میماند و بعداً اثر بیماریزای خود را نشان میدهد.
مشاهدات تحلیلی ما را قادر میسازد تا این ارتباطات بین سازمان فالیک، عقدهی اُدیپ، خطر اختگی، شکلگیری سوپرایگو و دوره نهفتگی را تشخیص دهیم یا حدس بزنیم. پیوندها این بیان را توجیه میکند که نابودی عقدهی اُدیپ با تهدید اختگی به وجود آمده است اما این مشکل را برطرف نمیکند. جایی برای خردورزی نظری وجود دارد که ممکن است نتایجی را که به آنها رسیدهایم بر هم بزند یا دید جدیدی بدهد. با این حال، قبل از شروع این مسیر جدید، باید به سؤالی بپردازیم که در جریان این بحث مطرح شده و تاکنون یک طرف مانده است. فرآیندی که شرح داده شد، همانطور که صریحاً گفته شد، فقط به کودکان پسر اشاره دارد. تحول مربوطه در دختران کوچک چگونه اتفاق میافتد؟
در این مرحله مطالب ما – به دلایل نامفهومی- بسیار مبهمتر و پرشکافتر میشود. در جنس مونث نیز عقدهی اُدیپ، سوپرایگو و دوره نهفتگی ایجاد میشود. آیا میتوان سازمان فالیک و اختگی را نیز به آن نسبت داد؟ پاسخ مثبت است؛ اما این چیزها نمیتواند مانند پسرها باشد. در اینجا تقاضای فمینیستی برای حقوق برابر جنسها ما را دور نمیبرد، زیرا تمایز ریختشناختی باید در تفاوتهای تحول روانی بیان شود. به قول ناپلئون «آناتومی سرنوشت است». کلیتوریس دختربچه در ابتدا دقیقاً مانند آلت تناسلی مذکر عمل میکند. اما وقتی دختربچه با یک همبازی از جنس دیگر خود را مقایسه میکند، متوجه میشود که «به صورت بدی از تنش خارج شده است[۴]» و این را ظلمی در حق خود و زمینهای برای حقارت میداند. برای مدتی خودش را دلداری میدهد که بعداً، وقتی بزرگ شد، آویزه بزرگی به اندازه آویزه پسر به دست خواهد آورد. اینجا عقدهی مردانگی زنان منشعب میشود. با این حال، یک کودک دختر، نداشتن ذکر خود را به عنوان یک تفاوت جنسی درک نمیکند. او آن را با این فرض توضیح میدهد که در گذشته دارای اندامی به همان اندازه بزرگ بوده و سپس آن را با اختگی از دست داده است. به نظر میرسد که او این استنباط را به سایر زنان بالغ تعمیم نمیدهد، بلکه کاملاً بر اساس خطوط مرحله فالیک، آنها را دارای اندام تناسلی بزرگ و کامل -یعنی مردانه- میداند. بنابراین تفاوت اساسی در این است که دختر اختگی را به عنوان یک واقعیت انجام شده می پذیرد، در حالی که پسر از احتمال وقوع آن میترسد.
بنابراین ترس از اختگی در دختر بچه کنار گذاشته شده و انگیزه قدرتمندی برای برپایی سوپرایگو و از هم گسیختگی سازمان تناسلی نوزادان از بین میرود. به نظر میرسد که در دختربچه بسیار بیشتر از پسربچه، این تغییرات نتیجه تربیت و ارعاب از بیرون است که او را با از دست دادن عشق تهدید میکند. عقدهی اُدیپ دختر بسیار سادهتر از پسربچه است. بنابر تجربه من، او به ندرت فراتر از گرفتن جای مادر و اتخاذ نگرش زنانه نسبت به پدرش میرود. چشمپوشی از ذکر توسط دختر بدون تلاش برای جبران قابل تحمل نیست. او -در امتداد خطی از یک معادله نمادین- از ذکر به سمت نوزاد حرکت میکند. عقدهی اُدیپ او که مدتها محفوظ مانده بود به اوج آرزوی او برای دریافت نوزاد از پدرش به عنوان هدیه میرسد. برخی گمان میکنند که عقدهی اُدیپ به تدریج از بین میرود زیرا این آرزو هرگز برآورده نمیشود. این دو آرزو – داشتن ذکر و یک بچه- قویا در ناآگاه باقی میمانند و کمک میکنند تا موجود زن برای نقش جنسی بعدی خود آماده شود. قدرت نسبتاً کمتر سهم سادیستی در رانه جنسی او، که بدون شک ممکن است آن را با کاهش رشد آلت تناسلی او مرتبط کنیم، موجب تبدیل گرایشهای مستقیم جنسیاش به گرایشهای مهارشده با هدف محبتآمیز میشود را آسانتر میکند. با این حال، باید پذیرفت که به طور کلی بینش ما نسبت به فرآیندهای تحولی در دختران نامطلوب، ناقص و مبهم است.
من شک ندارم که روابط زمانی و علی و معلولی که در اینجا بین عقدهی اُدیپ، ارعاب جنسی (تهدید اختگی)، شکلگیری سوپرایگو و آغاز دوره نهفتگی شرح داده شد، از نوع تیپیکال هستند اما نمیخواهم ادعا کنم که این تنها نوع ممکن است. تغییرات در ترتیب زمانی و در پیوند این رویدادها تأثیر بسیار مهمی بر تحول فرد خواهد داشت.
از زمان انتشار پژوهش جالب اتو رنک، ترومای تولد، حتی نتیجهای که با این تحقیق معقول به دست آمد، مبنی بر اینکه عقدهی اُدیپ پسر با ترس از اختگی ویران میشود، بدون بحث بیشتر قابل قبول نیست. با وجود این، ورود به چنین بحثی در زمان کنونی به نظر من زود است و شاید شروع انتقاد یا قدردانی از دیدگاه رنک در این مقطع ناروا است.
این مقاله با عنوان «The Dissolution of the Oedipus Complex» در نسخه معیار مجموعه آثار روانشناختی زیگموند فروید منتشر شده و توسط محمدرضا امینداور ترجمه و در تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۱ در بخش آموزش وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
[۱] از نظر فروید، فرد ادوار تاریخی را به صورت فشردهتر طی میکند (م).
[۲] accidental noxae
[۳] Oedipus attitude
[۴] come off badly
- 1.نویسندگان آفرینشگر و رویاپردازی | زیگموند فروید
- 2.چند درس بنیادین پیرامون روانکاوی | زیگموند فروید
- 3.فانتزیهای هیستریک و ارتباط آنها با دوجنسگرایی
- 4.نامه ۲۱ سپتامبر ۱۸۹۷ به ویلهلم فلیس | زیگموند فروید
- 5.دو دروغی که کودکان میگویند | زیگموند فروید
- 6.انحلال عقدهی اُدیپ | زیگموند فروید
- 7.دورنمای آیندهی درمان روانکاوی | زیگموند فروید
- 8.گزارشی کوتاه دربارهی روان-کاوی | زیگموند فروید
- 9.رومانسهای خانوادگی | زیگموند فروید
- 10.مقاومت در برابر روانکاوی | زیگموند فروید
- 11.سببشناسی هیستری | زیگموند فروید
- 12.پویاییهای انتقال | زیگموند فروید
- 13.مسئلهی اقتصادی مازوخیسم | زیگموند فروید
- 14.جهانبینی، فلسفهای در باب زندگی | زیگموند فروید