skip to Main Content
از دست دادن واقعیت در نورُز و سایکوز | زیگموند فروید

از دست دادن واقعیت در نورُز و سایکوز | زیگموند فروید

از دست دادن واقعیت در نورُز و سایکوز | زیگموند فروید

از دست دادن واقعیت در نورُز و سایکوز | زیگموند فروید

عنوان اصلی: The Loss of Reality in Neurosis and Psychosis
نویسنده: زیگموند فروید
انتشار در: The Revised Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud
تاریخ انتشار: ۱۹۲۴
تعداد کلمات: ۱۹۲۹ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۱۳ دقیقه
ترجمه: علی الوند
پیشنهاد می‌کنیم برای فهم بهتر این مقاله ابتدا مقالهٔ «نورُز و سایکوز» را مطالعه کنید.

یادداشت ویراستار انگلیسی

این مقاله پیش از پایان ماه می ۱۹۲۴ نوشته شده است چون آبراهام در همین ماه آن را خوانده بود. این اثر بحثِ آغاز شده در مقالۀ «نوُرز و سایکوز» (۱۹۲۴) را ادامه می‎دهد و آن را بسط می‌دهد و تصحیح می‌کند. فروید بعداً در مقاله‌اش در باب «فتیشیسم» (۱۹۲۷) صحّتِ تفکیک مطرح شده در این دو مقاله را مورد تردید قرار می‌دهد.

از دست دادن واقعیت در نورز و سایکوز

من اخیراً[۱] توضیح داده‌ام که یکی از ویژگی‌هایی که نوُرز[۲] را از سایکوز[۳] جدا می‌کند، این است که ایگو در نورُز بخاطر وابستگی‌اش به واقعیت، بخشی از اید (فعالیت رانه)[۴] را مهار می‌کند[۵]؛ درحالی‌که در سایکوز همین ایگو در خدمت اید، از بخشی از واقعیت چشم‌پوشی می‌کند. در نتیجه عامل تعیین‌کننده در نورُز غلبهٔ تأثیرات واقعیت است ولی در سایکوز غلبهٔ اید است. از دست دادنِ واقعیت در سایکوز اجتناب‌ناپذیر است، حال آن‌که به نظر می‌رسد نورُز از همچین چیزی معاف است.

ولی این با مشاهده‌ای که همه‌مان می‌توانیم داشته باشیم اصلاً همخوانی ندارد. این‌که تمام نورُزها به نوعی رابطهٔ بیمار با واقعیت را مختل می‌کنند، این‌که روشی برای چشم‌پوشی از واقعیت هستند و در انواعِ شدید حاکی از گریز از زندگی واقعی‌اند. این تناقضِ جدی‌ای به نظر می‌رسد ولی می‌شود به راحتی آن را حل کرد و در واقع توضیحش به ما کمک می‌کند نورُزها را درک کنیم.

این تناقض فقط تا وقتی وجود دارد که توجه‌مان به وضعیتِ آغازین نورُز باشد؛ وضعی که در آن ایگو در خدمت واقعیت تکانهٔ رانه[۶] را سرکوب[۷] می‌کند. با این حال، این خودِ نورُز نیست. بلکه نورُز شامل فرایندهایی است که درصددِ جبرانِ مافات برای بخش زیان‌دیدهٔ اید هستند – یعنی جبرانی در واکنش به سرکوبی و شکست سرکوبی. سست شدنِ رابطه با واقعیت نتیجهٔ این مرحلهٔ دومِ تشکیل نورُز است و نباید متعجب شویم اگر بررسی دقیق نشان دهد که از دست دادن واقعیت دقیقاً همان بخش از واقعیت را تحت تأثیر قرار می‌دهد که سرکوب رانه در نتیجهٔ مطالبات آن ایجاد می‌شود.

توصیف نورُز به منزلهٔ شکست سرکوبی اصلاً چیز جدیدی نیست. ما از اول این را گفته بودیم[۸] و چیزی که تکرارش را لازم می‌کند فقط این بافت جدیدی است که در آن به موضوع می‌نگریم.

اتفاقاً این ایراد وقتی جدی‌تر مطرح می‌شود که با نورُزهایی طرف باشیم که علت برانگیزاننده‌شان (صحنهٔ تروماتیک)[۹] معلوم باشد و بتوان دید که شخص مورد نظر از آن تجربه روی می‌گرداند و آن را به دست فراموشی می‌سپرد. بگذارید برای طرح مثال به کیسی که مال سال‌ها پیش است برگردم؛[۱۰] بیمار خانم جوانی بود که عاشق شوهر خواهرش شده بود. وقتی کنار بدن بی‌جان خواهرش ایستاده بود این فکر او را به وحشت انداخت: «او حالا آزاد است و می‌تواند با من ازدواج کند». این صحنه بلافاصله فراموش شد و در نتیجه پروسهٔ واپس‌روی‌ای[۱۱] به راه افتاد که به دردهای هیستریکش منجر شد. علاوه بر این، در این کیس توجه به مسیری که نورُز برای حل تعارض پیموده است نیز آموزنده است. نورُز با سرکوبِ خواسته‌های رانه – یعنی عشق به شوهر خواهرش – از شدتِ اهمیتِ تغییری که در واقعیت اتفاق افتاده بود کم کرد. واکنش سایکوتیک می‌توانست انکارِ[۱۲] حقیقتِ مرگِ خواهرش باشد.

می‌توانیم انتظار داشته باشیم وقتی سایکوز ایجاد می‌شود چیزی مشابه با فرایند نورُز رخ می‌دهد، که البته بین عاملیت‌های[۱۳] روانیِ متفاوتی در جریان است. بنابراین می‌توانیم انتظار داشته باشیم که در سایکوز نیز دو مرحله را می‌توان مشخص کرد که اولی ایگو را از واقعیت دور می‌کند، درحالی‌که دومی آسیب وارده را جبران کرده و به قیمت زیانِ اید، دوباره رابطهٔ سوژه با واقعیت را برقرار می‌کند. در واقع، برخی شباهت‌های نظیر این را در سایکوز می‌توان دید. در این‌جا هم دو مرحله وجود دارد که دومی خاصیت بازسازی[۱۴] دارد. ولی از این گذشته، این مقایسه راه را برای شباهت گسترده‌تری بین این دو فرایند باز می‌کند. هدف مرحلهٔ دومِ سایکوز در واقع جبرانِ از دست دادنِ واقعیت نه به قیمت محدودیت اید – که در نورُز به قیمت ارتباط با واقعیت است – بلکه به روشی دیگر و مستبدانه‌تر است. با خلق واقعیت جدیدی که دیگر باعث ایراداتی نمی‌شود که به واقعیت قبلی وارد می‌شد. بنابراین، مرحلۀ دوم هم در نورُز و هم در سایکوز از سوی روند‌های[۱۵] مشابهی پشتیبانی می‌شود. [مرحلهٔ دوم] در هر دو در خدمتِ قدرت‌طلبیِ ایدی است که اجازه نمی‌دهد واقعیت بر او حکم‌فرمایی کند. پس نورُز و سایکوز هر دو تجلیِ شورشِ اید علیه دنیای بیرونی و نارضایتی – یا اگر ترجیح می‌دهید ناتوانی‌اش – برای انطباق با مقتضیات واقعیت و آنانکی[۱۶] [ضرورت] است.[۱۷] فرقِ نورُز و سایکوز بیشتر در واکنش اولیه و مقدماتی‌شان است تا تلاش برای بازسازی‌ای که پس از این مرحله می‌آید.

در نتیجه فرقِ اولیه در نتیجهٔ نهایی نمود پیدا می‌کند: در نورُز از طریق نوعی گریز، از بخشی از واقعیت اجتناب می‌شود، درحالی‌که در سایکوز این امر بازسازی می‌شود. یا می‌توان گفت: در سایکوز پس از گریزِ اولیه یک مرحلهٔ بازسازی فعال اتفاق می‌افتد؛ در نورُز پس از تَبَعیتِ اولیه [از واقعیت] کوششی مُعوّق[۱۸] برای گریز اتفاق می‌افتد. یا باز به بیانی دیگر: نورُز واقعیت را انکار نمی‌کند بلکه فقط آن را نادیده می‌گیرد؛ سایکوز آن را انکار می‌کند و می‌کوشد تا آن را جایگزین کند. ما در صورتی رفتار را «نرمال» یا «سالم» می‌خوانیم که ویژگی‌های خاصی از هر دو واکنش را با هم ترکیب کند – در صورتی که واقعیت را به همان میزانِ ناچیزِ نورُز انکار کند، و بعد مثل سایکوز در آن واقعیت تغییری ایجاد کند. البته این رفتارِ مصلحت‌اندیشانهٔ نرمال، به کار کردن روی دنیای بیرونی می‌انجامد و مثل سایکوز به اِعمالِ تغییراتِ درونی محدود نمی‌شود. این [رفتار] دیگر درون دگرساز (اتوپلاستیک)[۱۹] نیست بلکه ‌برون دگرساز (آلوپلاستیک)[۲۰] است.[۲۱]

در سایکوز تغییرشکلِ واقعیت روی رسوباتِ روانیِ روابطِ پیشینِ با آن انجام می‌شود – یعنی روی رَدیادها[۲۲]، ایده‌ها و قضاوت‌هایی که قبلاً از واقعیت نشأت گرفته‌اند و واقعیت از طریق آن‎ها در ذهن بازنمایی می‌شود. ولی این رابطه هیچ‌وقت رابطهٔ نزدیکی نبوده است و همواره از طریق ادراکات جدید غنی شده است و تغییر یافته است. پس سایکوز هم با این تکلیف روبروست که برای خودش ادراکاتی دست‌و‌پا کند که با واقعیتِ جدید همخوانی دارند؛ و این به افراطی‌ترین شکل از طریق توهم[۲۳] انجام می‌شود. این واقعیت که اختلالات حافظه[۲۴]، هذیان‌ها[۲۵] و توهم‌هایی که در خیلی از انواع و مواردِ سایکوز اتفاق می‌افتند خیلی آزاردهنده‌اند و اضطراب ایجاد می‌کنند بیانگر این حقیقت است که کلِ فرایندِ بازسازی علیه نیروهایی انجام می‌شود که به شدت با آن ضدیت دارند. این فرایند را می‌توانیم طبق الگوی نورُز که با آن آشناتریم تعبیر و تفسیر کنیم. در نورُز ملاحظه می‌کنیم که واکنشِ اضطراب وقتی آغاز می‌شود که رانهٔ سرکوب شده فشاری رو به جلو می‌آورد و نتیجهٔ تعارض صرفاً یک مصالحه است و ارضای کاملی به بار نمی‌آورد. در سایکوز احتمالاً بخشِ طردشدهٔ واقعیت – مثل رانهٔ سرکوب شده در نورُز – مرتباً بر ذهن فشار می‌آورد و به همین دلیل است که پیامدهای هر دو با هم مشابه‌اند. توضیحِ مکانیسم‌های مختلف سایکوز که برای روی‎گردانیِ سوژه از واقعیت و بازسازی آن طراحی شده‌اند مبحثی برای بررسی تخصصی روانپزشکانه است که تا کنون انجام نشده است.[۲۶]

بنابراین، شباهت دیگری بین سایکوز و نورُز وجود دارد و آن این است که تکلیفی که در مرحله دوم انجام می‌شود در هر دوی آن‌ها تقریباً ناموفق است. چون (در نورُز) رانهٔ سرکوب شده نمی‌تواند یک جانشین[۲۷] کامل ایجاد کند؛ و بازنماییِ واقعیت (حداقل در بعضی از انواع بیماری‌های روانی) نمی‌تواند به شکل رضایت‌بخشی بازسازی شود. ولی تأکیدی که در هر یک از این دو مورد وجود دارد متفاوت است. در سایکوز تأکیدِ کامل روی مرحلهٔ اول است که به خودیِ خود پاتولوژیک است و حتماً به بیماری منجر می‌شود. در نورُز ولی تأکید روی مرحله دوم، یعنی شکست سرکوبی است، درحالی‌که مرحلهٔ اول می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد، و در موارد زیادی هم بدون خروج از مرزهای سلامتی انجام می‌شود – هرچند که این هم بهای خاص خودش را دارد و ردپایِ صرفِ هزینه‌های روانی‌ای را که احتیاج دارد از خود به جا می‌گذارد. این تفاوت‌ها و شاید بسیاری دیگر، نتیجهٔ تفاوتِ توپوگرافیک در وضعِ آغازینِ تعارضِ بیماری‌زا هستند – یعنی این که ایگو تسلیم دنیای واقعی شده باشد یا تسلیم وابستگی‌اش به اید.

نورُز معمولاً به این رضایت می‌دهد که از آن بخشِ مورد نظر از واقعیت اجتناب کند و از خودش در برابر برخورد با آن محافظت کند. با این حال، فرقِ روشنِ بین نورُز و سایکوز زمانی تیره‌و‌تار می‌شود که در نورُز هم برای جایگزین کردنِ واقعیتِ نامطبوع با واقعیتی که با آرزوهای سوژه بیشتر همخوانی دارد کوشش‌هایی شده باشد. این امر به واسطۀ جهانِ فانتزی[۲۸] ممکن می‌شود؛ یعنی آن قلمرویی که موقعِ آشنایی با اصل واقعیت از دنیای واقعیِ بیرونی جدا شد. این قلمرو از آن به بعد مثل یک نوع «منطقهٔ حفاظت شده»[۲۹] از اقتضائاتِ زندگی دور نگه داشته شده است و ایگو به آن دسترسی ندارد و فقط دارای پیوند سستی با آن است. نورُز موادِ اولیهٔ سازه‌های آرزومندانهٔ جدیدش را از همین جهانِ فانتزی استخراج می‌کند و این موادِ اولیه را معمولاً در طیِ مسیرِ واپس‌روی به گذشته‌ای رضایت‌بخش‌تر پیدا می‌کند.

تقریباً تردیدی نیست که در سایکوز هم جهان فانتزی همین نقش را ایفا می‌کند و در حکمِ پناهگاهی است که مواد اولیه و الگوهای ساختِ واقعیتِ جدید از آن استخراج می‌شوند. درحالی‌که جهانِ خیالی در سایکوز تلاش می‌کند تا خود را در جای واقعیتِ بیرونی قرار دهد، در نورُز این جهانِ خیالی مایل است تا مثل بازی کودکان خود را به بخشی از واقعیت وصل کند – نه آن بخش از واقعیت که باید علیه‌اش از خود دفاع کند – و به آن اهمیتی ویژه و معنایی رازآمیز اعطا کند که آن را (نه همیشه به درستی) معنایی نمادین[۳۰] می‌خوانیم. بنابراین ملاحظه می‌کنیم که هم در نورُز و هم در سایکوز فقط مسألهٔ از دست دادن واقعیت مطرح نیست بلکه یک جایگزین برای واقعیت هم در کار است.

این مقاله با عنوان «The Loss of Reality in Neurosis and Psychosis» در The Revised Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud منتشر شده و توسط علی الوند ترجمه و در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۴۰۴ در بخش آموزش وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.

[۱] . «نورُز و سایکوز» (۱۹۲۴).

[۲] . neurosis

[۳] . psychosis

[۴] . drive activity [Trieblebens]

[۵] . suppress

[۶] . drive impulse [Triebregung]

[۷] . repression [Verdrängung]

[۸] . این ایده که «بازگشت سرکوب شده» بیماری را ایجاد می‌کند در مکاتبات فروید با فلیس به تاریخ اول ژانویهٔ ۱۸۹۶ دیده می‌شود. کمی بعد دوباره با استفاده از عبارتِ «شکستِ دفاع» که معادلِ «بازگشت سرکوب شده» بود، در بخش II مقالهٔ دومش در باب «نوروسایکوزهای دفاعی» (۱۸۹۶)، این مسأله را بیان کرد _ ویراستار انگلیسی.

[۹] . traumatic scene

[۱۰] . مطالعاتی در باب هیستری (۱۸۹۵). [ویراست استاندارد بازبینی شده، جلد ۲، ص ۱۳۹ و ۱۴۸. این‌جا صحبت‌های بیمار، یعنی خانم الیزابت فون آر، دقیقاً کلمه به کلمه نقل نشده است].

[۱۱] . عبارت آلمانی در تمام ویرایش‌ها «Regression» است، نه «Verdrängung» (سرکوبی) _ ویراستار انگلیسی.

[۱۲] . disavowal. به پانویس ویراستار بر مقالهٔ «سازمان‌یافتگی تناسلی کودکانه» (۱۹۲۳)، جلد ۱۹ ویراست استاندارد بازبینی شده، ص ۱۳۳ مراجعه کنید _ ویراستار انگلیسی.

[۱۳] . agencies

[۱۴] . reparation

[۱۵] . trends

[۱۶] . Ἀνάγκη. یکی از خدایان یونان باستان که تجسم نیروی تقدیر و سرنوشت است _ مترجم.

[۱۷] . به جلد ۱۹ ویراست استاندارد بازبینی شده، «مسأله اقتصادی مازوخیسم» (۱۹۲۴)، ص ۱۵۹ مراجعه کنید _ ویراستار انگلیسی.

[۱۸] . deferred [nachträglicher]

[۱۹] . autoplastic

[۲۰] . alloplastic

[۲۱] . این عبارات احتمالاً به مقالۀ فرنزی دربارۀ «پدیدۀ مادی‎سازی هیستریک» (The Phenomena of Hysterical Materialization, 1919) بر‌‍می‌گردد. فرنزی خودش این عبارات را به فروید نسبت داده است ولی فروید ظاهراً آن را در جایی غیر از مقالهٔ حاضر به کار نبرده است _ ویراستار انگلیسی.

[۲۲] . memory-traces

[۲۳] . hallucination

[۲۴] . paramnesias

[۲۵] . delusions

[۲۶] . با این وجود می‌توانید به برخی کارهای نوآورانهٔ فروید در باب پارانویا (ویراست استاندارد بازبینی شده، جلد ۱۲، ص. ۶۰-۶۲) و پارافرنیا (همان، جلد ۱۴، ص. ۶۴، ۷۴-۷۵، ۱۷۹-۱۸۰ و ۲۰۴) مراجعه کنید _ ویراستار انگلیسی.

[۲۷] . substitute

[۲۸] . world of phantasy [Phantasiewelt]

[۲۹] . به مقالۀ «دو اصل عملکرد ذهنی» (Two Principles of Mental Functioning, 1911)، جلد ۱۲ ویراست استاندارد بازبینی شده، ص ۲۱۸ مراجعه کنید _ ویراستار انگلیسی.

[۳۰] . symbolic

0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search
کلینیک روانکاوی تداعی | رواندرمانی فردی و زوج‌درمانی
مشاهدهٔ درمانگران و رزرو