رنج همیشه در مراجعه است.
رنج همیشه در مراجعه است.
یکی از ایدههای قابل توجه در تاریخ روانکاوی در مقالهٔ فروید در سال ۱۹۲۰ با عنوان «ورای اصل لذت» مطرح شده است. فروید در این نوشته با مشاهدهای دقیق آغاز میکند: در حالی که انتظار میرود انسانها همواره بکوشند لذت خود را افزایش دهند و رنج خود را کاهش دهند، اما بارها دیده میشود که به شکلی شگفتآور به سوی موقعیتهایی کشیده میشوند که رنجها و دشواریهای کودکیشان را با شدتی نگرانکننده بازآفرینی میکند.
برای نمونه، زنی که سالهای کودکیاش با پرخاشها و خشمهای پدر الکلیاش سپری شده است، بیآنکه خود متوجه باشد و با هزینهای سنگین، بارها جذب مردانی میشود که بیش از اندازه مینوشند. یا مردی که مادری طعنهزن و بیاعتنا داشته، به شکل ناخودآگاه با زنی ازدواج میکند که هرچند در ظاهر تفاوت دارد، اما همان سردی و بیمهری را تکرار میکند.
فروید برای توضیح این رفتار متناقض اصطلاحی کلیدی به کار برد: اجبار به تکرار.
چرا رنج را تکرار میکنیم؟
چرا انسان چنین گرایشی دارد؟ چرا کسانی که در کودکی آسیب دیدهاند در بزرگسالی به روابطی حمایتگر و سالم رو نمیآورند؟ چرا به نظر میرسد رنج بر لذت غلبه میکند؟
پاسخ فروید پیچیده و در عین حال امیدوارکننده است. موضوع صرفاً بازتولید بیپایان رنجهای گذشته نیست. فرد به دنبال رنج برای خودش نیست. در پس این گرایش، قصدی ناهشیار و مهم پنهان است.
از نگاه فروید، ما گذشته را بازآفرینی میکنیم تا این بار پایانی دیگر برای آن رقم بزنیم. هدف گرفتارشدن در چرخهٔ رنج نیست، بلکه بازگشت به منبع یک رابطهٔ دشوار و تلاش برای رسیدن به نتیجهای تازه و رضایتبخش است؛ آن هم با تکیه بر تواناییها و امکاناتی که در بزرگسالی در اختیار داریم. ما گذشته را تکرار میکنیم به این امید که اینبار پایان خوشی برای آن رقم بزنیم.
برای مثال، دختری که با پدری الکلی بزرگ شده است، ممکن است جذب فردی با مشکل نوشیدن شود. این گرایش از خواست تغییر و بهبود شرایط برمیخیزد. او میخواهد کسی را که به او نزدیک است یاری کند تا نوشیدن را کنار بگذارد، ریشههای اعتیادش را درک کند، از مهربانی و توجه او بهرهمند شود و در مسیر درمان پیش برود. به همین شکل، مردی که مادری سرد و بیاعتنا داشته، ممکن است جذب زنی با همان ویژگیها شود. این انتخاب از امید به درک علل سردی او و کمک به یافتن راهی به سوی محبت و اعتماد سرچشمه میگیرد. در اعماق ناهشیار، فرد میخواهد کسانی را تغییر دهد که زمانی بر او سلطه داشتند و در برابرشان ناتوان بود.
امید در دل اجبار به تکرار
در این تصویر، آنچه انسان در جستوجوی آن است نه لذت ساده و نه اندوه بیپایان، بلکه ترمیم و بازسازی است. افراد تنها به دنبال مهربانی بیقید و شرط نیستند؛ بلکه در پی آناند که همان کسانی که به آنها آسیب زدهاند، درکی تازه و پاسخی جبرانی نشان دهند. فروید این پدیده را میتوانست «اجبار به ترمیم» بنامد.
این موضوع توضیح میدهد که چرا افراد غالباً به کسانی که هیچ شباهتی به مراقبان اولیه ندارند، علاقهای نشان نمیدهند، هرچند دلنشین یا جذاب باشند. ممکن است با آنها قرار بگذارند، اما کشش و جذابیتی حس نمیکنند. در حقیقت، ناخودآگاه ما همچنان در پی کسانی است که مسائل ناتمام گذشته را بازمیآفرینند.
فروید باور نداشت که بیمارانش بتوانند یکباره از این گرایش دست بکشند. امید او این بود که آنها از انگیزههای پنهان پشت اجبار به تکرار آگاه شوند و سپس فعالانه بکوشند به پایانهای تازه و رضایتبخش برسند. در نگاه او، افراد به سوی کسانی کشیده میشوند که امکان تغییر و بهبود همان کسانی را فراهم میکنند که روزگاری در برابرشان ناتوان بودهاند.
این مقاله با عنوان «The Repetition Compulsion» در سایت مدرسه زندگی منتشر شده و توسط تیم ترجمه گروه روانکاوی تداعی ترجمه و در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴ در بخش مجله وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |