روانکاوی چه حرفی برای گفتن به شخصی ترنس یا دگرباش دارد؟
روانکاوی چه حرفی برای گفتن به شخصی ترنس یا دگرباش دارد؟
همجنسگرایی
فردی که به عنوان کوئیر [نادگرجنسگرا] و ترنس شناسایی میشد اخیراً از یکی از همکاران خواست تا یک سخنرانی در مورد «آیندهی روانکاوی» در دانشکده همپشایر با این عنوان ارائه کند، «روانکاوی چه حرفی برای گفتن به من دارد؟».
در اواخر قرن نوزدهم، اصطلاح کوئیر[۱] به شکل تحقیرآمیزی برای توصیف شخصی با گرایش همجنسگرایی توصیف میشد. این اصطلاح به معنای رفتار اجتماعی نامناسب و انحراف جنسی بود. از دههی ۱۹۸۰، اجتماع LGBT (گی، لزبین، دوجنسگرا و ترنسکشوال) این اصطلاح را به عنوان یک خودشناسهی مثبت احیا نمود.
افراد کوئیر دوگانهباوری[۲] جنسیتی را رد میکنند، یعنی طبقهبندی جنس و جنسیت به دو قطب مجزا و متضاد: مذکر و مؤنث. این سیستم (دوگانهباوران) جنسیت مرزی را ایجاد میکند که مردم را به نقشهای جنسیتی مردانه و زنانه تقسیم میکند و مانع از درآمیختن آنها میشود. بسیاری از جوامع از این قرارداد برای تقسیم و سازماندهی مردم و به عنوان وسیلهای برای برقراری نظم استفاده کردهاند، گرچه برخی معتقدند که چنین دوگانهی در واقع موجب جدایی و تضاد میشود.
فروید به عنوان مردی یهودی از دورهی تاریخی خود نیز «کوئیر» بود، چرا که در میان مقولات متعارف سکسوالیته قرار داشت. فروید که در اوج ضدیهودیگرایی در اروپا زندگی میکرد، به دلیل الزام مردان یهودی به ختنه، جایگزین نمادینی برای اختگی، مردی زن شده[۳] بود. (سندر گیلمن[۴]، فروید، نژاد و جنس، دانشگاه پرینستون، ۱۹۹۳). او همچنین مفروضات اجتماعی درمورد این که جنسیت «عادی» به چه معناست را زیر سؤال برد. حتی این مفروضه که آیا اصلاً چیزی به نام «هنجار» وجود دارد؟ بیماری از او را به یاد بیاورید که از درخشش بر روی بینی یک زن تحریک میشد («فتیشیزم»، فروید، ۱۹۲۷).
شاید اعلامیهی فروید تحت عنوان «آناتومی سرنوشت است» نوعی دفاعیه بود. آن اعلامیه، در تلاش برای غلبه بر زنصفتی که به پیکر یهودیان مرد الحاق میشد (به واسطهی ختنه)، از این اضطراب او که مردانگی خودش زیر سؤال رفته بود سرچشمه میگرفت. آن اعلامیه همچنین دفاعی بود در برابر ناراحتی جمعی در مورد ظهور رو به رشد زنان در حیات عمومی اتریش و اروپا (ان پلگرینی، اضطرابهای عملکرد، به روی صحنه بردن روانکاوی، به روی صحنه بردن نژاد، راتلج، ۱۹۶۶)[۵].
پلگرینی ادعا میکند که نظریهی فروید در مورد تفاوت جنسی یکی از راههایی بود که او در پی فاصله گرفتن از الزام نژادی خودش با زنانگی برمیآمد: یا آن چه لی ادلمن[۶] «هیولای اختگی» مینامد با انتقال ادراک فقدان به بدن زنان. بنابراین بدن زن، بنیاد اذعاننشدهای برای هویت مذکر فراهم میکرد؛ استفاده از زنان برای این منظور، در تلاش برای خنثیسازی تقابل میان مرد یهودی و مرد آریایی تشدید میشد.
اگرچه فروید مخلوق زمینهی تاریخی خود بود، فضای میان جنس (آناتومی تناسلی) و جنسیت، معنای سوبژکتیو و اجتماعی این ویژگیهای فیزیکی خاص را مورد تفحص قرار داد. افراد ترنس (ترنسکشوال) نیز معنای جنبههای جنسی بدن خود را بررسی میکنند و با گذار از یک طرف دوگانه جنسیتی به طرف دیگر، دست به آزمایش میزنند. آنها این دو مقولهی مذکر و مؤنث را به طرق بدیعی با هم درمیآمیزند یا از آن فراتر میروند.
افرادی که به عنوان ترنس شناخته میشوند اغلب عدم مطابقت میان صفات جسمی (جنس) و معنای روانی آن (جنسیت) را تجربه میکنند. این حالت ممکن است شامل مداخلهی پزشکی (مانند درمان هورمونی، جراحی)، تغییر نام تولد یا دگرپوشی باشد یا نباشد. مهمتر از همه این احساس است که جنسیت فرد با توصیفگرهای متداول نظیر دگرجنسگرا، گی، لزبین یا دوجنسگرا محدود میشود، و این تجربه روشهای سنتی تفکر در مورد اروتیسم را به هم میریزد. این طبقهبندیها ناقص هستند. هر دو اصطلاح کوئیر و ترنس بیانگر گرایش جنسی وسیعتر و تعمداً دوپهلو هستند. فقط ۸ درصد از آمریکاییها میگویند که شخصاً فردی را میشناسند که ترنسکشوال است.
خود فروید در باب تغییرپذیری لیبیدو نوشت، و ادعا کرد انرژی روانی که به رانه/میل جنسی دامن میزند انعطافپذیر است، و هزاران شکل و فرم به خود میگیرد. پیش از اینکه کلمه «جنسیت سیال[۷]» وجود داشته باشد، او از شکلپذیری لیبیدو نوشت.
مریلین چارلز[۸] روانکاو ادعا میکند که تمایلات جنسی به اشکال عجیبی در جسم بروز پیدا میکند، و میل یک واقعیت بیولوژیکی متعین نیست، بلکه نوعی نیروی حیاتی که از طریق متغیرهای چندگانه ایجاد میشود، و متغیر اصلی عبارت است از افکار فرد در مورد بدن خودش و جایگاهی که برای آن در جامعهی خود ادعا میکند.
فمینیستهای روانکاو به ما روشهای جدیدی برای تفکر درمورد اینکه چطور به هر بدن، مؤنث یا غیره، معنا میبخشیم ارائه میکنند. هر چه آگاهی بیشتری از این فرایند معنابخشی به دست آوریم کمتر با حضور خارجی تعریف میشویم. ما خواستههایمان را با دانش کاملتر از این که چه کسی آنها را تعریف میکند، با دادن کلمات به آنها، یا چنان که چارلز میگوید، با آوردن آنچه در تجربهی جنسی فراتر از کلمات میرود به ساحت آگاهی، مجاز میسازیم. به این ترتیب، عاملیت و توانایی خود برای انتخاب این که چگونه در و بر جهان پیرامونمان عمل کنیم را افزایش میدهیم.
این مقاله با عنوان «What does psychoanalysis have to say to someone queer or trans» در سایکالجی تودی منتشر شده و توسط تیم تداعی ترجمه و در تاریخ ۹ شهریور ۱۳۹۷ در بخش مقالات عمومی وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
[۱] Queer
[۲] binarism
[۳] Feminized male
[۴] Sander Gilman
[۵] Ann Pellegrini, Performance Anxieties: Staging Psychoanalysis, Staging Race, Routledge, 1996
[۶] Lee Edelman
[۷] Genderfluid
[۸] Marilyn Charles