چرا رسیدن به ریشهی هیجان اهمیت دارد؟
تحقیقات جدید روانکاوی نشان میدهد که نیازها و هیجان ها چه ارتباطی با هم دارند.
ما همگی با نیازهایی به دنیا میآییم که به عنوان هیجان و احساس و ابراز میشوند. اگرچه ما همگی احساسات میل، ترس، دلبستگی و ناامیدی را تجربه میکنیم، تحقیقات جدید نشان میدهد که این احساسات چه ارتباطی با نیازهای اساسی ما دارند.
- ما باید با جهان تعامل کنیم. این احساس کنجکاوی است.
- ما به شرکای جنسی نیاز داریم این احساس به عنوان شهوت شناخته میشود.
- ما باید از شرایط خطرناک فرار کنیم. این ترس است.
- ما باید افراد و اشیایی را نابود کنیم که بین ما و ارضا قرار میگیرند. این خشم است.
- ما باید به کسانی که مراقب ما هستند دلبستگی پیدا کنیم. جدایی از کسانی که از ما مراقبت میکنند میتواند احساسی مانند وحشت و ناامیدی داشته باشد.
پرورش راههای سالم برای رفع این نیازها به احساس بهروزی منجر میشود. هنگامی که برآورده نشوند میتواند به تلاش برای رفع آنها از طرق غیرمرسومی منجر شود که وقتی کودک بودیم نتیجهبخش بودند اما اکنون در بزرگسالی اشتباه و بیهوده هستند. این امر میتواند به رنج در زندگی، رابطه و کار کنونی ما بینجامد.
تحقیقات نشان میدهد که رواندرمانی تحلیلی میتواند به کسب کنترل بیشتر بر هیجانات ما، روابط موفقتر و زندگی حرفهای پرثمرتر کمک کند. به عبارت دیگر، رواندرمانی تحلیلی به ما اجازه میدهد تا واکنشهایی را که تأثیر منفی بر زندگی ما میگذارند فراموش کنیم و واکنشهای کارآمدی را بیاموزیم.
هیجانات تحملناپذیر ناشی از نیازهای برآورده نشده هستند.
نوزادی را تصور کنید. وقتی پدر و مادرش از اتاق خارج میشوند نوزاد قادر نیست بداند که آنها باز خواهند گشت. تمام آنچه او میداند این است که به آنها نیاز دارد. این نیاز از طریق احساس عشق در زمانی که آنها حضور دارند و از طریق احساس ناامیدی زمانی که آنها رفتهاند ابراز میشود. او هنوز توانایی درک این نکته را نیافته است که آنها بازخواهند گشت یا اینکه بتواند خود را تسکین دهد. وقتی همه چیز از لحاظ رشدی خوب پیش میرود، نوزاد عاقبت متوجه میشود که وقتی والدینش اتاق را ترک میکنند همیشه برمیگردند. اما اگر والدین غیرقابل اتکا یا غافل باقی بمانند، این ترس تقویت میشود که آنها باز نخواهند گشت.
در همان حال که این نوزاد به یک کودک نوپا و یک نوجوان تبدیل میشود، والدینش همچنان غیر قابل اتکا هستند، و او از طریق فاصلهگیری و متقاعد کردن خودش به اینکه به آنها نیازی ندارد، با این طرد وفق مییابد.
بگذارید سریع جلو برویم. فرض کنید این پسر ۴۰ ساله است و متوجه میشود که نمیتواند یک رابطهی عاشقانه را حفظ کند، و این مساله او را به درمان میآورد. همانطور که درمان در حال پیشرفت است، معلوم میشود که هر وقت شروع به احساس وابستگی به یک دیگری مهم میکند، وحشت شدیدی را تجربه میکند و فاصله میگیرد.
مشکل این است که آن واکنش پیشفرض با ذهن یک بزرگسال فراموش شود. ذهن بالغ قادر به درک چیزهایی است که یک کودک خردسال نمیتواند درک کند. این جاست که رواندرمانگری روانکاوانه وارد صحنه میشود. روانکاوی طراحی شده است تا به بیماران رسیدگی و کمک کند که یاد بگیرند احساسات دردناک را وقتی ظاهر میشوند تحمل کنند. درمانگر و بیمار این احساسات را تا سرآغاز آنها پی میگیرند، جایی که در اصل یاد گرفته شده بودند.
در این مثال، نیاز به فاصلهگیری از فرد مهم، به نیاز و ترس از دست دادن والدین او باز میگردد. برای جلوگیری از وقوع آن اتفاق، او پیش از این که هر گونه وابستگی واقعی بتواند رخ دهد رابطه را ترک میکند. به تدریج بیمار واکنش خودکار گریز از وابستگی را فراموش میکند. این هدف از طریق تکرار به دست میآید.
درمان روانکاوی چگونه روی نیاز و هیجان کار میکند؟
تحقیقات نشان داده است که رواندرمانی تحلیلی در کوتاه مدت درست به همان اندازهی درمان شناختی-رفتاری (CBT) موثر است. با وجود این، رواندرمانی تحلیلی افزایش در تأثیرات خود را پس از خاتمهی درمان نشان میدهد. به عبارت دیگر، افرادی که رواندرمانی تحلیلی را انجام میدهند مدتها پس از پایان درمان همچنان از آن سود میبرند و رشد میکنند.
در مثال فوق، درمانگر بیمار را تشویق میکند تا درد خود را به اشتراک بگذارد و منشأ آن را تشخیص دهد. او با درمانگر، مکانیسم مقابلهای معمول خود را برای فاصلهگیری و انزوا مرور میکند. درمانگر هر دو احساس بنیادین و تلاش بیمار را برای جلوگیری از آنها مورد توجه قرار میدهد.
بر خلاف سایر روشهای روانپزشکی که به دنبال کاهش شدت احساسات هستند، درمانگر تحلیلی کمک میکند تا بیمار بارها و بارها با این احساسات مواجه شود و تحملاش کند. در نهایت این تکرار به بیمار اجازه میدهد تا واکنش اصلی را رها کند و گزینههای جدیدی از احساس و مقابله را تمرین کند.
رواندرمانی تحلیلی به بیمار اجازه میدهد تا به نیازهای برآورده نشدهای دسترسی پیدا کند که به عنوان هیجانات دردناک تجربه میشوند، و یاد بگیرد که آنها را تنظیم کرده و به طور فزاینده از چنگال سرکوبگر و سرسخت آنها بر زندگی خود آزاد شود. این منجر به افزایش قابلیت برای زیستن یک زندگی غنیتر و کاملتر میشود.
—
این مقاله با عنوان «Why It’s Important to Get to the Root of Your Emotions» در سایت سایکالجی تودی منتشر شده و در تاریخ ۹۸/۰۱/۱۵ توسط تیم ترجمهی مجلهی روانکاوی تداعی ترجمه شده است. |