skip to Main Content
چرا میل جنسی شیءانگاری می‌شود؟

چرا میل جنسی شیءانگاری می‌شود؟

چرا میل جنسی شیءانگاری می‌شود؟

چرا میل جنسی شیءانگاری می‌شود؟

عنوان اصلی: Why sexual desire is objectifying
نویسنده: Raja Halwani
انتشار در: َaeon
تاریخ انتشار: 6 دسامبر 2016
تعداد کلمات: 1240 کلمه
تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
ترجمه: تیم ترجمه‌ی تداعی

چرا میل جنسی شیءانگاری می‌شود- و بنابراین از لحاظ اخلاقی نادرست است

این متن توسط یک استاد فلسفه نوشته شده است و می‌تواند با نگرش روانکاوی در تعارض باشد. ما پذیرای نقد روانکاوانه‌ی این مقاله هستیم.

امانوئل کانت[۱]، فیلسوف قرن ۱۸، اعتقاد داشت که انسان به بدی تمایل دارد. منظور او کسی که دست‌هایش را قلاب می‌کند و وقتی دشمن را شکنجه می‌دهند با صدای بلند آواز شادی می‌خواند، نیست. بلکه از تمایل اصلی ما انسان‌ها به تسلیم شدن در برابر آنچه که می‌خواهیم انجام دهیم نه آنچه که باید انجام دهیم، و توجه به سرود دلفریب و افسونگرانه‌ی خواسته‌های ما نه ندای وظیفه صحبت می‌کند. از نظر کانت، اخلاقیات نیرویی است که این شکاف را پر می‌کند و ما را از خودِ آرزومند و تاریک‌ترمان دور نگه می‌دارد.

وقتی میلِ شدید محتمل است، رابطه‌ی جنسی هرگز دور نیست. کانت به طور ضمنی قدرت غیر معمول میل جنسی و توانایی آن برای منحرف کردن ما از انجام دادن آنچه که درست است را تایید می‌کند. او ادعا کرد که رابطه‌ی جنسی مخصوصاً از لحاظ اخلاقی محکوم‌شدنی است. زیرا شهوت بر جسمِ کسانی که به آنها میل جنسی داریم تمرکز می‌کند و نه فعالیت آن‌ها و بنابراین آنها را به شیء‌های صرف کاهش می‌دهد. ما را وادار می‌کند تا شیء‌ی آرزوی شدیدمان را همان‌طور ببینیم- به شکل یک شیء. به این ترتیب، آنها را به صورت ابزارهای صِرف برای رضایت خودمان می‌بینیم.

رفتار کردن با افراد مانند شیء می‌تواند معانی متعددی داشته باشد. می‌تواند شامل کتک زدن آنها، شدیدا حمله کردن به آنها، و زیر پا گذاشتن آنها شود. اما راه‌های دیگری برای شیءانگاری[۲] افراد وجود دارد که با خشونت کمتری همراه‌اند. ممکن است که ما با یک فرد، درست مانند وسیله‌ای برای لذت جنسی‌مان؛ ارضا کردن شهوت‌مان؛ و استفاده از یک تصویرِ تا اندازه‌ای قدیمی و منسوخ رفتار کنیم. این حقیقت که فردِ دیگر رضایت دارد، باعث رهایی از شیءانگاری نمی‌شود؛ دو نفر می‌توانند در مورد استفاده از یکدیگر برای اهداف کاملاً جنسی با هم توافق کنند.

اما آیا ما تمام این مدت از یکدیگر استفاده نمی‌کنیم؟ بسیاری از ما شغل داریم -مثلاً نظافت‌چی، باغبان، معلم، خواننده. آیا کسی که از این خدمات نفع می‌برد در مورد ارائه‌کننده خدمات شیءانگاری دارد؟ و آیا ارائه‌کننده خدمات با پول گرفتن در مورد فردِ دریافت‌کننده‌ی خدمات، شیءانگاری دارد؟ به نظر نمی‌رسد که این روابط موجب نگرانی‌های اخلاقیِ مشابهی شوند. آنها یا درگیر شیءانگاری نمی‌شوند و یا شیءانگاری به نحوی خنثی می‌شود.

کانت می‌گوید که این سناریوها واقعاً یک مشکل به شمار نمی‌آمدند. او بین استفاده‌ی صِرف -مبنای شیءانگاری- و چیزی بیش از استفاده‌ی صِرف تمایز قائل می‌شود. اگر چه ممکن است از افراد برای انجام دادن شغل‌مان استفاده کنیم و دستمزدی که در قبال کارمان دریافت می‌کنیم را بپذیریم، اما با آن فرد به عنوان یک ابزار صِرف در طرف دیگرِ معامله رفتار نمی‌کنیم؛ هنوز انسانیت بنیادی آن فرد را درک می‌کنیم.

اما رابطه‌ی جنسی، متفاوت است. طبق نظرات کانت، هنگامی که من کسی را برای آواز خواندن استخدام می‌کنم، میل من به استعداد آن فرد است. اما وقتی به کسی میل جنسی دارم، به بدن او میل دارم نه به خدمات یا استعدادها یا توانایی‌های عقلانی او، اگرچه هر یک از اینها می‌توانند باعث افزایش این میل شوند. بنابراین هنگامی که ما به بدن یک فرد تمایل داریم، اغلب در حین رابطه‌ی جنسی بر تک تک بخش‌های بدن او تمرکز می‌کنیم: باسن، آلت تناسلی، کلیتوریس، ران‌ها، و لب‌ها. البته آنچه که میل داریم با آن بخش‌ها انجام دهیم، متفاوت است. بعضی‌ها دوست دارند با دست آن بخش‌ها را لمس کنند، بعضی با لب‌ها، بقیه با زبان؛ اما برای سایر افراد، این میل فقط نگاه کردن است. این به این معنا نیست که من به جسد یک انسان راضی خواهم شد: میل ما به بدن انسان‌ها به صورت زنده و فعال هدایت می‌شود، درست مانند اینکه میل من به یک گوشی موبایل توسط عملکرد آن هدایت شود.

اما آیا ما مسائل جنسی را به این خاطر انجام نمی‌دهیم که عاشق همسرمان هستیم و می‌خواهیم که او هم احساس لذت کند؟ البته که همین‌طور است. اما اولاً اگر هنگامی این کار را انجام دهیم که نمی‌خواهیم، آن‌وقت آن را به واسطه‌ی میل جنسی انجام نمی‌دهیم. و اگر آن را به واسطه‌ی میل جنسی انجام ندهیم، در این صورت مشکل شیءانگاری خودش را بروز نمی‌دهد. می‌توانیم از دادن رضایت جنسی به یک فرد دیگر لذت ببریم. اما شما می‌توانید به یک فرد دیگر به عنوان یک آلت موسیقیِ پیشرفته فکر کنید: ما برای دادن بیشترین لذت، باید از آن لذت ببریم. فقط به دلیل اینکه مجبورم به اتومبیلم بنزین بزنم و تعمیرش کنم تا کار کند، به این معنا نیست که ارزشش از یک آلت موسیقی کمتر است.

رابطه‌ی جنسی فقط باعث نمی‌شود که شما همسرتان را شیء بدانید. بلکه باعث می‌شود خودتان را نیز همچون شیء بدانید. هنگامی که من تحت تاثیر میل جنسی هستم، به فرد دیگر نیز اجازه می‌دهم تا به بدنم دسترسی داشته باشد و از من مانند یک ابزار استفاده کند. کانت این پروسه خودشیءانگاری[۳] را به اندازه‌ی شیءانگاری هدایت شده به بیرون مشکلی جدی می‌داند. من در قبال دیگران وظایفی برای افزایش شادی و خوشبختی‌شان دارم، اما برای بی‌نقص کردن خودم از لحاظ اخلاقی نیز وظیفه‌ای دارم. طبق نظرات کانت، اینکه به خودم اجازه دهم شیء انگاشته شوم، خلافِ این مفهوم است.

اما واقعاً، کار مهم و بزرگ چیست؟ بله، ما در رابطه‌ی جنسی به یکدیگر مانند شیء می‌نگریم و اجازه می‌دهیم که طرف مقابل هم به ما مانند شیء بنگرد. چیزهای بدتری اتفاق افتاده‌اند و اتفاق خواهند افتاد. حداقل در رابطه‌ی جنسی لذت وجود دارد (در صورتی که همه چیز خوب پیش برود) و لذت بسیاری هم وجود دارد (در صورتی که همه چیز واقعا خوب پیش برود). هر چقدر هم که شیءانگاری جنسی درست نباشد نمی‌تواند خیلی هم بد باشد، این‌طور نیست؟

اما یک سر نخ وجود دارد. طبق اظهارات کانت، چیزی که باعث می‌شود افراد به خودشان رجوع کنند، ارزش احترام اخلاقی را دارد. و آنچه که شیءانگاری در مورد میل جنسی است، توانایی ترغیب یک فرد به تفکر هم در خودش و هم در دیگران است. قدرتِ آن به اندازه‌ای است که استدلال و تفکر ما را به خدمت می‌گیرد: منطقی بودنِ ما به وسیله‌ای برای دستیابی به اهدافش تبدیل می‌شود. این علت سقوط و نابودی پادشاهان و رهبران؛ نابودی روابط؛ و بذر دروغ‌ها بوده است («من هم همین‌طور! عاشق موسیقی بدون کلام هستم!»). من برای انجام دادن آن، فریب می‌دهم، دروغ می‌گویم، وانمود می‌کنم که آن کسی که بودم نیستم – نه تنها شبیه کس دیگری، بلکه شبیه خودم هم نیستم. من منطقی بودن فرد دیگر را کنار می‌گذارم و در این راه انسانیت او را نادیده می‌گیرم. دغدغه‌ی من این چیزها نیست؛ دغدغه‌ی من بدنِ اوست.

آیا داشتن رابطه‌ی جنسی بدون شیءانگاری ممکن است؟ البته. روسپی‌ها دائماً این‌طور عمل می‌کنند. خیلی از زوجین هم همین‌طور. آنها با افرادی رابطه‌ی جنسی دارند که میلی به آنها ندارند. و بدون هیچ میلی، هیچ شیءانگاری هم وجود ندارد. حتی عشق هم نمی‌تواند درمانی برای آن باشد. هنگامی که میل بالاست، هنگامی که عمل جنسی در اوج فعالیت است، معشوق من، یک تکه گوشت است. (اگرچه عشق منجر به در آغوش گرفتن گهگاهی می‌شود، که البته خوب است.)

من با کانت موافقم که میل جنسی و شیءانگاری جدایی‌ناپذیرند، و نیرویی است که اخلاقیات باید با آن محاسبه شود. رابطه‌ی جنسی مانند یک دسرِ خوب است: لذیذ اما پرهزینه.

این مقاله با عنوان «Why sexual desire is objectifying» در aeon منتشر شده و توسط تیم تداعی ترجمه و در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۹۹ در مجله‌ی روانکاوی تداعی منتشر شده است.

[۱]. Immanuel Kant

[۲]. objectifying

[۳]. self-objectification

این پست یک دیدگاه دارد.
  1. نگاه دقیقی بود. اما گویا یک split در تفکر ایشان وجود داشت. اسپلیت میان شی انگاری میل جنسی و دیگر امیال که می‌تواند شیء‌انگارانه نباشند. در واقع ایشان گویا به شکل پنهانی میل جنسی را بک طرف و امیال انسانی دیگر را طرف دیگر قرار دادند. و باید پرسید حتی اگر این چنین باشد که صرفا مساله در میل جنسی یک تکه گوشتی است که از آن متنعم می‌شویم آنگاه دقیقا مشکل اخلاقی ان چیست؟ ما می‌توانیم به هنگام ایرکشن، ابژه را به گوشت تقلیل دهیم و پس از ارضا دوباره او را وجودی فراتر از بدن بینگاریم. و اصولا این رخدادی کاملا طبیعی در فرایند رابطه‌ی جنسی است. ما برای جلوگیری از فعال شدن ایده‌ی مادر یا حتی پدر در هنگام سکس با معشوق ، گویا ناخوداگاه دست به چنین شی انگاری‌ای می‌زنیم تا احساس گناه مربوط به اینسست فعال نشود. این امر علی القاعده در اغلب مردها و شاید زنها رخ می‌دهد. لذا گویا این شی انگاری لازمه‌ی اخلاقی زندگی کردن در سطح ناخوداگاه ما نیز هست.

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search