جلبتوجه چیز خوبی است!
آدام فیلیپس – روانکاو : باید اجازه دهید کودکان به شما آموزش دهند
هانا بکرمن
صحبتهای این روانکاو و منتقد ادبی درباره این که چرا جلبتوجه چیز خوبی است و لذت خواندن مجدد گتسبی بزرگ
آدام فیلیپس یکی از روانکاوان و منتقدین ادبی پیشتاز بریتانیا است. او بیش از ۲۰ کتاب درباره روانکاوی، ادبیات و فرهنگ با موضوعاتی از فروید و دونالد وینیکات گرفته تا پروست و هودینی نگاشته است. او سردبیر ارشد بخش فروید مجموعه پنگوئن کلاسیک مدرن (Penguin Modern Classic) و استاد مهمان در دانشگاه یورک است. کتاب جدید او، جلبتوجه، درباره این است که چطور و چرا ما به توجه نیاز داریم و به چه شیوههایی به دنبال جلب آن هستیم.
این روزها چیزهای زیادی برای جلبتوجه ما با هم در رقابت هستند. چه چیزی تعیین میکند که کدام یک توجه ما را به خود جلب کند؟
فکر میکنم ترکیبی از فرهنگ و جامعهای که ما در آن به دنیا آمدیم است که مصالح را فراهم میکند. بدیهی است که والدین ما به طور غیرمستقیم و مستقیم به ما میگویند که چه ظاهری باید داشته باشیم، به چه چیزی باید گوش کنیم، چطور باید رفتار کنیم و آموزشوپرورش ما نیز درباره همین است: درباره سازماندهی توجه ما و بهعلاوه، یک عامل ناشناخته وجود دارد که میتوانید آن را ژنتیک یا مشخصههای موروثی بنامید.
نظر شما این است که توجه ممکن است شکلی از دیوانگی یا اعتیاد باشد. چرا؟
بخشی از ما هست که میخواهد به رشد ما حمله کند و این کار را از طریق محدود کردن ذهن ما انجام میدهد. فوبیا یا اعتیاد نیز همین است: سازماندهی بیش از حد توجه، چون از جهتی بسیاری از مشکلات را حل میکند.
بنابراین دلیل آن که ممکن است بخواهیم توجه خود را محدود کنیم، به علت ترس از عواقب ناشناختهی بیبندوباری آن است: ما واقعاً نمیدانیم ما را به کجا خواهد برد. و این هیجانانگیز و نشاطآور است اما دردسرساز نیز هست.
افرادی که به دنبال جلبتوجه هستند عموماً آوازه بدی دارند، اما شما میگویید که «جلبتوجه یکی از بهترین کارهایی است که میتوانیم انجام دهیم». چرا؟
چون ما به توجه نیاز داریم و معمولاً نمیدانیم چه چیزی درون ما است که خواهان توجه به آن هستیم اما میدانیم که از افراد دیگر چیزی میخواهیم. و به همین دلیل است که فرهنگ سلبریتی جذاب است. چون به نظر میرسد که بخش بزرگی از افراد وجود دارد که میدانند چه میخواهند: میتوان آن را شهرت نامید، میتوان آن را ثروت نامید. اما فکر میکنم از آنچه به نظر میرسد پیچیدهتر است. چون این خطر وجود دارد که شما توجه زیادی را به خود جلب کنید اما هیچ مشارکتی دریافت نکنید.
این شبیه توصیفی از شبکههای اجتماعی به نظر میرسد. آیا با اضطراب فرهنگیای که گستره توجه ما را فرسوده میکند موافق هستید؟
جهانی را ترجیح میدهم که در آن یکی از کارهایی که مردم از آن لذت میبرند، گوشدادن، خواندن، و بهدقت و بهآهستگی و با صبر نگاه کردن باشد. اما این را هم میدانم که برای بسیاری از افراد – و برای بسیاری از افراد جوانتر – این احمقانهترین و کسل کنندهترین چیزی است که یک نفر میتواند بگوید.
شما درباره این که چطور باید به کودکان اجازه داده شود که علایق خود را امتحان کنند نوشتهاید. اگر والدین علایق فرزندان را بیش از حد هدایت کنند چه؟
خطر این است که کودک مجبور شود یک سلف مطیع را جهت مدیریت والدین پرورش دهد. به عنوان کودک متوجه میشویم که والدینمان میخواهند ما چگونه باشیم. بنابراین یک تکلیف برعهده ما است، این که چگونه بین آنچه که آنها از ما میخواهند و آنچه فکر میکنیم میخواهیم باشیم، به توافق برسیم. و این دو همیشه سازگار نیستند، بنابراین تعارض وجود خواهد داشت. خطر همیشه این است که کودک صرفاً به یک ابژه نارسیسیتی برای والد تبدیل شود.
آیا میتوانیم به یک کودک بیش از حد توجه کنیم، و خطر این کار چیست؟
میتوانید، اگر مثلاً بیش از حد از فرزندم محافظت کنم، به او این را انتقال میدهم که آن بیرون چیز وحشتناکی وجود دارد که او نیاز دارد تا این اندازه در مقابل آن محافظت شود. نسخه دیگر این است که والد در خصوص این که میخواهد کودک چگونه باشد، بیش از حد دستوردهنده و سختگیر باشد. به عنوان یک والد، باید اجازه دهید کودک به شما آموزش دهد که نیاز دارد شما چگونه والدی باشید.
از نظر فرهنگی این گرایش وجود دارد که فقدان توجه را با فقدان اخلاق یکی بدانیم: آیا شما فکر میکنید این درست است؟
بله. فکر میکنم برای این که در بهترین معنای کلمه با اخلاق باشیم، برای آن که با مردم مهربان باشیم، باید بتوانیم درباره آنها فکر کنیم، باید بتوانیم با آنها مشارکت کنیم، و باید بتوانیم آنها را تصور کنیم. و شما نمیتوانید این کار را به سرعت انجام دهید.
شما به این اشاره میکنید که «اندیشههای بزرگ» ناگزیر توجه ما را محدود میکنند. آیا به همین دلیل است که مذاکرات خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا تا این اندازه دوقطبی و تقلیلگرایانه شده است؟
بله. فکر میکنم آنچه بسیاری از افراد را مجاب کرده، این است که چقدر کسل کننده است. کسل کننده است و بسیاری از افراد نمیدانند چطور دربارهاش فکر کنند. و تسکین بزرگی است که در قالب شکایت ابراز میشود. اما در افرادی که ادعا میکنند میدانند در حال انجام چه کاری هستند اما هیچ اطلاعی از کاری که انجام میدهند ندارند چیزی بسیار پریشان کننده وجود دارد. بهترین چیزی که میتواند از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا حاصل شود این است که مردم شروع به کنجکاوی درباره نوع گفتمانهای سیاسیای کنند که میخواهند داشته باشند. کدام گفتمانهای سیاسی است که احساس میکنند ارزشمند است، با در نظر گرفتن این که هزاران گفتمان داشتهایم که اینگونه نبودند؟
اولین بار چه زمانی به نظریه روانکاوی علاقهمند شدید؟
وقتی حدوداً ۱۶ ساله بودم، اتوبیوگرافی یونگ، کتاب خاطرهها، رؤیاها، تأملات را خواندم. هرگز چیزی درباره روانکاوی نشنیده بودم و به نظر من یک زندگی فوقالعاده جذاب بود. و بنابراین کتابِ بازیکردن و واقعیت وینیکات را وقتی منتشر شد خواندم و در آن زمان میدانستم دقیقاً میخواهم چه کسی باشم، یک روانکاو کودک.
کتابهای مورد علاقه شما در کودکی چه بودند؟
مکتاب موردعلاقهای نداشتم. در کودکی کتابخوان بزرگی نبودم. من به طبیعت علاقه داشتم بنابراین درباره آن کتاب میخواندم
وقتی در نوجوانی مشتاقانه شروع به مطالعه کردید، نویسندگان مورد علاقه شما چه کسانی بودند؟
دی. اچ. لارنس، تی اس الیوت، کریستوفر ایستروود، وردزورث، بلیک و کیتس
کدام نویسندهها بیشترین اثر را روی نوشتههای خودتان داشتند؟
فکر میکنم تااندازهای تحت تأثیر هر چیزی که خواندهام قرار گرفتهام. ادبیات سراسر خرد است: به شما میآموزد چه کسی باشید و چگونه زندگی کنید.
آیا کتابی وجود دارد که از نظر شما به آن بیش از حد بها داده شده باشد؟
نه، من این اندیشه را دوست دارم که وقتی مردم واقعاً عاشق کتابی باشند، بیش از حد به آن بها میدهند. فکر میکنم کار بسیار خوبی است.
آیا کتابی وجود دارد که مردم از یافتن آن در قفسه کتاب شما شگفتزده شوند؟
پاسخ دادن به این سؤال سخت است چون نمیدانم مردم انتظار دارند چگونه باشم. نسخه دیگری از سؤال شما این است که: آیا اینجا کتابی وجود دارد که ترجیح دهم مردم آن را نبینند، و فکر نمیکنم چنین کتابی وجود داشته باشد.
آیا ژانری وجود دارد که از آن پرهیز کنید؟
داستان پلیسی نمیخوانم؛ علاقهای به این که بعد از این چه میشود ندارم و زیاد مشتاق این نیستم که بفهمم کار چه کسی بوده. داستان علمی هم نمیخوانم و چیزهایی که بیش از حد تمثیلی باشند را دوست ندارم.
آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
گتسبی بزرگ. من این کتاب را دو هفته پیش مجدداً مطالعه کردم. گاهی اوقات، میدانم که فقط میخواهم یک کتاب را مجدداً بخوانم و نمیدانم چرا، و اغلب بعد از این که آن را خواندم هم نمیدانم چرا. اما واقعاً مؤثر بود، فکر میکنم کتاب شگفتآور بود.
چه کتابی را روی میز کنار تختتان نگه داشتید تا بعد از این بخوانید؟
میخواهم کتاب پراگماتیسم ویلیام جیمز را مجدداً بخوانم و یک شاعر آمریکایی به نام ری آرمانتروت هست که شعرهای او را میخوانم و بسیار عالی هستند، بنابراین حالا میخواهم آثار منثور او را هم بخوانم.
این مقاله با عنوان «Psychoanalyst Adam Phillips: ‘You have to let your child teach you’» در سایت theguardian منتشر شده و توسط تیم تداعی ترجمه شده و در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۰ در بخش مجله وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |