زمانی که یک کاندیدای تازهکار بودم (با وجود خامی و بیتجربگی آشکارم) اکثر بیماران بدون هیچ تردیدی قرارداد تحلیلی کلاسیک و فراوانی جلسات آن را میپذیرفتند (مستقل از شرایط اقتصادیشان یا با تعدیلهایی دوجانبه و واقعبینانه). اساساً آنها اکراه خاصی برای وابستگی به تحلیل نداشتند.
زیرا غالباً مسئلهی اصلی در آن زمان سوپرایگوی سرکوبگری بود که زندگی بیماران را دشوار میساخت. هرچند که آنها وجود آن را در زندگی خود امری طبیعی میدانستند و حتی به طور متناقضی گاهی اوقات به آن اعتماد میکردند. در فرهنگ معاصر ما غالباً بزرگترین مانع، ایگو- ایدهآل نارسیسیستی است که وابستگی به اُبژه (که معمولاً معادل -به طور خلاصه- اُبژهی والدینی است) را شرایطی غیرقابل قبول و تحقیرآمیز معرفی میکند.
بخشهایی از مقالهی «سخنی با کاندیداهای تازهکار روانکاوی»