ما همه به روانکاوی نیاز داریم.
ازآنجاکه از هر چهار دختر نوجوان یکی افسرده است معلوم است که آدمهای نیازمند کمک کم نیستند. روانکاوی خیلی گران نیست و روی من به خوبی جواب داده است.
آیا مبتلا به بیماری روانی بودم؟ گمان میکنم بله بودم. گرچه وقتی اولین بار یکی از اعضای خانوادهام لفظ «آستانهی فروپاشی روانی» یا چیزی شبیه به این را به کار برد جا خوردم. شاید تا آخرین حد ممکن از سلامتی دور بودم در عین اینکه همهی کارهایم را انجام میدادم: تدریس، مقالهنویسی، معاشرت با دوستان و غیره (آن موقع دانشجو بودم). شکست عشقی ـ طردی به قدری ناامیدکننده که نمیتوانستم بپذیرم ـ فقط یک بهانه بود که تمام کثافتها را بالا بیاورد. وقتی پیش روانکاو رفتم از اینکه دارم این چیزها را با یک نفر در میان میگذارم احساس گیجی میکردم.
هشت ماه بعد من و دکترم به این نتیجه رسیدیم که یک روز در هفته کافی نیست و در دورهی کامل را شروع کردم: پنج جلسهی ۵۰ دقیقهای در هفته. تعدادش را به چهار تا رساندم اما تا ۲۶ سالگی همین روند را ادامه دادم. واقعاً کمک بزرگی بود. آدمهای زیادی را میشناسم که رواندرمانگر یا مشاور رفتهاند یا میروند اما هیچکدام پیش روانکاو نرفتهاند. اصلاً هیچکدام. آمار رسمی وجود ندارد ولی خیلی تعجب میکنم اگر بشنوم در بریتانیا بیشتر از ۵۰۰ نفر در حال حاضر تحت روانکاوی یا رواندرمانی فشرده (منظورم حداقل سه نوبت در هفته است) باشند.
هزاران علت منطقی برایش وجود دارد. آدمهای نوروتیک[۱] که راحت با زندگیشان –کار، خانواده، پول، سکس، غذا، آدمهای دیگر- کنار میآیند نیاز به کمک ندارند (خیلی خوب، در مورد اینها قبول)؛ اما خیلیهای دیگر به دلایل آشکار و پنهان نمیتوانند همهی اینها را مدیریت کنند. بعضیهایشان بیمار میشوند و زندگی خودشان و بقیه را خراب میکنند. فکر میکنم روانکاوان میتوانند به اینها کمک کنند. هرکسی بایستی تحت روانکاوی قرار بگیرد تا با کمک یک متخصص فرصتی برای کاوش گذشته و تفکر انتقادی به شخصیت خودش را داشته باشد. البته اگر مایل باشد.
لازم هم نیست که پنج جلسه در هفته انجام شود. روانکاوان دربارهی طبیعت انسان و اینکه اصلاً روانکاوی چه چیزی است اختلافنظرهای شدیدی با هم دارند؛ اما در عمل درمانگران روشهای مختلفی (جلسههای هفتهای یکبار، گروهدرمانی و غیره) را توسعه دادهاند که خیلی گران نیست و سالها طول نمیکشد. این روشها که تحت عنوان سایکودینامیک –که ریشهاش با پیچوخم زیاد به این ایدهی فروید میرسد که انسان علاوه بر ذهن هشیار، ذهن ناهشیار هم دارد- نامگذاری شدهاند هدفشان ایجاد بینش و کاهش پریشانی است.
فکر میکنم روانکاوان میتوانند کمک کنند. هرکسی بایستی تحت روانکاوی قرار بگیرد تا با کمک یک متخصص فرصتی برای کاوش گذشته و تفکر انتقادی به شخصیت خودش را داشته باشد.
رویهی طرحهای دولتی و تأکید آنها بر روحیهپروری[۲] خیلی از –یا شاید همهی- مردم را به سمت باشگاههای ورزشی، قفسهی دارو یا کوهنوردی میکشاند. اما درمانگران زیادی وجود دارند که اگر از آنها بخواهند میتوانند کمکشان کنند. درحالیکه کلی شواهد قابل نقل جالب دربارهی روانکاوی وجود دارد، آزمایشهای بالینی هنوز کماند. اوضاع در حال تغییر است تحقیقات وابسته به دولت که اخیراً انجام شده نشان داده که روانکاوی هم بهاندازهی روانپزشکی و رفتاردرمانی شناختی (CBT) در درمان نوجوانان افسرده مؤثر است.
ازآنجاییکه طبق پیمایشی اخیر، از هر چهار نوجوان دختر یکی افسرده است مورد مستعد درمان کم نداریم. البته برای درمان بیماری روانی بیش از یک راه وجود دارد و همه افراد افسرده، یا فقط غمگین، نمیخواهند بنشینند در مورد زندگی ناگوارشان با کسی که کارش بیرون کشیدن معنیهای مخفی و عجیبوغریب است صحبت کنند. من رواندرمانی را بهعنوان درمان همهچیز پیشنهاد نمیکنم. فقط حرفم این است که کسی که فکر میکند دروننگری همان نفسگرایی[۳] است یا فکر میکند جهانی که در آن مردم برای آسایش بیشتر پیش رواندرمانگر میروند چیزی شبیه کابوس بورلی هیلز[۴] است اشتباه میکند. کشوری که تفکر و کنجکاوی درباره خود در آن تشویق شود محیط خردمندانهتر و مهربانتری خواهد داشت.
اگر دست من بود اول از سنین پایین و مدارس ابتدایی شروع میکردم و به معلمان و کارکنان مدارس آموزشهای شامل مفاهیم روانکاوی میدادم که شاید بهترین ابزار برای حمایت کودکان دستخوش مشکلات عاطفی است. نوجوانان، دانشآموزان و جوانان که -قطعاً با اینهمه مسئولیتشان بیشتر از نسل من در دههی ۱۹۹۰- آسیبپذیرند باید دسترسی رایگان و آسان به حمایت نفربهنفر داشته باشند.
جدای از این جاهای دیگری که به روانکاوی نیاز هست: زندانها، مراکز درمانی و آسایشگاهها؛ برای زوجها و خانوادههای دستخوش بحران. خیلی از ما، اگر نه همهمان، میتوانیم از این فرصت در گذرگاههای سخت زندگیمان استفاده کنیم. نهفقط باعث میشود مردم بیشتر احساس خوشبختی کنند بلکه بیشتر هم فکر بکنند و نه فقط هم به خودشان. انسانها بهعنوان فرد و نوع به روانکاوی احتیاج بیشتری دارند.
این مقاله با عنوان «We all need psychoanalysis» در نشریهی گاردین منتشر شده و توسط تیم تداعی ترجمه و در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ در مجلهی روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
[۱] neurotic
[۲] Soul-searching
[۳] Solipsism
[۴] Beverly Hills