مصاحبه با بروس فینک دربارهی کتاب مقدمهای بالینی بر فروید
خیلی هیجان زدهام که مصاحبهام را با دکتر بروس فینک (روانکاو لکانی و سوپروایزر تحلیلی)، در رابطه با کتاب جدید او، «مقدمهای بالینی بر فروید: تکنیکهایی برای کار بالینی هر روزه» با شما به اشتراک میگذارم. من اخیراً مدتی است که آثار دکتر فینک را دنبال میکنم؛ تعدادی از کتابهای او را بارها و بارها خواندهام از جمله مقدمهای بالینی بر روانکاوی لکانی: نظریه و تکنیک، مبانی تکنیک روانکاوی: رویکردی لکانی برای متخصصان بالینی، و سوژهی لکانی: مابین زبان و ژوئیسانس.
هنگامی که از کتاب جدید او مطلع شدم، باید حتماً از او برای یک مصاحبه درخواست میکردم، و خوشبختانه او موافقت کرد. امیدوارم از آن لذت ببرید و لطفاً، افکار خود را در بخش نظرات ذیل به اشتراک بگذارید. تقدیم به شما:
دکتر فینک از شما متشکرم که قبول کردید این مصاحبه را انجام دهید. مایهی افتخار است که بتوانیم با شما درباره روانکاوی و کتاب جدیدتان صحبت کنیم.
بروس فینک: متشکرم! افتخار از آن بنده است.
برای کسانی که شما را نمیشناسند، میتوانید اندکی راجع به خودتان و کارهایی که انجام میدهید به ما بگویید؟
بروس فینک: من پیش از این که دورهی دکترای خود را در رشتهی روانکاوی در پاریس بگذرانم، جایی که همزمان به عنوان یک روانکاو آموزش میدیدم، پسزمینهی گستردهای در علوم پایه و انسانی داشتم ـ با توجه به این که چندین سال ریاضی، فیزیک، ادبیات، روانشناسی، نظریه سیاسی و فلسفه خواندهام. به مدت ۲۰ سال در دانشکدهی روانشناسی دانشگاه دوکسن در پیتسبورگ پنسیلوانیا روانکاوی تدریس کردم، و بیش از ۳۰ سال است که مشغول کار روانکاوی، نگارش کتابهای بسیاری در مورد آن و ترجمهی چندین اثر از ژک لکان، روانکاو مشهور فرانسوی، به زبان انگلیسی بودهام. برنامههایم خیلی بینالمللی است و زمان خود را میان ایالات متحده و فرانسه تقسیم میکنم. در سالهای اخیر هم، عشقم به ادبیات را با نگارش تفننی رمان، دوباره در خودم پرورش میدادم. رمانهایی معمایی که در آن بازرسی با پایهی ضعیفی در لکان با استفاده از روشهای روانکاوی رازهای جنایی را حل میکند!
چگونه به روانکاوی پی بردید و چه چیزی شما را جذب آن کرد؟
بروس فینک: من در اواخر نوجوانی به روانکاوی به عنوان راهی برای تلاش در جهت فهم خودم و مردم اطرافم علاقهمند شدم. مجذوب تأکید بر ناآگاه در آثار ژک لکان شدم و تصمیم گرفتم در دههی ۱۹۸۰ با یک لکانی در پاریس تحت تحلیل روانکاوانه قرار بگیرم.
درباره کتاب جدید خود به ما بگویید. ایدهی نگارش مقدمهای بالینی بر فروید چطور به فکر شما رسید؟
بروس فینک: ممکن است از خودمان بپرسیم چه چیزی ممکن است برای گفتن در مورد فروید باقی مانده باشد، که از پیش دهها نویسندهی دیگر نگفته باشند؟ با وجود تدریس آثار فروید به مدت بیش از ۲۰ سال به دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاه دوکسن، با شگفتی بسیار هرگز به هیچ کتابی برنخوردم که درباره نحوهی کاربست تکنیکهایی باشد که فروید به عنوان مثال برای تشویق تداعی آزاد و تفسیر رویاها پروراند. به نظر میرسد که اکثریت قاطع کتابهایی که در مورد فروید نوشته شده، به تشریح و/یا انتقاد از نظریات او، یا صحبت در مورد تحولات شخصی، تاریخی و فکری شخص فروید پرداختهاند.
اما من همیشه به توضیح آن ایدههای فروید علاقه داشتهام که برای متخصصین کاربرد مستقیم داشتهاند و از نظر من در آزمون زمان سربلند بیرون آمدهاند. در حالی که نظرورزیهای او در رابطه با عقدهی ادیپ، رشد جنسی زن، و مراحل دهانی، مقعدی و تناسلی، در بیشتر کتابهای درسی و حتی بسیاری از قرائتهای پیشرفته از آثار او، معمولا بیشترین سهم را به خود اختصاص میدهند، از نگاه من دارای فایدهی مستقیم اندکی در محیط بالینی هستند. از سوی دیگر، یادگیری نحوهی ردیابی سمپتومها تا سرچشمه آنها، تشویق بیماران برای تداعی آزاد در افکار سرگردان خود، رویاهای روزانه، و رویاهای شبانهی آنها، و تشخیص آرزو[۱]ها در آنها، میتواند ارزش فراوان و ضروری برای متخصصین خیلی از مکاتب مختلف داشته باشد.
زمانی به این نتیجه رسیدم که دیدم مطالبی که در طول دو دهه در کلاسهایم در مورد فروید تدریس میکردم تا چه حد برای دانشجویان کارشناسی ارشد در رشتهی روانشناسی بالینی مفید بود. این مطالب به آنها کمک میکرد دامنهی تکنیکهای خود را گسترش دهند و کار بالینی رواندرمانگری خود را به طور کلی عمیقتر سازند. اخیرا یک بار دیگر متون موجود را بررسی کردم و چیزی پیدا نکردم که به نظر برسد طوری طراحی شده که مشخصا بخشهایی از آثار فروید را پوشش دهد که امروزه هنوز به لحاظ بالینی موضوعیت دارند. این شد که تصمیم گرفتم دورهی درسی خود را به یک کتاب تبدیل کنم.
چه کسی از مطالعه کتاب جدید شما سود میبرد؟
بروس فینک: هر متخصصی که دنبال راههایی است که کار بالینی خود را گسترش دهد و عمق بخشد. به ویژه کسانی که به ضمیر ناآگاه علاقهمند هستند اما نحوه آموزش آنها هرگز به طور واقعی به آنها نیاموخته چگونه به آن دسترسی پیدا کنند.
چه توصیهای برای نسل بعدی متخصصان بالینی دارید؟
بروس فینک: تر و خشک را با هم نسوزانید! فقط به این دلیل که برخی از نظریات نظرورانهتر فروید به درستی زیر سؤال رفته و حتی به شدت مورد انتقاد قرار گرفتهاند، به این معنا نیست که مفاهیم و تکنیکهای بنیادیتری که او در رابطه با ضمیر ناآگاه، تداعی آزاد و تفسیر رویا پروراند بیفایده هستند. مطالعات در فرانسه نشان داده افرادی که تحلیل روانکاوانه را تجربه میکنند اغلب میگویند که کار با رویاها سودمندترین بخش از تحلیل آنها بوده است. من فکر میکنم بایستی آنچه را که بیماران میگویند مفیدتر از همه بوده خیلی جدی بگیریم!
چرا روانکاوی؟
بروس فینک: میتوانم از زوایای مختلف بسیاری به این سوال بپردازم، اما اجازه دهید صرفا یک واقعیت بسیار عجیب را خاطرنشان کنم: زمانی که خود روانشناسان تصمیم میگیرند تحت درمان قرار بگیرند -فارغ از این که آنها متخصص CBT، روانشناسی شناختی، پدیدارشناسی وجودی، هیپنوتیزم یا غیره باشند- تقریباً همیشه سراغ یک روانکاو میروند. (بسیاری از متخصصین بالینی به این اشاره کردهاند، گرچه شواهد این امر عمدتاً مبتنی بر حکایات است، زیرا به نظر نمیرسد که هیچکس تمایلی به مطالعهی مفصل و دقیق آن داشته باشد.) بدینترتیب، به نظر میرسد که ارزش روانکاوی عمیق از سوی قریب به اتفاق متخصصین از گرایشات مختلف، تلویحاً به رسمیت شناخته میشود، حتی اگر بسیاری از آنها بخشهای زیادی از نظریهی روانکاوی را رد کنند و حتی در تمام مجامع عمومی کارکرد روانکاوی را مورد انتقاد قرار دهند. وقتی که نوبت به درمان خودشان میرسد، آنها در پی تحلیل روانکاوی هستند. من که سر در نمیآورم!
به نظر شما، چه کسی میتواند از درمان روانکاوانه سود ببرد؟
بروس فینک: به نظر من این سوال را نمیتوان پیشاپیش پاسخ داد – یعنی قبل از این که کسی درمان را شروع کند. روانکاوی کاری شاق است و بیمار تحت درمان اگر میخواهد چیزی از آن به دست بیاورد باید شهامت و بردباری نشان دهد. کسانی که به دنبال پاسخهای آسان هستند به احتمال زیاد در درمان روانکاوانه خیلی پیش نمیروند، اما در اینجا قوانین سفت و سختی وجود ندارد: گاهی اوقات حتی افرادی که به دنبال درمان سریع هستند در فرایند جذب میشوند و در نهایت خیلی هم پیش میروند!
از نظر شما، روانکاوی و کار شما به عنوان یک روانکاو، چطور در زندگی روزمره شما رسوخ میکند؟
بروس فینک: همین که یاد بگیرید لغزشهای زبانی و ایهام مضاعف افراد را بشنوید، دیگر نمیتوانید آنها را نشنیده بگیرید و به ناچار متوجه لغزشها و اشتباهات عزیزان، دوستان و حتی آشنایان دور میشوید. این گاهی اوقات میتواند ناخوشایند باشد، اما من سعی میکنم چنین چیزهایی را به فرصتی برای شوخی خوشطینت تبدیل کنم.
البته، سپس دوستان و اعضای خانواده برای مشاوره به نزد شما میآیند، همان چیزی که یک تحلیلگر باید همیشه در محیط روانکاوی از آن اجتناب کند، اما گاهی اوقات ما احساس میکنیم که مجبوریم به خانواده و دوستانمان مشاوره بدهیم، حتی اگر بدانیم که این وضعیت برای ما همیشه یک بازی دوسر باخت است: اگر توصیه پذیرفته شود و کارها روبراه شوند، به ندرت به ما اعتباری داده میشود، و اگر کارها درست پیش نروند، تقریباً ما همیشه به خاطر آن سرزنش میشویم!
از جهت شخصی، روانکاوی یک عمل مداوم است که من را از همه چیز در مورد خودم آگاه نگه میدارد، صرفنظر از این که وقتی به منصهی ظهور میرسد من بیدار باشم یا در خواب!
لطفاً فرایند نوشتن خود را با مخاطبان ما به اشتراک بگذارید؟ چه چیزی برای نوشتن به شما الهام میبخشد؟
بروس فینک: من همیشه در حال نوشتن هستم. هر پروژهی نوشتن هم متفاوت با دیگری است! در مورد این کتاب، میدانستم که من مطالب سودمند زیادی از دورهی درسی خود دارم، اما نیاز به پیدا کردن زاویهای داشتم که برای شروع کار و سامان دادن به مطالب، به من الهام ببخشد. همین که زاویهام را یافتم -رویکرد منحصراً بالینی به کار فروید- همهچیز در جای خود قرار گرفت.
شما برای افرادی مثل ما که آرزو دارند در مورد روانکاوی بنویسند چه توصیههایی دارید؟
بروس فینک: منتظر نمانید تا برسید به جایی که فکر کنید همه چیز در ذهنتان کاملاً روشن شده است. خود فرآیند نوشتن، افکار شما را به نحوی ورز میدهد که اگر آنها را در محدوده ذهن خودتان نگه میداشتید میسر نمیشد. این مرتبط به همان چیزی است که لکان «دیگری بزرگ» مینامد: به زبان ساده، این واقعیت را بیان میکند که وقتی یک ایده را یادداشت میکنید، میتوانید از آن فاصله بگیرید و سعی کنید طوری به آن نگاه کنید که افراد دیگر ممکن است نگاه کنند. اغلب در این هنگام، ایردات بحث یا مثالهای نقض آشکار میگردند! این که فکر کنید میتوانید پیش از شروع نوشتن، تمام جزئیات را در ذهن خود در نظر بگیرید احتمالاً یک وهم است. تنها با نوشتن است که میتوانید متوجه شوید چه چیزی برای مخاطبان مدنظر شما قابل درک خواهد بود و چه چیزی نه. گامها و فرازهایی که در مطلب برای شما به نظر بدیهی میرسند لزوماً برای دیگران چنین نخواهد بود. تنها راه برای درک این مسئله این است که مطلب را به روی کاغذ بیاورید، آن را برای مدتی کوتاه کنار بگذارید، و با نگاهی تازه به آن بازگردید.
حتی خیلی بهتر است که یک پیشنویس به همکاران مورد اعتماد خود بدهید تا آن را بخوانند و با نقطهنظرات آنها خیلی جدی برخورد کنید! من کتاب مقدمهای بالینی بر فروید را به پنج شش نفر از دوستان و همکارانم دادم تا بخوانند و آنها صدها نظر فوقالعاده مفید ارائه دادند که به من فرصت داد تا کتاب را به طرز چشمگیری بهبود ببخشم.
سخن نهایی؟
بروس فینک: آیا در مورد روانکاوی چیزی نهایی وجود دارد؟! آیا اصلاً چیزی همچون کلام آخر میتواند وجود داشته باشد؟!
این مقاله با عنوان «Interview with Dr. Bruce Fink, author of “Clinical Introduction to Freud: Techniques for Everyday Practice» در سایکسنترال منتشر شده و توسط تیم ترجمهی تداعی ترجمه و در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۹۶ در مجلهی روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
[۱] Wish
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
با سلام و احترام
از زحمتی که برای ترجمه مصاحبه بروس فینک کشیدید عمیقا سپاسگزارم.
در ایران شناخت از منابع دست اول در رابطه با لکان بسیار کم است.
این زحمتی که شما برای معرفی منابع معتبر جهت معرفی لاکان می کشید، بسیار تأثیرگذار خواهد بود.
خیلی سپاسگزارم
به امید ترجمه و معرفی آثار بیشتر در مورد لکان