skip to Main Content
غلبه بر خلق مانیایی

غلبه بر خلق مانیایی

غلبه بر خلق مانیایی

غلبه بر خلق مانیایی

عنوان اصلی: OVERCOMING MANIC MOODS
انتشار در: مدرسه زندگی
تعداد کلمات: ۷۱۲ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۴ دقیقه
ترجمه: تیم ترجمه تداعی

غلبه بر خلق مانیایی

ما بدون اینکه متوجه باشیم، به طور معمول بخش زیادی از زندگی خود را در حالت مانیایی می‌گذرانیم. در زبان محاوره، اصطلاح مانیا یا شیدایی به دیوانگی و هذیان، آشفتگی و هراس دلالت دارد، اما چنین دلالت‌هایی با آن چیزی که این کلمه باید به درستی نشان دهد فاصله زیادی دارد. حالت مانیایی به هر حالت ذهنی اطلاق می‌شود که در آن احساس می‌کنیم مجبور می‌شویم سریع و کورکورانه روی سطح رویی احساسات خود سیر کنیم و در آن به خودمان اجازه نمی‌دهیم آنچه را که «باید» احساس کنیم و با جدیت طیف وسیعی از احساسات خود را مسدود می‌کنیم. احساساتی که از قضا احساسات معتبری هستند ولی به دلیل تصور مبهم تهدیدآمیزشان از آنها حذر می‌کنیم. در حالات مانیایی، از حقایق احساسی فرار می‌کنیم که ما را وحشت‌زده و اندوهگین می‌کنند. ما می‌دویم تا مطمئن شویم خودمان را ملاقات نمی‌کنیم.

تنهایی و سکوت چنین موقعیت‌های وحشت‌آوری را در ما زنده می‌کنند. بنابراین، در موقعیت‌های تنهایی و سکوت ممکن است با یک دوست تماس بگیریم –مهم نیست کدام دوست‌مان– تا بتوانیم تقریباً در مورد هر چیزی صحبت کنیم تا از نفوذ نوعی گفتگوی درونی به سطح آگاهی جلوگیری کنیم. ما در مورد عروسی برادر دوست‌مان در ترکیه، قیمت صندل، احتمال برنده شدن یک تیم خاص در یک بازی صحبت خواهیم کرد. یا ممکن است توجه خود را به چرخه‌ی اخبار معطوف کنیم. ما به آخرین داده‌های اقتصادی دست خواهیم یافت، مجرمان فراری را ردیابی خواهیم کرد، طلاق افراد مشهور را با جدیت دنبال خواهیم کرد.

گاه متمایل می‌شویم تا درک خود از مانیای اعتیادآور را به صرفاً به مواد مخدر، پورنوگرافی یا الکل محدود کنیم. اما اگر اعتیاد مانیایی را به مثابه یک مشغله‌ی قوی با تقریباً هر چیزی که ما را از خودمان دور می‌کند بازتعریف کنیم، آن‌گاه فهرست مواد و سوءمصرف آن‌ها به‌طور تصاعدی افزایش می‌یابد. ما ممکن است معتاد اخبار شبانه، نتایج فوتبال، شایعات در محل کار یا ورزش روزمره خود باشیم. این موارد هرگز مانند الکل یا پورن نیستند که که افراد معتاد به دنبال آن هستند، با وجود این، چنین مواردی فرصتی برای ما فراهم می‌آورند تا با افکار طاقت‌فرسا در درون خود مواجه نشویم.

احساساتی وجود دارد که -در شدت شادی یا فقدان آنها، ناامیدی یا حسادت- ما نمی‌توانیم خود را مستقیماً تجربه کنیم و بنابراین مقادیر عظیمی از انرژی روانی را صرف تبعید آن احساسات به نقاط دوردست ذهن خود می‌کنیم. متأسفانه، هیچ احساس تبعید شده‌ای هرگز نمی‌تواند به درستی برای همیشه ناپدید شود. ممکن است چندین دهه پیش در جایی در نواحی دورافتاده نئوکورتکس مغز دفن شده باشد، اما اگر احساس نشده باشد، راهی پیدا خواهد کرد تا در نهایت خود را به منصه‌ی ظهور برساند. چنین احساسات مدفون شده‌ای در نهایت میزان مناسبی از ترس، وحشت، بی‌خوابی، درد معده، کمردرد، ناتوانی جنسی یا افسردگی را از خود ساطع می‌کنند تا در نهایت، گریه‌های غیرمستقیم ناخواسته‌ی آن‌ها مورد توجه قرار گیرد. همه انکارهای عاطفی از قانون پولادین ذهن پیروی می‌کنند: «چیزی که به اندازه‌ی کافی به رسمیت شناخته نشده، تا زمانی که به قدر کافی احساس شود، سوگواری شود و مورد توجه قرار بگیرد، ما را آزار خواهد داد».

آنچه ممکن است مانیای ما را آرام کند «عشق» است. عشق به طور گسترده به شکل نوعی مراقبت، صبر و کنجکاوی ملایم درک می‌شود. ما را نمی‌توان از حالات مانیایی خود بیرون کشید. ما را نمی‌توان به خاطر نداشتن بیش از حد خود شرمنده کرد. ما باید نزدیک باشیم و با تخیل به آنها گوش دهیم. باید به ما برای تردیدهایمان زمان داد و با آنها همدردی کرد. نیازی نیست که ما به خاطر اعتیادمان مورد تمسخر قرار بگیریم، بلکه به خاطر ترس و ناامیدی که آنها را هدایت می‌کند، پذیرفته شویم.

از طریق ملایم‌ترین نوع تشویق، ظاهری از شجاعت ظاهر می‌شود. ممکن است هر از گاهی جرأت کنیم از دویدن با این سرعت دست برداریم، ممکن است از کار به عنوان عاملی برای حواس‌پرتی استفاده نکنیم، ممکن است برای خودمان فرصتی فراهم آوریم که در آن افکارمان ساکن شوند.

هرچه بیشتر بتوانیم به خودمان اجازه دهیم که بدانیم چه کسی بوده‌ایم، در آرامش رشد خواهیم کرد. بیشتر می‌توانیم زندگی‌هایی را که در واقع داشته‌ایم احساس کنیم.

این مقاله با عنوان «OVERCOMING MANIC MOODS» در وب‌سایت مدرسه‌ی زندگی منتشر شده و توسط تیم تداعی ترجمه و در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ در بخش مجله وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.
2 کامنت
  1. درودهای فراوان وبهروزی گروه تلاشگر تداعی. در آموزش این شیوه تعریف موثر می تواند باشد.اما پیشنهادبه خود درمانگری مانیا به پرش از دانش روانکاوی وحذف آن می رسد . نویسنده بدون شک قطعا اشراف دارد ولی این حس را در من بوجود آورد. سپاس زحمات

  2. درودهای فراوان وبهروزی گروه تلاشگر تداعی. در آموزش این شیوه تعریف موثر می تواند باشد.اما پیشنهادبه خود درمانگری مانیا به پرش از دانش روانکاوی وحذف آن می رسد . نویسنده بدون شک قطعا اشراف دارد ولی این حس را در من بوجود آورد. سپاس زحمات

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search