یک درمانگر توانمند چگونه میتواند به ما کمک کند؟
یک درمانگر توانمند باید برای ما چه کند؟
در مورد فواید رواندرمانی بسیار گفته شده است، اما گاه درک روشن و دقیقی از نحوه عملکرد آن و دستاوردهای ایدهآل درمان دشوار مینماید. این پیچیدگی با توجه به اختلافنظرهای موجود میان رواندرمانگران درباره اهداف درمان و روشهای اجرایی آن، و همچنین ابهاماتی که در بسیاری از دورههای آموزشی وجود دارد، بیشتر میشود. از اینرو، ضروری است که تصویری شفاف از وظایف درمانگر توانمند ترسیم کنیم تا بدانیم دقیقاً به دنبال چه هستیم و بتوانیم درمانگرانی را که به آنها مراجعه میکنیم، آگاهانهتر ارزیابی کنیم.
یک درمانگر توانمند چه وظایفی دارد؟
۱- آشکارسازی سازگاریهای ناسالم
کودکان خردسال، بیش از آنچه اغلب تصور میشود، به مراقبان خود وابستهاند. آنها، به دلیل محدودیتهای شناختی و عاطفی، نمیتوانند در برابر رفتارهای مراقبان خود شکایت کنند، استدلال بیاورند یا بهسادگی از آنها فاصله بگیرند. کودکان تنها یک اولویت دارند: جلب محبت و توجه مراقبان به هر قیمتی، تا بتوانند بقای خود را تضمین کرده و به دوران بزرگسالی برسند.
هر خانوادهای، آگاهانه یا ناآگاهانه، «شرایطی برای محبت» دارد: الزامات نانوشتهای که کودکان باید برای دریافت محبت رعایت کنند. در خانوادههای سالم، این شرایط طبیعیتر و کمتر محدودکننده است. اما در خانوادههای ناسالمتر، این الزامات میتوانند کودک را مجبور کنند که برای بقا، رفتارهایی ناسازگارانه و گاه فلجکننده در پیش گیرد.
این سازگاریها به شکلی عمیق در ذهن ناهشیار ما حک میشوند و بعدها به بخشی از شخصیت بزرگسالی ما بدل میگردند. مانند یادگیری زبان، این فرآیند خودکار است و بازبینی یا تغییر آن بسیار دشوار مینماید. به همین دلیل، یکی از وظایف کلیدی درمانگر توانمند، کمک به مراجع است تا این سازگاریها را شناسایی کرده و تأثیر آنها را در زندگی کنونی خود درک کند.
درمانگر، با نگاهی تحلیلگرانه و همدلانه، به مراجع کمک میکند تا ببیند چه عواملی در گذشته او را مجبور به پذیرش این الگوهای رفتاری کردهاند. برای مثال:
شاید ناچار بودهایم بسیار مطیع باشیم تا خشم والدین را آرام کنیم.
شاید مجبور بودیم خود را «پاک» و بینقص نشان دهیم تا از تنبیه یا طرد شدن بپرهیزیم.
شاید یاد گرفتهایم برای جلب توجه، همیشه موفق باشیم یا درباره پول بیشازحد نگران شویم.
یا شاید مادری داشتهایم که نمیتوانست خوشحالی فرزندش را تاب بیاورد، یا پدری که ما را به وابستگی دائمی سوق میداد.
درمانگر توانمند، با حساسیتی عمیق، مراجع را ترغیب میکند تا در این ناسازگاریها، جنبههای هوشمندانه و تطبیقی را ببیند. برای مثال، ممکن است نشان دهد که چقدر زیرکانه بوده است که فردی توانسته احساسات خود را سرکوب کند تا از مواجهه با دردناکترین واقعیتها بپرهیزد. یا اینکه چقدر منطقی بوده که یک کودک، برای حفظ امنیت خود، فاصلهگیری عاطفی را بیاموزد. این شناخت، نقطه شروعی برای تغییر است.
۲- عبور از سازگاریهای ناسالم
اما شناخت سازگاریها کافی نیست. درمانگر توانمند باید به مراجع کمک کند تا به این باور برسد که این الگوهای ناسازگارانه، هرچند زمانی برای بقای او ضروری بودهاند، دیگر در زندگی کنونیاش کاربردی ندارند.
- زمانی ممکن بود شکست خوردن، راهی برای اجتناب از حسادت والدین باشد؛ اما امروز، ادامه این رفتار، خیانتی به استعدادها و انرژی ماست.
- روزی ممکن بود سکوت و فروبردن خشم، راهی برای حفظ آرامش در خانه باشد؛ اما اکنون، توانایی بیان احساسات و درخواست توجه، ضروری است.
- شاید روزی مجبور بودیم به محبتهای گاهبهگاه والدین خود بسنده کنیم؛ اما اکنون میتوانیم شریکی قابلاعتماد بیابیم که ارزش و اهمیت ما را بپذیرد.
درمانگر توانمند، با همدلی و تحلیل، به مراجع کمک میکند تا ضمن درک ریشههای این الگوها، از آنها عبور کند و شیوهای تازه برای بودن انتخاب کند. او به ما یادآوری میکند که داشتن این سازگاریها، بهمعنای دیوانگی یا بدذات بودن نیست؛ بلکه گواهی بر خلاقیت و هوشمندی ما در دوران کودکی است. اما اکنون، زمان آن رسیده که از این دفاعهای قدیمی دست بکشیم و به زندگی بزرگسالی با چشمانی تازه نگاه کنیم.
۳- آگاهسازی ناهشیار
درمانگران توانمند به این نکته آگاهاند که بسیاری از رفتارها و تصمیمهای ما ریشه در ناهشیار دارند. ما اغلب نمیتوانیم بهسادگی آنچه در حال انجامش هستیم را «ببینیم»، حتی اگر در سایر جنبههای زندگی، به هوشمندی و منطق شهرت داشته باشیم. این موضوع هیچ ارتباطی با هوش عمومی ندارد؛ بلکه ناشی از سازگاریهای احساسی است که بدون آگاهی ما شکل میگیرند. همانگونه که یادگیری زبان بدون درک دقیق از قوانین گرامری رخ میدهد، سازگاریهای احساسی نیز در پسزمینه ذهن ما نهادینه میشوند.
رواندرمانگر توانمند، با ظرافتی بیمانند، بر رفتارهایمان نور میافکند. او با اشارات غیرمستقیم، ما را به کشف پیوندهایی که میان تجربیات کودکی و رفتارهای کنونیمان وجود دارد، هدایت میکند. برای مثال، ممکن است نشان دهد که فاصلهای که در روابط کنونی داریم، به احتیاطهایی بازمیگردد که در ارتباط با مراقبان اولیه خود آموختهایم. یا ممکن است به وحشت ما از شادی و حسادت والدینی سرخورده اشاره کند.
درمانگر ماهر، اغلب در همان جلسات نخست، نشانههایی از مسائل پنهان را شناسایی میکند. اما هنر واقعی او در این است که این موضوعات را با چنان سرعت و حساسی مطرح کند که مراجع بتواند آنها را تحمل و هضم کند.
تمایل دارید با درمانگران مجموعه تداعی آشنا شوید؟ اینجا را مشاهده کنید. |
۴- کاهش الزامها
بسیاری از ما به دلیل الزامهایی که در دوران کودکی درونی کردهایم، به رواندرمانی روی میآوریم؛ الزامهایی که منشأ آنها را درک نمیکنیم: چرا نمیتوانیم دست از کار کردن برداریم؟ چرا همیشه جذب افرادی میشویم که ما را تحقیر میکنند؟ چرا دائماً بیمار هستیم؟ چرا نمیتوانیم احساس قدرت کنیم؟
رواندرمانگر توانمند، این الزامها را به دقت بررسی میکند و ریشههای آنها را در استراتژیهای انطباقی دوران کودکی مییابد. سپس به ما کمک میکند تا این الزامها را زیر سؤال ببریم و به امکان انتخابی دیگر فکر کنیم.
زمانی نیاز داشتید که همیشه نگران باشید – آیا هنوز هم همینطور است؟
زمانی مجبور بودید با احساس ناامنی در عشق کنار بیایید – آیا هنوز هم ضروری است؟
زمانی مهم بود که هرگز «مغرور» یا «جسور» به نظر نرسید – آیا امروز هم معنایی دارند؟
ما ممکن است در قالبهایی سختگیرانه و محدودکننده زندانی باشیم:
«باید احساس گناه کنم.»
«باید تنها باشم.»
«باید خودم را بد بدانم و کسانی که با من بدرفتاری میکنند را خوب بدانم.»
«باید همیشه شوخی کنم.»
«باید به قیمت خودم به همه کمک کنم.»
درمانگر توانمند، با ایجاد آگاهی و بینش، به ما کمک میکند که بفهمیم این باورها و الزامها، نتیجه منطقی استدلالهای ذهن یک کودک بوده و در برابر ارزیابیهای منطقی یک بزرگسال، ناپایدارند.
۵- تعدیل تصور از خود
تصوری که از خود داریم، بهطور قابلتوجهی میراث دیدگاههایی است که دیگران—بهویژه اطرافیان نزدیکمان—در دوران کودکی به ما نسبت دادهاند. این تصورات، اگرچه ممکن است ناخودآگاه باشند، میتوانند عمیقاً مخرب باشند:
«من چیزی برای گفتن ندارم.»
«من بیش از حد طمعکار هستم.»
«من زشت هستم.»
«نیازهای جسمیام منزجرکننده هستند.»
لازم نیست که والدین این عبارات را مستقیماً به زبان آورند؛ رفتار آنان بهسادگی میتواند چنین پیامهایی را القا کند. چطور میتوانستیم احساس ارزشمندی کنیم اگر بارها مورد تحقیر قرار گرفتهایم؟ اگر یکی از والدین همواره غایب بوده؟ یا اگر تنها خواهر یا برادرمان مورد توجه بودهاند؟
درمانگر توانمند، با نگاهی مهربان و همدلانه، این باورها را به چالش میکشد و تصویر ما از خودمان را گسترش میدهد:
«آیا واقعاً همان چیزی هستید که تصور میکنید؟»
«آیا واقعاً اینقدر زشت هستید؟»
«آیا دیگران را منزجر میکنید؟»
این پرسشها و فرآیند کاوش، ممکن است احساسی کاملاً ناآشنا در ما ایجاد کند: شاید دریابیم دلایلی برای دوست داشتن خود وجود دارد و برای آنچه بر ما گذشته است، عمیقاً متأسف شویم.
۶- کاهش تنهایی
از آنجا که در گذشته هیچکس برخی مسائل کلیدی را درک نکرده است، ممکن است با این باور بزرگ شده باشیم که امروز هم هیچکس قادر به فهم آنها نیست. چگونه ممکن است کسی تاب تحمل واقعیت ما را داشته باشد؟ چگونه ممکن است کسی خواستهها، رؤیاها، اشتیاقها یا خشم ما را بپذیرد؟
درمانگر توانمند، با مهربانی و کنجکاوی، ما را به تاریکترین بخشهای وجودمان همراهی میکند. او، با پذیرش و همراهی، به ما کمک میکند بخشهای پنهان وجودمان را آشکار کنیم. این فرآیند به ما اجازه میدهد تا خودمان را در روابط بینفردی نشان دهیم و فرصتی ایجاد کنیم که دیگران ما را در تمامی جنبههایمان بپذیرند، دوست داشته باشند و با ما ارتباط برقرار کنند.
۷- کاوش در اتاقهای بیشتری از ذهنمان
چرا باید برای درمان به فردی دیگر نیاز داشته باشیم؟ چرا نمیتوانیم این کار را به تنهایی انجام دهیم؟ این سؤالات منطقی هستند، بهویژه وقتی به زمان و هزینه موردنیاز درمان فکر میکنیم.
اما اغلب، حضور فردی دیگر برای جلب اعتماد و ایجاد کنجکاوی ضروری است. درمانگر، با علاقهای اصیل و اطمینانبخش، ما را تشویق میکند که در عمق خود کاوش کنیم. او، با صدایی آرام و گرم، میگوید: «ادامه بده… چرا چنین احساسی داری؟»
این پرسش ساده، به ما انگیزه میدهد که حتی در سکوت و تنهایی درمان، به جستوجوی درون خود ادامه دهیم. نتیجه، دستیابی به کشفیات ارزشمند درباره خودمان است. به تدریج، بخشهایی از ذهن که پیشتر ناشناخته یا مهجور بودهاند، قابل دسترسی میشوند و ما میتوانیم با آزادی بیشتری در آنها قدم بزنیم.
۸- تجربهی گسست و ترمیم
این مقاله با عنوان «?What Should A Good Therapist Do For Us» در سایت مدرسه زندگی منتشر شده و توسط تیم ترجمه گروه روانکاوی تداعی ترجمه و در تاریخ ۱۱ آذر ۱۴۰۳ در بخش مجله وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |