پیکربندیهای ناپایدارِ روابط اُبژهای در زمانهٔ جنگ
پیکربندیهای ناپایدارِ روابط اُبژهای در زمانهٔ جنگ
جنگ؛ ساختارهای آسیبدیدهٔ ازپیشموجود روان را از دل ناخودآگاه بیرون میکشد و به میدان تجربهٔ اکنون پَرت میکند. در این موقعیتها، پیکربندیهای ناپایدارِ روابط اُبژهای درونیشده و رابطههای درونیشدهٔ مختل با اُبژههای نخستین زندگی، در غیاب امنیت بیرونی، به پاشنهٔ آشیل روان بدل میشوند. جنگ، ابتدا به ساکن، اضطراب جدایی را از دل لایههای روان بیرون میکشد و فعال میکند.
نوربرت الیاس در «تنهایی محتضران» میگوید که ما مرگ را تا جای ممکن به دوردستها بردهایم، به حاشیه، به مزارهایی خارج از شهر. ما تمام تلاشمان را کردهایم تا با دستورالعملهای بهداشتی، تا جای ممکن از مرگ فاصله بگیریم و دستمان را به آن آلوده نکنیم.
ولی وقتی جنگ، مرگ را تا پشت پنجرهٔ اتاقها میآورد، ما بیوقفه به جهان اُبژهای درونی هُل داده میشویم، به امید یافتن پناهگاههای درونی قابل اتکا. آنکه با جهان اُبژهای درونیِ سرحال و سرزنده طرف است، یک سکونتگاه امن دارد، حال آنکه اگر «دنیای درون» نیز فاقد امنیت کافی باشد، فرد ناگزیر است به همنشینی مستمر و طولانیمدت با اُبژههای درونی ناپایدار، دور از دسترس، غیرپاسخگو و بیروح. و آنکه در چنین جهانِ بستهٔ اُبژهای گرفتار میشود، لاجرم با اُبژههای درونی خویش نیز وارد نبرد میشود: با شمایل مادری که غایب بود، شمایل پدری که ساکت بود، با آغوشهای سرد، نگاههای شماتتآمیز، با سکوتها و کلمات منقطع و مبهم اضطرابآور. آنکه همواره با مرگ اُبژههای درونیاش دست و پنجه نرم میکرده، حالا بیپناهتر از همیشه است.
آنکه در این موقعیت، شجاع و بهنظر آسیبناپذیر میرسد، چهبسا آنقدر در محاصرهٔ رُعب و پرهیب ویرانگر جنگ فرو رفته که قدرت بازشناسی خود، دیگری، و اُبژه را از کف داده است. او که بهذات اتصال منسجمی به منابعِ حیاتی درونیاش ندارد. در موقعیتهای جنگی، همین افراد به ظاهر «نترس»، ممکن است بیش از همه در بند اُبژههای غیرقابلدسترس و گزندهٔ درونی گرفتار شده باشند و از آن بهراسند، لیک ناگزیرند به هرشکلی به آن چنگ بیاندازند، چراکه هر شکلی از دسترسی به منابع درونی، بهتر از نبودن آنهاست. حالا میبایست شیرهٔ جان همین اُبژههای درونی «محتضر» را بیرون بکشند تا شاید تسکینی موقتی فراهم آورند.
جنگ، همزمان که سازوکارهای سیاسی و اجتماعی را دگرگون میکند، آرایش درونروانی آدمیزاد را نیز از نو ترسیم میکند. طرحها و الگوهای قدیمی بازگشایی میشوند، طرحهایی از وابستگی، انزوا، طرد، اضطراب، و تلاش برای بقا در غیاب اُبژه.
و بهگمان، پایداری در این زمین سوخته، از رهگذر بازسازی و برقراری رابطه با اُبژههای باستانی و کنونی میگذرد، رابطهای که همزمان که میدان جنگ بیرونی را بهرسمیت میشناسد، به نبرد درونی نیز بها میدهد.
این متن با عنوان «پیکربندیهای ناپایدارِ روابط اُبژهای در زمانهٔ جنگ» توسط مهدی میناخانی به نگارش درآمده و در روزهای مبهم آتشبس، در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۴ در بخش مجلهٔ وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |