چرا افراد به درمانگر خود دروغ میگویند؟
افراد معمولاً به ۴ دلیل درمانگر خود دروغ میگویند.
چرا کسی باید به درمانگر خود دروغ بگوید؟ این عمل کاملاً زیانبار است، شما برای درمان پول میپردازید، پس فایدهاش چه خواهد بود اگر بخواهید دروغ بگویید؟ با این حال، طبق مطالعهی منتشر شده در سال ۲۰۱۶ در بخش مشاورهی روانشناسی، از میان ۵۴۷ نفر از مراجعین بزرگسال رواندرمانگری، ۹۳ درصد گزارش کردند که در برخی موارد به درمانگر خود دروغ میگویند. این قضیه تا حدی به ماهیت «حقیقت» مربوط میشود چراکه حقیقت هرگز فقط سیاه و سفید نیست. در واقع، در درمان، «حقیقت» چیزی است که در طول زمان ظهور میکند، زمانی که رابطهی اعتمادآمیز بین درمانگر و بیمار وجود داشته باشد.
پس چرا مردم به درمانگر خود دروغ میگویند؟
شرم و ترس از قضاوت
شایعترین دلیل این که چرا بیماران به درمانگر خود دروغ میگویند، همان دلیلی است که افراد به نزدیکانشان دروغ میگویند – شرم و ترس از قضاوت. دروغ میتواند در مورد مصرف مواد مخدر، روابط جنسی یا برخوردهای رمانتیکی که احساس بدی در مورد آن دارند و حتی افکار غیرمعمولی که در سرشان میگذرد، باشد.
دن، مردی در اواسط دههی ۳۰ عمرش، اغلب جذب مردانی میشد که غیرقابل دسترس بودند. ملاقات با چنین شریکهایی، چیزی جز چند برخورد هیجانانگیز در پی نداشت، به رابطهی واقعی منجر نمیشدند و نهایتاً او را تهی و گمگشته رها میکردند. هنگامی که او درگیر مرد دگرجنسگرایی از یک خانوادهی مذهبی شد، درمانگرش نگرانیهایی را با دن در میان گذاشت که او آنها را به عنوان قضاوت تجربه کرد. دن بدون این که حتی متوجه باشد که این کار را انجام میدهد، دیگر برخوردهایش را با این شخص برای درمانگر خود گزارش نداد. در نهایت معلوم شد که او این موضوع را از جلسات آنها حذف کرده است و آنها توانستند به احساسات او مبنی بر قضاوت بپردازند.
هیچ حقیقتی بدون اعتماد ابراز نمیشود
شما در درمان، احساسات و خاطرات دردناک و حساسی را افشا میکنید. «قاعدهی اساسی» درمان این است که «هر چه به ذهنتان میرسد بگویید». این کار بسیار سختتر از آن چیزیست که به نظر میرسد، به خصوص اگر شما سابقاً مورد خیانت واقع شده باشید و با اعتماد به افراد مشکل داشته باشید.
ضروری است که اعتماد در اوایل درمان برقرار شود. شما باید احساس کنید که درمانگر به شما احترام میگذارد، و نسبت به انتقاد گشوده است. اغلب رابطه با درمانگر دارای بار عاطفی میگردد. در برخی موارد ممکن است احساس کنید که عاشق درمانگرتان هستید یا حتی از او نفرت دارید. ابراز علنی این احساسات شدید دشوار است.
صحبت با درمانگر باید آسان باشد، و او باید بتواند بدون قضاوت به شما گوش دهد. اگر متوجه میشوید که به درمانگر خود احساس بیاعتمادی میکنید، این مسئله را مطرح کنید! با گذشت زمان، اگر آن احساس ادامه یابد، ممکن است زمان پیدا کردن یک درمانگر جدید باشد. تنها از طریق رابطهای اعتمادآمیز با درمانگر است که حقیقت به ظهور خواهد رسید.
دروغ گفتن به خودتان
غالب اوقات ممکن است بیمار قصد داشته باشد که اعتماد کند، اما حاضر نیست حقیقت را در مورد خودش یا شخصی نزدیک به او بپذیرد. ما همگی با یک داستان یا «روایت» در مورد خودمان به درمان میآییم. با پیشرفت درمان، روایت شروع به تغییر میکند و ما شروع به دیدن چیزهای جدیدی در مورد خودمان و دیگران میکنیم که ممکن است نمیتوانستهایم یا نمیخواستهایم ببینیم.
اپریل به درمان آمد، زیرا به مدت چندین ماه افسرده بود و نمیدانست چرا. او به زودی رابطهی پرالتهاب را با شوهرش فاش ساخت. او شکایت داشت که شوهرش هر شب بیرون میرود و دیروقت بدون هیچ توضیح کافی به خانه برمیگردد. یک روز کاندومی استفاده شده را در سطل آشغال پیدا کرد. وقتی با آن با شوهرش روبرو شد، او به اپریل گفت که برند جدیدی را امتحان میکرد تا ببیند اندازه هست یا نه. اپریل این توضیح را بدون پرسش قبول کرد. او به درمانگر گفت که شوهرش کاملاً قابل اعتماد است. زمانی که درمانگر شکاک به نظر رسید، اپریل به او اطمینان میداد.
برای درمانگر، بدیهی بود که شوهر آپریل به او خیانت میکرد، و او حاضر نبود این واقعیت را نزد خودش اعتراف کند – به عبارت دیگر، آپریل به خودش دروغ میگفت.
وصل نکردن نقاط
برخی بیماران ممکن است نه به این خاطر که قصد گمراهی یا فریب دارند، بلکه بدین خاطر با درمانگر خود روراست نباشند که تروماهای گذشته را پردازش نکرده و از جهاتی که این تروماها بر رفتار آنها تأثیر میگذارد بیاطلاعاند. من این را «وصل نکردن نقاط» مینامم.
به عنوان مثال، میشا قادر به تعهد در رابطه نبود، زیرا هرگز نمیتوانست به قدر کافی به کسی اعتماد کند تا بتواند سپر بیندازد. او برای درمانگرش افشا نکرد که مادرش از اعتیاد به الکل رنج میبرد و غیر قابل اتکا و به لحاظ عاطفی غیر قابل دسترس بود، نه به این دلیل که میخواست فریبکار باشد، بلکه چون صرفاً هیچ ارتباطی نمیدید. این به خودی خود دروغ نیست، بلکه ناتوانی در اتصال نقاط است. میشا آگاه است که مشکل اعتماد به افراد دارد و همچنین آگاه است که مادرش از اعتیاد به الکل رنج میبرد، اما این واقعیات را با دقت جدا از یکدیگر نگه میدارد.
اگر دروغ بگوییم درمان میتواند موثر باشد؟
همانطور که پیشتر بیان شد، حقیقت اغلب سیاه و سفید نیست. همیشه چیزهایی در زندگی ما وجود دارد که از آنها بیخبر هستیم، و برخی از آنها مهمتر از دیگری است. ممکن است چیزهایی وجود داشته باشد که بیش از حد شرمآور، خجالتبار یا اضطرابآور هستند که بتوان افشا کرد، حتی نزد خودتان –چه رسد به درمانگر.
اگر آگاه هستید که چیزی هست که فاش نمیکنید، بهتر است به درمانگر بگویید که موارد خاصی وجود دارد که نمیتوانید در این زمان آشکار کنید. شما و درمانگر میتوانید سعی کنید که بفهمید چرا صحبت در مورد چیزی اینقدر دردناک یا دشوار است. در نهایت ممکن است متوجه شوید که میتوانید اطلاعات را افشا کنید.
اما برخی مسائل زمان میبرند. در رابطه با اپریل، او و درمانگرش چندین سال پیش با هم کار کردند تا حقیقت ظاهر شود.
اگر متوجه شوید که چیزهای بیشتر و بیشتری را پنهان میکنید یا راجع به آنها دروغ میگویید، در میان گذاشتن مسئله با درمانگرتان مهم است. در برخی موارد ممکن است بخواهید ارزیابی کنید که یک درمانگر مناسب است یا نه. اما در موارد دیگر، صرفاً مطرح کردن مسئله به شفافسازی و رفع موانعی که از گشوده بودن شما جلوگیری میکنند کمک خواهد کرد.
این مقاله با عنوان «Why Do People Lie to Their Therapists» در سایکالجی تودی منتشر شده و در تاریخ ۹۷/۱۲/۱۸ توسط تیم ترجمهی مجلهی روانکاوی تداعی ترجمه شده است. |
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
باسلام.سپاس ازمطلب.
نکته وصل نکردن نقاط بسیارمهم وقابل بررسی برای پرداختن ودنبال کردن برای رواندرمانگراست.