رَحِمی از آن او
معرفی و مرور کتاب | رحمی از آن او
تقلای زنان برای دستیابی به خودمختاری در امورجنسی و تولید مثل[۱] ویراستاران: ِالن ال. کی. تورونتو، جوآن پاندر، کریستین دیویسون، ماورین کلبر کلی-راتلج، ۲۰۱۷ |
به دنبال مقالهای در باب گرادیوا آن زنی با گامهای زیبا هستم که به ناگهان چشمم به عنوان کتاب میخورد؛ رحمی از آن او. ذهنم یک راست میرود به سمت اتاقی از آن خود اثر کلاسیک ویرجینیا وولف (۱۹۲۹). عنوان کتاب آنقدر وسوسهبرانگیز است که به دنبال نسخهای از آن بگردم. عنوانی موجز، دقیق و بُرنده که در همین چند کلمهی ساده به دنبال بازپسگیری رحم، این عضو زنانه است؛ عضوی که چون منطقهای پرمناقشه و محل منازعه میان جامعه، سیاست، مالکیت عمومی و شخص زن قرار دارد.
اگرچه حق زن بر بدن خویش مفهومی پرتکرار در مطالعات فمینیستی است، اما پرداختن به این موضوع از نگاه زنان روانکاو پرتوی تازه به موضوع میافکند. کتاب مجموعه مقالات سیزده محقق است که یازده تن از آنها روانکاو و دو تن دیگر مددکار اجتماعیاند. همهی مؤلفان به جز یک مرد همگی زن هستند. چهار ویراستار کتاب از اعضای فعال بخش سه (زنان، جنسیت و روانکاوی) شاخه ۳۹ (روانکاوی) انجمن روانشناسی آمریکا هستند. کتاب در تلاش است تا ایدههای روانکاوانه را با ایدههای جامعهشناختی، تاریخی و فمینیستی پیوند دهد.
رویکرد مدرن این زنان روانکاو -رویکرد ارتباطی و روابط اُبژهی ایگو محور- به ایشان این امکان را میدهد که بر خلاف سنت مالوف روانکاوان کلاسیکتر که به گمنامی و پردهنشینی متعهدند، خودافشایی کنند. در واقع در این کتاب مؤلفان به نوشتار خودافشایانه که نشان فمینیستهای آکادمیک است پایبندترند (بالسام، ۲۰۱۹).
کتاب روایات ناب روانکاوانهای از مادری، باروری، ناباروری، بارداری، دردهای پیش از قاعدگی، افسردگی پس از زایمان، تجاوز، ترومای جنسی و شاهد ترومای جنسی بودن به دست میدهد. روایاتی خودافشایانه که اگرچه در ادبیات روانکاوی کمیاب و به نوعی آوانگارد است، اما بیشباهت به پرده برداشتن فروید از رویاهای شخصیاش در کتاب تعبیر رویا نیست؛ خودافشاییای که ضمن آن شجاعانه به واکاوی روان خود پرداخته بود (همان).
مقالات کتاب در چهار بخش آمده است: فرهنگ سرکوب؛ زنان و ترومای جنسی؛ زنانی که مادری را تعریف میکنند؛ مادر به مثابه درمانگر و درمانگر به مثابه مادر.
نخستین مقاله از بخش اول کتاب، مقاله تورونتو با عنوان «نابرابری جنسیتی در جهان (همچنان) دوقطبی» است. او در این مقاله به دیگری بودگی زنان در جامعهی مردسالار از زوایای دید متنوعی میپردازد. بخشی از این مقاله در باب ناهشیار و فرهنگ است. او به ذکر شواهدی از اساطیر و ادیان در باب تعریف زنان در ساحت جنسی و تولید مثل پرداخته است. روایت معروف خلقت آدم و حوا در سفر آفرینش کتاب مقدس در این بخش مطمح نظر قرار گرفته است. حوا از دنده آدم خلق میشود؛ حوا به مثابه اُبژهای جزئی از آدم. در این قسمت نقل قولهای فراوانی که در کتاب مقدس و دیگر نوشتههای سنت مسیحی، زنان را به فرزندآوری خاصه فرزند پسر و سکوت توصیه میکند نقل شده است. بدن جنسی شده زن در این روایات به هر شکلی اغواگر و برهم زننده کنترل نفس مردان است. خط فکری که تا به امروز، قربانی تجاوز را به خاطر لباس و بدن و یا اغواگری احتمالیاش، مقصر میداند. در این قسمت میتوان رشک رحم در مردان به فرزندآوری زنانه را نیز در نظر گرفت. تورونتو در دو شرح حال بالینی روایتی از درهمتنیدیگی ناهشیار، فرهنگ، بدن زن، باروری و قدرت در بافت جلسات روانکاوانه به دست میدهد.
در فصل دیگری از بخش فرهنگ سرکوب سیلورمن به بازتولید کلیشههای جنسیتی در فرهنگ عامه، رسانه و تبلیغات میپردازد. او از کلیشههای جنسیتی خیرخواهانهای سخن میگوید که زنان را موجوداتی منحصر به فرد، ظریف و آسیبپذیر تصویر میکند که عشقشان موجب کمال مردان است؛ زنان ظریفی که البته نیازمند مراقبت و حمایتی مردانه هستند. تصویری که به رغم نگاه رمانتیک و خیرخواهانهاش نسبت به زن، در اساس ادامه دهنده کلیشههای پدرسالاری است. سیلورمن چنین کلیشههایی را در انیمیشنهای امروزی والت دیزنی پی میگیرد؛ چیزی که ادامه دهنده فرهنگ و ناهشیار جمعی ماست.
در فصل زنان و ترومای جنسی، سوزان کاوالر-آدلر به بررسی عقده «عاشق خبیث» میپردازد و نقش تعاملات اُدیپی و پیشاُدیپی را در جذب شدن زنان به مردان بدطینت بررسی میکند. او با اسنتاد به ملانی کلاین و فربرن به توضیح این امر برمیآید که چرا افراد به اُبژههای بد میچسبند. همچنین در راستای نظر فروید بر این باور است که در صورت وجود مادر محرومکننده و ناکافی، کودک به پدر روی میآورد. مشکلات ابتدایی در مرحله دهانی با مادر، به چسبندگی به پدر میانجامد. از این رو پدر سادیستیک منبع و سرچشمه اشتیاق دختر به مردان سادیستیک خواهد بود.
مردی که شهوت اُدیپی یک زن را نسبت به پدری نیرومند، بزرگ و اغواگر برمیانگیزاند در عین حال در پی تکرار الگوهای غمانگیز نقص هماهنگی مادرانه و مراقبت پدرانه نیز هست. عقده عاشق خبیث همواره متضمن نابودی یک زن در چنگال مردی پلید است؛ جایی که زن به سبب مشکلاتی که در دوره پیشاُدیپی و تجربه نقص مادرانه با آن مواجه شده، قدرتی برای صراحت لهجه نداشته و محکوم به نابودی است. کاوالر-آدلر در این وضعیت از دوپارگی خود زنان و فرافکنی بخش خودبزرگبینانه، پرخاشگر و شهوانی آن به مردان سخن میگوید که طی آن زنان موجوداتی به غایت معصوم و فروتن تصویر میشوند؛ همچون زنان ساکت و فداکاری که غایت زندگیشان در گرو خانواده است. در عقده عاشق خبیث، زن برای تغذیه شدن و مراقبت مادرانه به یک چهره مذکر پناه میبرد؛ وابستگیای که بیش از آنکه تناسلی باشد دهانی است. گرسنگی دهانی این زنان با شهوت اُدیپی درهم آمیخته است؛ جایی که مرحله دهانی و اُدیپی درهم ادغام میشوند. زنان گرفتار در عقده عاشق خبیث تمام قدرت خود را به مردان فرافکنی میکنند و در این میان خود مؤنث و رشدنایافتهشان به مالکیت این قدرت فربه پلید در میآید. زن که به دنبال همدلی مادرانهی این مرد عاشق است به یکباره با ترومای پیشاُدیپی نقص مادر مواجه میشود؛ این بار در آغوش مردی که تصمیم گرفته تا در برابرش تسلیم باشد.
اگر در ترومای پیش اُدیپی، پدر نیز آسیبزننده باشد، پازل عقده عاشق خبیث کامل میشود. عاشقی که با همهتوانی جنسی و غیرجنسی خود زن را زیر سلطه خود درآورده و به شکل تجاوز، شکنجه و یا قتل این تسلط را به او نشان میدهد. مرگ سرنوشت زنانی است که در عقده عاشق خبیث گرفتار آمدهاند؛ با قتل یا خودکشی و یا مرگی تدریجی و روانی. در این فصل شرح حال بالینی متاثر کننده زنی که دچار عقده عاشق خبیث بوده به تصویر کشیده شده است. مسیر بهبودی زن از خلال سوگواری برای ارتباط پیش اُدیپی پر نقصش و اتصال دوبارهاش با مادر نمادین درونی رخ میدهد.
در فصل زنانی که مادری را تعریف میکنند، آدی اَویوی درباره هویت زنان بدون کودک مینویسد؛ روایتی شخصی از تصمیم راسخ و زودهنگامش بر بچهدار نشدن و پاسخ و واکنش جامعه به این انتخاب. واکنشی که پیوسته زنانگی و سلامتیاش را نشانه میرفته است. چیزی که همواره برای اویوی عجیب و غیر قابل درک بود. سالهای بعدی زندگی حرفهای اویوی به عنوان روانکاو، پاسخ را برای او روشنتر میکند. انتخاب شخصی او به بچهدار نشدن در جهانی با بنمایههای همچنان پدرسالارانه، ابداً تصمیمی شخصی نیست. او بیآنکه بداند در حال تهدید و به چالش کشیدن دگمهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بود. تصمیم به بچهدار نشدن در بطن خود از «آزادی انتخاب» و امکانی خبر میدهد که یک زن برای زن شدن نیاز به طی مسیر هموار و تکراری مادری ندارد؛ یک زن بدون بچه همانقدر زن است که با بچه. در فرهنگ آمریکایی همچون بسیاری دیگر از فرهنگها بچهدار شدن سرنوشت محتوم هر زن و مردی است. در رسانههای جمعی، والد بودن نشانهی سلامت، خوشبختی و بهنجاری است. تصویری که زنان بی فرزند در آن غریبه و «دیگری» هستند؛ افرادی مادی، بیعطوفت، خودخواه، نابالغ، بیبهره از زنانگی و یا منحرف و خشن.
برای بسیاری از زنان بچهدار نشدن، نه تصمیمی با تاریخ و سال و ماه مشخص بلکه یک شهود عمیق، شخصی و قدیمی است. برای برخی دیگر اما فرایندی پیچیده و پر از تعارض است؛ آنقدرها سخت که روز به روز ممکن است تغییر کند. اویوی به انگ خوردن روانی این دسته از زنان میپردازد و از زاویه رویکرد روانکاوانه بیناسوژگانی در صدد فهم این موقعیت و حمایت از تصمیم این زنان است.
در فصل مادر به مثابه درمانگر/ درمانگر به مثابه مادر، مردیث درسی در مقاله «زیادی گرم، زیادی نرم، زیادی مادرانه» با توجه به تجربه زیسته خود به عنوان آنالیست باردار از فانتزیهایی که آنالیزانها نسبت به بارداری آنالیست دارند سخن میگوید. فانتزی درمانگران از خود به عنوان مادر ایدهآل و انتظارات غیر واقعبینانهای که حول آن شکل میگیرد به سان شمشیر دولبه عمل میکند؛ همدلی و پذیرش بینهایت آنالیست اگرچه فضای امنی را برای آنالیزان به وجود میآورد تا احساسات غیرقابل پذیرشش را بیان کند اما جای این سوال را باقی میگذارد که آیا این احساسات توسط درمانگر احساس شده و یا در برگرفته میشود؟ در واقع لازمه ادراک عمق درد آنالیزان، اندازهای از فاصله گرفتن است. در ادغام و پذیرش همدلانه، آنالیست قادر به بازشناسی این حجم از رنج نخواهد بود و نتیجه این فرایند احساس شرم و رهاشدگی هیجانی آنالیزان است. او نقبی به تلاش بیحاصل روانکاوی در درمان بیماران از طریق راه حل «اُبژه خوب» بودن روانکاو میزند و اذعان میکند که بیمار بیش از آنکه نیازمند اُبژه خوب باشد، نیازمند انسانی است که محدودیتهای خود را به رسمیت میشناسد. در واقع چنگ زدن آنالیست به فانتزی مادر ایدهآل مانع از به عمق رفتن بیشتر میشود؛ آنالیست در این وضعیت نفرت و پرخاشگری شخصیاش را در قبال آنالیزان به رسمیت نشناخته و از خود جدا احساس میکند. در این مقاله مردیث درسی از خلال یک شرح حال بالینی، صادقانه به اشتباهات تکنیکی خود که برآمده از فانتزی مادر ایدهآل است، میپردازد. در پایان مقاله با اشاره به وینیکات مینویسد: بزرگترین هدیهای که یک مادر میتواند به کودک خود دهد آن است که «خودش» باشد؛ اینکه به کودکش اجازه دهد او را همانطور که هست بینیاز از نقاب آرایش ببنید؛ صداقت و اصالتی که لازمه مادری و نیز درمانگری است.
کتاب رحمی از آن او به موضوعاتی که پیش از این به طور خاص محل نظرورزی روانکاوانه نبوده است، پرتوی تازه میافکند. کتاب در مرز روانکاوی، مطالعات فمینیستی و جامعهشناسی قرار دارد و در صدد آمده تا پیوندی میان این سه حوزه برقرار کند. بااینهمه این تلاش در بسیاری از مقالات ابتر مانده است. گاه خواننده با نقب و گریزهای نابسامان نویسندگان به جنبشهای تاریخی و ارتباطشان با فرهنگ و سپستر با ناهشیار بیآنکه نتیجه روشنی گرفته شود، تنها میماند. همچنین بسیاری از موضوعات در این کتاب غایب است که ارتباط تنگاتنگی با عنوان کتاب دارد. برای مثال جای خالی اقتصاد و استقلال زنان، مادری و تبعیض در این کتاب خالی است. کتاب بیش از هرچیز به دنبال تعریف چند لایه و نمادین از رحم در جهان همچنان پدرسالار است. روایتهای بالینی در جهت نشان دادن درهم تنیدگی این مفاهیم چندگانه از نقطه نظرات مختلف در عرصه روانکاوی است.
به دنبال گرادیوا بودم که سر از این کتاب درآوردم؛ گرادیوا زنی که قدم برمیدارد، حرکت میکند و به پیش میرود. کتاب را میبندم و به این فکر میکنم که «هنوز خاک مزارش تازه است[۲]». از آن قتل فجیع کودک چهارده ساله، رومینا، سخن میگویم. امروز و دیروز و چند روز پیش و احتمالا روزهای آینده در خبرها خواندیم و خواهیم خواند که چند زن دیگر را در دیگر نقاط ایران در «خانه» کشتهاند. عنوان کتاب دیگر بار از ذهنم میگذرد؛ رحمی از آن او، رحمی از آن او و یا شاید بسیار بسیار پیشتر جانی از آن او.
منابع:
Rosemary Balsam (2019) A WOMB OF HER OWN: WOMEN’S STRUGGLE FOR SEXUAL AND REPRODUCTIVE AUTONOMY. Edited by Ellen Toronto, JoAnn Ponder, Kristin Davisson, and Maurine Kelber Kelly. London: Routledge, 2017.242 pp., The Psychoanalytic Quarterly, 88:2, 427-434 Goodman, N. R., & Ellman, P. L. (2018). Book Review: A Womb of Her Own: Women’s Struggle For Sexual and Reproductive Autonomy. Journal of the American Psychoanalytic Association, ۶۶(۵), ۹۹۰–۹۹۹ |
این مقاله با عنوان «رَحِمی از آن او» توسط مریم وحیدمنش نوشته شده و در تاریخ ۲۸ تیر ۱۳۹۹ در مجلهی روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
[۱] A Womb of Her Own: Women’s Struggle for Sexual and Reproductive Autonomy
[۲] فروغ فرخزاد، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد