۱۰ باور اشتباه دربارهی روانکاوی
۱۰ باور اشتباه درباره روانکاوی
۱) روانکاوی تماماً دربارهی رابطهی جنسی است.
این احتمالاً متداولترین باور اشتباه درباره روانکاوی است که احتمالاً از کتاب «سه مقاله درباب سکسوالیته»ی زیگموند فروید نشأت گرفته است، جایی که او دربارهی سکسوالیتهی کودکی، روانکژیهای جنسی و «غریزهی جنسی» در نِوروز صحبت کرده است. با وجود این، روانکاوی بیش از آن که مربوط به رابطهی جنسی باشد، بیشتر مربوط به تجربهی فرد و کارکرد ناهشیار است. سکسوالیته نقش اصلی را در تجربهی انسان ایفا میکند اما سکسوالیته چیزی فراتر از سکس است و طبعاً تنها جنبهی روان انسان نیست که مورد توجه روانکاوی قرار میگیرد.
۲) روانکاوی هرگز پایان نمییابد.
اگرچه روانکاوی بیش از اکثر رویکردهای رواندرمانی طول میکشد، با وجود این، خاتمه و پایان بخش مهمی از فرایند روانکاوی است و غالباً بخش غنی آن است. دلیل اینکه روانکاوی به زمان نیاز دارد این است که هدف آن درک عمیق از خود و تغییر پایدار است. این تغییر تنها با گذشت زمان و در یک رابطهی امن، مطمئن و صادقانه با خود در حضور دیگری حاصل میشود.
۳) روانکاوان از شما درخواست میکنند روی کاناپه دراز بکشید.
به طور سنتی، روانکاوان از کاناپه استفاده میکردهاند، به این خاطر که وقتی شما روی کاناپه دراز میکشید، رابطهای که با گفتار خود ایجاد میکنید متفاوت از زمانی است که رو در رو نشستهاید. با وجود این، برای روانکاوی لزومی ندارد که حتماً روی کاناپه دراز بکشید. در واقع، استفاده از کاناپه برای برخی از بیماران، به ویژه بیماران سایکوتیک یا هنگام کار با کودکان و نوجوانان، آسیبزننده و مخرب است.
۴) روانکاوی فقط بر زمان گذشته تمرکز دارد.
ضمیر ناهشیار «زمان-زدوده» است. بررسی گذشته برای آگاهی از حال و نگاه به آینده مورد استفاده قرار میگیرد، اما مهمترین زمان در روانکاوی «اینجا و اکنون» است.
۵) روانکاوی علمی نیست.
نظریه و عمل روانکاوی در زمینههای دلبستگی، رشد نوزاد، پیوند والد-نوزاد و تروما پشتوانهی غنی علمی دارد (هرچند که روانکاوی چندان علاقهای هم ندارد که زیر بار سنجش علمی برود، چراکه فرض روانکاوی و به طور کلی علوم انسانی این است که روش علمی برای سنجش تجارب انسانی ناکافی و ناقص است). در بسیاری از کشورها از جمله کانادا، فرانسه، فنلاند، سوئیس، اسرائیل، پرتغال و آرژانتین روانکاوی روش درمانی شناخته شدهای در سطح کشور است که توسط سیستم بیمهی خدمات درمانی تحت حمایت قرار دارد.
۶) روانکاوی فقط برای افراد ثروتمند است.
به خاطر اینکه روانکاوی نیاز به صرف زمان طولانی دارد، ممکن است برای برخی اقشار کمدرآمد کمتر قابل دسترس باشد. با وجود این، بسیاری از روانکاوان و موسسات روانکاوی منابعی را برای دسترسی رواندرمانی برای همه، از جمله جوامع کم برخوردار، متاثر از تروما، فقر و مشکلات عاطفی اختصاص میدهند.
۷) روانکاوی فقط برای بزرگسالان است و برای کودکان و نوجوانان استفاده نمیشود.
روانکاوی هنگام کار با کودکان و نوجوانان شکل و شمایل دیگری دارد. استفاده از بازی، نقاشی، مدلسازی و فانتزی بر گفتار-درمانی سنتی ارجحیت دارد. به این خاطر که کودکان به اندازهی بزرگسالان در صحبت کردن مهارت ندارند، هنوز در حال رشد هستند و بازی و هنر بهتر از کلمات در آنها متبلور میشود. در واقع، کار روانکاوی کودک و نوجوان برای درمان اختلالات رفتاری و عاطفی بسیار مناسب است و به ویژه به دلیل تاکید روانکاوی بر معنا، درک و رشد بسیار کاربردیتر است.
۸) روانکاوی نمیتواند سایکوز را درمان کند.
این باور اشتباه به اوایل تاریخ روانکاوی برمیگردد که در آن فروید از تحلیل بیماران سایکوتیک امتناع میورزید و گمان میکرد که روانکاوی برای سایکوز مناسب نیست. با وجود این، نظریات بعد از فروید عمیقاً روی سایکوز کار کردند و امروزه بخشی از رویکردهای روانکاوی به ویژه در نتیجهی کار با بیماران سایکوتیک به وجود آمدهاند. موسسات روانکاوی مختلفی در کشورهای مختلف روی بیماران سایکوتیک کار میکنند.
۹) روانکاوی مساوی است با فروید.
اگر چه فروید پدر روانکاوی است و سهم او در پایهریزی روانکاوی و «درمان مبتنی بر گفتار» انکار ناپذیر و اساسی است، با وجود این روانکاوی مساوی با فروید نیست. روانکاوی معاصر گامهای بلندی از روانکاوی کلاسیک برداشته است، از جمله میتوان به تحقیقات دلبستگی و عصب روانکاوی اشاره کرد.
۱۰) ضمیر ناهشیار وجود ندارد.
بسیاری از افراد نسبت به وجود چیزی مانند ناهشیار تردید دارند. طبیعتاً هیچ راهی برای درک فیزیکی ناهشیار وجود ندارد اما شواهد بالینی در حمایت از وجود آن است. در حقیقت فروید ناهشیار را زمانی کشف کرد که از هیپنوتیزم به عنوان یک روش درمانی با بیمارانش استفاده میکرد.
در هیپنوتیزم میتوانستند تحت وضعیت هیپنوتیزمی فکری را در ذهن بیمار خود بکارند که بیمار پس از خلاصی از حالت هیپنوتیزمی، عملی را انجام دهد بدون اینکه به خاطر داشته باشد که هیپنوتیزور از او خواسته که این عمل را انجام دهد. در عوض آنها توضیحاتی را میساختند که دیگران را متقاعد کنند چرا این کار را کردهاند. فروید از این مشاهدات متوجه شد که بایستی بخشی از ذهن بیمار وجود داشته باشد که در آن فکری که کاشته شده غیر قابل دسترس یا ناهشیار است.
بپذیریم یا نه، روانکاوی عملاً بر اساس ناهشیار پیش میرود و در طول سالیان سال بارها و بارها ناهشیار را به اشکال مختلف به نمایش گذاشته است. سوال اصلی این است که آیا تمایل دارید در مورد ناهشیار خود بدانید؟ آیا تمایل دارید درک عمیقتری از خود و اعمال خود داشته باشید؟
این مقاله با عنوان «Ten Myths about Psychoanalysis you should know» در سایکسنترال منتشر شده و با جرح و تعدیل توسط تیم ترجمه تداعی ترجمه و در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۹۹ در مجله روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
برای دریافت وقت ملاقات روانکاوی میتوانید از همکاران ما در کلینیک تداعی یاری بگیرید. درمانگران کلینیک تداعی خود درمان شدهاند و آموزش کافی دیدهاند. |
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
جالب بود