اضطراب به مثابه انکار
اضطراب به مثابه راهی برای انکار
ما انسانها همه، به اشکال مختلف، متخصصان «انکار» هستیم.
بهطور گیجکنندهای، تشخیص برخی از اشکال انکار -و مقابله با آنها- بسیار دشوارتر از سایر اشکال آن است. گاهی اوقات، انکار نمودی ظاهری دارد: مثل فردی که آشکارا از فکر کردن یا صحبت کردن در مورد یک موضوع خاص طفره میرود یا برای مواجه نشدن با چنین مواردی به مواد مخدر یا الکل پناه میبرد.
اما اشکال ظریفتری از انکار نیز وجود دارد و یکی از دشوارترین انواع آن «اضطراب» است. ما معمولاً به اضطراب به مثابه ابزاری برای «فرار» فکر نمیکنیم. از آنجایی که چیزهای واقعی زیادی برای نگرانی وجود دارد، میتوان فهمید که ممکن است در مواردی از اضطراب به شیوهای بسیار خاص و بنابراین پرهزینه استفاده کنیم: ما دائماً نگران همهچیز هستیم تا خود را از فهمیدن و درک کردن و متعاقب آن از احساس اندوه در مورد چیز خاصی در تاریخچهی زندگیمان دور کنیم. در اینجا اضطراب به جایگزینی علیه خودشناسی تبدیل شده است.
تشخیص مرز بین نگرانی مشروع و اضطراب به مثابه نوعی انکار دشوار است. ممکن است مدتها طول بکشد تا ببینیم کسی (که ممکن است خودمان باشیم) نگران پول، یا شغل، یا شهرت یا سلامتی خود به شکلی وسواسی و غیرضروری و به جای چیز دیگری است: مواجهه با تکههای جدا افتاده و یتیم خود.
آنچه باعث نگرانی بیوقفه در مورد همهچیز میشود، امتناع از غمگین بودن برای چیزی است. ما به عنوان جایگزینی برای تجربهی آن احساسات اندوه و یأس و غم، دائما نگران هستیم. ما خودمان را درگیر برخی نگرانیهای مشخص میکنیم برای اینکه مطمئن شویم که افکار ناخوشایند دشوارتر وارد ساحت آگاهیمان نمیشوند.
برای اینکه شروع کنیم و این الگوی نگرانی جایگزینشده را برطرف کنیم شاید بهتر باشد از خودمان این سؤال بسیار متضاد را بپرسیم: که اگر نمیتوانستم در این مورد نگران باشم، مجبور بودم چهکار کنم؟ مجبور بودم به چه روش دیگری متوسل شوم؟ اگر نگران نباشم با چهچیزی مواجه میشوم؟
این سوال ممکن است ما را سردرگم و غمگین کند. شاید لازم باشد با یک ایده عجیب روبرو شویم: شاید چیز زیادی برای نگرانی وجود نداشته باشد، اما چیزهای زیادی برای «تأسف» وجود دارد. حالا ما نیاز داریم غم را جایگزین نگرانی کنیم. این فکر اگرچه دشوار است، اما امیدوارکننده است. وقتی جرأت «سوگواری» را به دست آورم، آنوقت میتوانیم در مسیری قرار بگیریم که خیلی کمتر نگران باشیم.
این مقاله با عنوان «ANXIETY-AS-DENIAL» در مدرسه زندگی منتشر شده و توسط تیم تداعی ترجمه و در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ در بخش مجله وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
امروز عضو سایت شدم.ازتون ممنونم.دلیل حمله های پانیکم رو متوجه شدم.
میشه بهم بگین این سایت برای من که مدیریت بازرگانی خوندم هم مفید هست یا فقط برای روانشناسان؟
بعضی جملات سنگین هستن برام
ممنون از شما
مقالات «مختص اعضای ویژه» غالباً برای متخصصان حوزه سلامت روان مفید است و برخی مقالات بسیار دشوار هستند. با وجود این برای مخاطب جدی تعاملات بشری میتواند در سطوحی مفید باشد. اگر شما مخاطب جدی این حوزه هستید که میتوانید بهره ببرید ولی اگر نیستید، برای شما شاید مناسبتر این باشد که از یک رواندرمانگر تحلیلی کمک بگیرید (اگر تا کنون کمک نگرفتهاید) تا ریشهی این حملات پنیک را بیابید و حلوفصل کنید.
چرا تصور میکنید با یافتن “ریشه” مشکلات (مثلا حملات پانیک) میتوان مشکل را “حل و فصل” کرد؟!!
میشود شناخت، میشود پی برد، میشود تحلیل کرد؛ ولی حداقل در این حیطهی خاص، مشکل باز هم سر جای خود، باقی میماند.