اگر روانکاو احتمالاً ثالثیت در تفرد را به بیمار منتقل نکند، اگر از موضع متقابل خالص (کسی که میداند، شفا میدهد، در مسئولیت خود باقی میماند) به بیمار ببخشد، بیمار حس خواهد کرد که روانکاو به خاطر چیزی که به او داده، مالک او است؛ به عبارت دیگر، روانکاو میتواند در عوض او را بخورد. علاوه بر این، بیمار چیزی ندارد که در عوض آن بدهد، هیچ تأثیر یا بینشی که بتواند روانکاو را تغییر دهد. بیمار احساس خواهد کرد که باید تفاوتهایش را سرکوب کند، روانکاو را عفو کند، در رابطهی کاذب دوطرفه شرکت کند یا با نافرمانی حسادتآمیز نسبت به قدرت روانکاو واکنش نشان دهد.
بخشهایی از مقالهی «فراتر از کنشگر و کنشپذیر: دیدگاهی بیناذهنی به ثالثیت»