رشک، حسادت و آز در ادبیات ملانی کلاین
هانا سیگال[۱] در کتاب درآمدی بر آرا ملانی کلاین (۱۹۶۴) بیان میدارد که برای رشد و تکامل مطلوب نوزاد بایستی در موضع پارانوئید-اسکیتزوئید تجربیات خوب بر تجربیات بد غلبه داشته باشد. تجربیات واقعی نوزاد بر عوامل بیرونی و درونی وابسته است. محرومیتهای بیرونی، جسمی یا روانی، از لذت بردن جلوگیری میکنند. اما حتی هنگامی که محیط برای تجربه لذتبخش مساعد و سودمند است، ممکن است هنوز توسط عوامل درونی تغییر کند و یا حتی جلوگیری شود. ملانی کلاین رشک[۲] اولیه را به عنوان یکی از این عوامل توصیف کرد، که از زمان تولد عمل میکند و به طور مادی بر روی تجربههای اولیه نوزاد تاثیر میگذارد. رشک از دیرباز در نظریههای روانکاوی به عنوان مهمترین عواطف شناخته شده است. فروید به طور خاص توجه ویژهای به رشک آلت مردی[۳] در زنان نشان داد.
اهمیت دیگر انواع رشک، مثل رشک مردان به توانایی مرد دیگر یا رشک مردان به مالکیت زنان یا موقعیت آنها و رشک زنان به یکدیگر به طور دقیقی شناسایی نشده است. در ادبیات تحلیلی و در توصیف موارد بالینی، رشک نقش مهمی را ایفا میکند، اما به استثنای موارد خاص رشک آلت مردی، گرایشی وجود دارد که میان رشک و حسادت[۴] سردرگمی ایجاد میکند. به طور قابل توجهی، در نوشتههای تحلیلی سردرگمی مشابهی مثل مکالمات روزمره وجود دارد، جایی که رشک عمدتاً حسادت خوانده میشود. از سوی دیگر، به ندرت دیده میشود که حسادت به عنوان رشک توصیف شود؛ در مکالمات روزمره –و این در مکالمات تحلیلی بسیار بازتاب دارد– به نظر میرسد از مفهوم رشک اجتناب میشود و گرایش دارند که آن را با حسادت جایگزین کنند.
ملانی کلاین در کتاب خود به نام «رشک و قدردانی» تمایز مناسب و روشنی بین احساس رشک و حسادت گذاشت. کلاین رشک را ابتداییتر از حسادت در نظر گرفت و نشان داد که رشک یکی از ابتداییترین و بنیادیترین احساسات است. رشک اولیه باید از حسادت و آز[۵] متمایز شود، حسادت بر پایه عشق است و بر روی مالکیت[۶] و از بین رفتن رقیب تمرکز دارد و به یک مثلث عشقی بستگی دارد. در نتیجه حسادت به زمان زندگی؛ وقتی که ابژه به طور واضح شناخته میشود و از دیگری تمیز داده میشود وابسته است. از سوی دیگر، رشک، یک رابطهی دو نفره است که در آن سوژه به ابژه به خاطر مالکیت، رشک دارد؛ در اینجا نیازی به ورود هیچ ابژه زندهی دیگری نیست. حسادت ضرورتاً رابطه با کل ابژه[۷] است، در حالیکه رشک به صورت رابطه با پاره ابژه[۸] از فرد مورد نظر است.
هدف آز، تصاحب و مالکیت تمام خوبیهای استخراج شده از ابژه بدون در نظر گرفتن عواقب آن است. این کار ممکن است بر روی تخریب ابژه و خراب کردن خوبی آن تاثیر بگذارد، اما این نوع تخریب، تخریبی تصادفی برای به دست آوردن بیرحمانه است. هدف رشک، خوب بودن به اندازه ابژه است، اما هنگامی که خوب بودن غیرممکن حس شود، هدفش خراب کردن ابژه و از بین بردن منبع احساس رشک میشود. این همان جنبه خرابکننده رشک است که برای رشد بسیار تخریبگر است، زیرا همهی منابع خوبی و نیکی که کودک بدان نیاز دارد و وابسته است به بدی تبدیل شده است و بنابراین درون سازیهای خوب به حصول نمیپیوندد.
اگرچه رشک از عشق و تحسین بدوی و ابتدایی بر میخیزد و اجزای لیبیدینال ضعیفتری نسبت به غبطه دارد، با غریزه مرگ اشباع شده است. از آنجا که رشک به منابع زندگی حمله میکند، آن را میتوان اولین جلوهی بیرونی غریزه مرگ دانست. رشک به محض اینکه نوزاد از حضور سینه به عنوان منبع زندگی و تجربیات خوب آگاه میشود به جنبش در میآید؛ لذت واقعی که نوزاد با سینه تجربه میکند با ایدهآلسازی تقویت میشود، در دوران کودکی به صورت خیلی قدرتمند به او این حس را میدهد که سینه منبع همه راحتیهای جسمی و ذهنی است و مخزن بیپایانی از غذا و گرما، عشق، درک شدن و باهوشی است. تجربه سعادتمند از رضایت و خوشایندی که این ابژه شگفتانگیز میتواند بدهد، عشق نوزاد و علاقه او را برای مالکیت، حفظ و نگهداری این تجربه افزایش میدهد، اما تجربه مشابه میتواند این آرزو که ای کاش خودش منبع این کمال میبود را در او تحریک میکند؛ او احساسات دردناکی را از رشک تجربه میکند و این میل را در وجود خود دارد که تواناییهای ابژه که به او این احساسات دردناک را میدهد تخریب کند.
اشاره: این مقاله بخش کوتاهی از کتاب «درآمدی بر آراء ملانی کلاین» نوشتهی «هانا سیگل» است که توسط افشان قشقایی ترجمه و در تاریخ ۲۲ بهمن ۹۸ در مجلهی روانکاوی تداعی منتشر شده است.
پینوشت: کتاب «درآمدی بر آراء ملانی کلاین» در ایران توسط «مهیار علینقی» ترجمه شده است.
[۱] Hanna Segal
[۲] Envy
[۳] penis- envy
[۴] jealousy
[۵] greed
[۶] love object
[۷] whole-object
[۸] part-object