هانا سیگل
هانا سیگل که در سن ۹۳ سالگی فوت کرده است، در میان عدهی انگشتشماری از روانکاوان بود که تفوق بینالمللی آنها چون و چرا ندارد. او سهمی بنیادین به نظریه و عمل روانکاوی ادا کرد، و در طی بیش از ۶۰ سال فعالیت، مدافع اصلی ایدههای ملانی کلاین بود.
سیگل نظریهی نمادگرایی، درک ماهیت خلاقیت و ایجاد یک رویکرد روانکاوانه را به اختلالات شدید از جمله سایکوز توسعه داد. او همچنین برای تحقیقات خود در زمینهی عملکرد فانتزی[۱] (فانتزی ناهشیار) و شرح مفصل وی از نبرد درونی میان نیروهایی که در تلاش برای زندگی و رشد هستند، و نیروهایی که معطوف به ویرانگری هستند، شهرت دارد.
سیگل، هربرت روزنفلد[۲]، ویلفرد بیون[۳] و بتی جوزف[۴] گروه کوچکی از متفکران شاخص را تشکیل دادند که نفوذ آنها در توسعهی روانکاوی بسیار مهم مانده است؛ اما سیگل در میان این گروه منحصر به فرد بود، زیرا در سنتی که زیگموند فروید بنیان نهاده بود، کار او بازهی بسیار گستردهای را در بر میگرفت. او قادر بود ارتباط اندیشهی روانکاوی را با دانش انسانی در کل نشان دهد، و باعث شد کار او به خوبی در خارج از حوزهی روانکاوی شناخته شود.
او با نام هانا پوزنانسکا[۵]، در خانوادهای بسیار فرهنگی در لودز لهستان متولد شد. پدرش چسلاو[۶] یک وکیل دعاوی، منتقد هنری و سردبیر روزنامه بود. در ایام کودکی، ایزابلا[۷] مادر هانا، بهسان یک بانوی بورژوای معمولی سپری میکرد اما وقتی زندگی به سراشیب افتاد، قدرت و تدبیر او آشکار شد. خانواده به ژنو نقل مکان کرد، گرچه هانا برای تکمیل تحصیلات خود به ورشو بازگشت.
او تا اواخر دوران نوجوانی خود از پیش تمام آثار فروید را که به زبان لهستانی ترجمه شده بودند خوانده بود. سایر تأثیرات فکری اولیه شامل ولتر، روسو، مونتانی، شوپنهاور، نیچه، پروست و پاسکال بود. او با دیدن فقر و فقدان آزادی سیاسی به حزب سوسیالیست لهستان پیوست و تعهد او به جناح چپ در سراسر عمرش ادامه یافت. روانکاوی به گفتهی او «یک موهبت الهی» بود، چرا که راهی برای ترکیب عمیقترین علائق فکری خود با میل به کمک به مردم در آن پیدا کرد.
ظهور فاشیسم موجب اخراج پدر او از سوئیس شد، و خانواده که در حال حاضر بیدولت و بینوا بود، در پاریس اقامت گزید، جایی که هانا در سال ۱۹۳۹ به آنها پیوست. در سال ۱۹۴۰ آنها بار دیگر برای بار دوم به بریتانیا گریختند، که هانا مطالعات پزشکی خود را در لندن و ادینبورگ تکمیل کرد. در ادینبورگ او دابلیو. آر. دی. فیربرن[۸] روانکاو را ملاقات کرد، که مسیر بعدی زندگی او را تعیین نمود. او پس از اتمام تحصیلات پزشکی خود به لندن نقل مکان کرد، و در آنجا نقش عمدهای را در توانبخشی سربازان لهستانی دچار بیماری روانی ایفا کرد. او برای آموزش در انجمن روانکاوی بریتانیا پذیرفته شد، و با کلاین تحت تحلیل قرار گرفت. او آموزش خود را در سال ۱۹۴۵ در سن ۲۷ سالگی تکمیل کرد. سالهای ۱۹۴۶-۴۷ فوقالعاده بودند چرا که وی با ریاضیدان پل سیگل[۹] ازدواج کرد، اولین فرزندش را به دنیا آورد و نخستین مقالهی خود را به نام «سهم روانکاوی در زیباییشناسی» به انجمن روانکاوی بریتانیا ارائه کرد.
بلافاصله بعد از اینکه واجد شرایط شناخته شد، به عنوان تحلیلگر کودک تحت نظارت پائولا هایمن[۱۰]، استر بیک[۱۱] و کلاین آموزش دید و تدریس به دانشجویان در موسسهی روانکاوی را آغاز کرد. اولین کتاب او، مقدمهای بر کار ملانی کلاین (۱۹۶۴)، که ایدههای کلاین از طریق مطالب بالینی از بیماران خود سیگل نشان داده شدهاند، به متنی استاندارد تبدیل شد و باقی ماند. کتاب دوم او، کلاین (۱۹۶۹)، در سری فونتانا مدرن مسترز[۱۲]، نیز ادای احترامی به فروید و کلاین بود. این سری قرار بود برای مخاطبان مردمی باشد و سیگل کار کلاین را با مرور سهم فروید و نشان دادن چگونگی تأثیرپذیری کلاین از فروید و بسط نظریات او، در زمینهی آن قرار داد.
در سال ۱۹۵۲ او به تحلیلگری آموزشی تبدیل شد و دفتر خصوصی فعالی را با انواع بیماران بنا کرد، از جمله نامزدهای آموزش، بیماران سایکوتیک و همچنین برخی هنرمندان که به دنبال کمک بودند زیرا در کارشان به بنبست خورده بودند. این امر او را قادر ساخت تا از علاقهاش به خلاقیت، هنر و ادبیات بهره ببرد، و به انتشار سهم روانکاوی در زیباییشناسی منجر شد، مقالهای که در حال حاضر معروف است و شاید اصیلترین تلاش برای درک روانکاونه از خلاقیت باقی میماند.
در این مقاله سیگل خودش را به مطالعهی روانشناسی هنرمند محدود نکرد. او نشان داد که چگونه روانکاوی همچنین میتواند به درک مسائل زیباشناسی کمک کند. سیگل قابلیت سوگواری را در مرکز کار هنرمند و پاسخ زیباشناختی مخاطبان قرار داد. از این دیدگاه، آثار هنری عمق زیباشناختی خود را از این نبرد درونی به دست میآورند، که خود اثر به آن جوهر میبخشد و عمل بازپرداخت را تشکیل میدهد.
در طول این دوره، سیگل مقالهی اصلی خود را در مورد نمادگرایی به نام نکاتی در برابر ساخت نماد (مجلهی بینالمللی روانکاوی، ۱۹۵۷) نوشت، که در آن میان اشکال ابتداییتر و رشدیافتهتر کارکرد نمادین تمایز قائل شد، و شفافیتی ضروری به درک اختلالات بیشتر ذهن بخشید. بسیاری از مقالاتی که در این دورهی بسیار مولد نوشته شدند در سومین کتاب او به نام کار هانا سیگل (۱۹۸۱) تجدید چاپ شدند، در حالی که کتاب چهارم او، رویا، فانتزی و هنر (۱۹۹۱)، تفسیر رویاها را از نو بررسی میکند و از طریق این مسیر به بحث عمیقتری در مورد فانتزی و نمادگرایی منتهی میشود.
تحولات در نظریهی روانکاوی با علاقهی او به ادبیات و سیاست در روانکاوی، ادبیات و جنگ (۱۹۹۷) درآمیخت. مقالهی سودمندی بالینی مفهوم غریزهی مرگ (۱۹۹۳، مجلهی بینالمللی روانکاوی)، که در این مجلد تجدیدچاپ شده است، ترسیم میکند که چگونه تعادل بین غرایز زندگی و مرگ، نگرش فرد به واقعیت را تعیین میکند، چنانکه توسط دو واکنش ممکن به حالات نیازمندی نشان داده میشود. یکی که به وسیله غریزهی زندگی به حرکت درمیآید، در طلب زندگی و ابژه است و به تلاش برای ارضای آن نیزها در دنیای واقعی منجر میشود، در صورت لزوم با تلاشهای تهاجمی. هدف دیگری که تحت تاثیر غریزهی مرگ است، نابودی تجربهی نیاز و درد روانی است که با آن همراه میشود. در اینجا خود، یا آن بخش از خود که قادر به تجربهی درد است، بازداشته یا نابود میشود، و به جای اتکا بر واقعیت، بیمار به فانتزی قادر مطلق به عنوان راهحل روی میآورد و بدینترتیب زندگی شدیداً محدودی را میگذراند.
سیگل در کتاب ششم و نهایی خود، دیروز، امروز و فردا (۲۰۱۰)، بحثی جذاب را در مورد اسطورهی عدن مطرح کرد که توسط میلتون در «بهشت گمشده» ارائه شده است. او ادعا کرد که برای انسان، خروج از بهشت چیزی جز بازگشت به واقعیت زندگی عادی نیست. با این حال شرح میلتون واکنش بسیار آزارندهتری را از جانب انسان نسبت به خروج ثبت میکند –شیطان مملو از حسادت، خودش را به نابودی نیکی و به ویژه خلاقیت اختصاص میدهد.
سیگل معتقد بود که درک روانکاوانه از ویرانگری فراگیر ما، و بهای انسانی انکار آن، میتواند به شکل مهمی به مسائل اجتماعی-سیاسی کمک کند. گرچه او به خاطر مشارکت سیاسیاش مورد انتقاد بود، و برخی معتقد بودند که بر خلاف آن بیطرفی مدنظر روانکاوی است، او معتقد بود که این انتقادات مبتنی بر یک سوءتفاهم هستند. به ادعای او، بیطرفی روانکاوانه یک موضع بالینی برای اتاق مشاوره است و باید از «اجازه دادن به خود برای بیطرفی در مقام شهروند» متمایز شود. در اینجا او آشکارا در سنت فروید قرار داشت.
او یکی از محرکین عمده در شکلگیری جنبش روانکاوی علیه تسلیحات هستهای بود. مقالهی او به نام سکوت جرم واقعی است (نشریهی بینالمللی روانکاوی، ۱۹۸۷) یکی از مهمترین مشارکتهای روانکاوی در بحث هستهای است. پس از پایان جنگ سرد، او این ترس را ابراز کرد که غرب بدون حفظ یک دشمن برای دامن زدن به سیستم پارانویایی تفکر خود، قادر به ادارهی امور نخواهد بود و او زمینهی پس از ۱۱ سپتامبر و جنگ خلیج فارس را از این دیدگاه مینگریست. در سال ۲۰۰۶ او نوشت: «آینده چه چیزی را در چنته دارد؟ بسیار تیره و تار است، زیرا ظلم و ستم جهانی که شامل کشتار جمعی و همچنین استثمار کامل اقتصادی میشود، تروریسم مأیوسانه را تقریباً تنها سلاح برای مظلومین باقی میگذارد.. این امپراطوری جهانی در حال گسترش، مانند تمام چنین مواردی، باید از طریق کنترل رسانهها حفظ شود – و ضرورتاً بر اساس سلسلهای از دروغهاست. از نقطهنظر انسانی (و روانکاوی) ما در مقام شهروند به نبرد با وظیفهی بیپایان افشای دروغها برای حفظ ارزشهای انسانی عاقلانه سوق داده میشویم – این تنها امید ماست».
سیگل از سال ۱۹۷۷ تا سال ۱۹۸۰ به عنوان رییس انجمن روانکاوی بریتانیا و به عنوان معاون انجمن بینالمللی روانکاوی در دو دوره خدمت کرد. او استاد مدعو در دانشگاه کالج لندن در سالهای ۱۹۸۷-۸۸ بود. در سال ۱۹۹۲، جایزهی ماری اس. سیگورنی[۱۳] را به خاطر سهمهای خود در روانکاوی دریافت کرد.
سیگل در طول عمر خود علاقهی شدیدی به ادبیات، از جمله داستانهای کارآگاهی داشت و مقالاتی را در باب رمانهای جوزف کنراد[۱۴]، پاتریک وایت[۱۵] و ویلیام گلدینگ[۱۶] نوشت. او به خانوادهاش افتخار میکرد و موفقیتهای قابلتوجه آنها را دنبال میکرد و در نگرانیهایشان سهیم بود. شوهرش پل در سال ۱۹۹۶ درگذشت؛ سیگل با سه پسر، چهار نوه و سه نتیجه باقی ماند.
- هانا ماریا سیگل، روانکاو، متولد ۲۰ اوت ۱۹۱۸؛ در ۵ ژوئیهی ۲۰۱۱ درگذشت.
این مقاله با عنوان «Hanna Segal obituary» در نشریهی گاردین منتشر شده و در تاریخ ۹۸/۰۱/۳۱ توسط تیم ترجمهی مجلهی روانکاوی تداعی ترجمه شده است. |
[۱] Phantasy
[۲] Herbert Rosenfeld
[۳] Wilfred Bion
[۴] Betty Joseph
[۵] Hanna Poznanska
[۶] Czeslaw
[۷] Isabella
[۸] William Ronald Dodds Fairbairn
[۹] Paul Segal
[۱۰] Paula Heimann
[۱۱] Esther Bick
[۱۲] Fontana Modern Masters
[۱۳] Mary S Sigourney
[۱۴] Joseph Conrad
[۱۵] Patrick White
[۱۶] William Golding