چرا درمانگر نمیتواند با شما دوست باشد؟
چرا درمانگر نمیتواند با شما دوست باشد؟
حفظ چارچوب درمانی برای سلامت ذهنیتان حیاتی است.
«نیرویی به مراتب قویتر از ارادهی آزاد در کار است: ناهشیار ما. پشت ماسکهایی که میزنیم و در پستوی پنهان، همهی ما تحت فرمان امیال یکسانی هستیم. امیالی پلید و تاریک و بینهایت شرمآور».
این جملات را نائومی واتس[۱] در نقش روانپزشکی در سریال «کولی»[۲] شبکه نتفلیکس بر زبان میآورد. نام روانپزشک جین هالووی است که تعادل روانی ندارد[۳]. این جملات با اینکه حقیقت مهمی را آشکار میکنند اما از دهان دکتر هالووی دلیلتراشیهایی[۴] است برای نقض حریم و برقراری رابطه با بیمارانش. برای مثال دکتر هالووی با دوستدختر سابق یکی از بیمارانش رابطهی جنسی برقرار میکند، به دنبال دختر یکی از بیمارانش میگردد و با او رفیق میشود و به یکی دیگر از بیمارانش اجازه میدهد در آپارتمان مخفی او در منهتن زندگی کند.
سریال سؤالات جالبی دربارهی این پیش میکشد که درمانگر تا کجا میتواند وارد زندگی بیماران شود. مواقعی هست که تماس خارج از جلسات اجتنابناپذیر است مثلاً وقتی بیمار و درمانگر در یک شهر کوچک زندگی میکنند.
بااینحال قاعدهی بنیادین رواندرمانی این است که درمانگر مرزهای مناسبی میان خودش و بیمار برقرار سازد. درواقع رواندرمانی بیشک بدون این محدودیتها ـ که بعضاً به آن چارچوب میگویند ـ موثر نخواهد بود وچه بسا آسیب هم برساند. محدودیتها اینها هستند:
– عدم تماس فیزیکی با بیمار
– عدم ارتباط با بیمار خارج از اتاق مشاوره
– درمانگر نبایستی بستگان یا دوستان نزدیک بیمار را درمان کند.
– ندادن نصیحتهای عملی به بیمار
– حفظ عینیتگرایی و موضع خنثی در قبال بیمار و خودداری از نگرانی/فکر کردن بیشازاندازه دربارهی بیمار
– دریافت سوپرویژن[۵] در صورت وسوسه شدن و قبل از نقض آنها.
اگرچه همهی نقضها به فاجعه نمیانجامد و در بعضی شرایط مقداری انعطافپذیری بیضرر و حتی مفید است، اهمال در برآورد پتانسیل فاجعهبار هر کدام از موارد نقض میتواند به اشتباهی مهلک بینجامد. معمولاً وقتی مشکل پیش میآید که درمانگر فکر میکند نسبت به این قواعد کاملا ایمن است، ممکن نیست در معرض وسوسه قرار بگیرد یا در موارد معینی از خودش مطمئن است. اینجاها مواقعی است که دریافت سوپرویژن مفیدتر خواهد بود.
قاعدهی بنیادین رواندرمانی این است که درمانگر مرزهای مناسبی میان خودش و بیمار برقرار سازد. درواقع رواندرمانی بیشک بدون این محدودیتها ـ که بعضاً به آن چارچوب میگویند ـ موثر نخواهد بود وچه بسا آسیب هم برساند.
رابطهی درمانی رابطهی دوستانه نیست چون بیمار و درمانگر خارج از اتاق مشاوره هیچ ارتباطی ندارند. این به این معنا نیست که درمانگر هیچ احساسی در برابر بیمار ندارد. درواقع خیلی از بیماران واکنشهای عاطفی شدیدی را در درمانگر برمیانگیزند: واکنشهای عشق، شهوت، حسادت، رقابت و حتی انزجار و نفرت. به احساساتی که بیمار در درمانگر برمیانگیزد انتقال متقابل[۶] و به احساساتی که بیمار دربارهی درمانگر دارد انتقال[۷] میگویند.
انتقال و انتقال متقابل
انتقال که اولین بار فروید آن را شناسایی کرد واکنش یک شخص نسبت به شخص دیگر بر اساس آن احساسات و الگوهای ارتباطی است که در اوایل کودکی نسبت به شخص مراقبتکننده ـ معمولاً پدر یا مادرش ـ شکل گرفته است. واکنش انتقالی فقط منحصر به رابطهی ایجادشده در درمان نیست. درواقع ما بهطور ناهشیار احساسات ناشی از اولین روابط کودکیمان را به خیلی از روابط بزرگسالی انتقال میدهیم.
در درمان روانکاوی، انتقال چیزی است که باید بررسی، کنکاش و فهمیده شود. بهعلاوه درمانگر احساسات انتقالی متقابل خودش را هم بررسی و کنکاش میکند تا تأثیری را که بیمار روی او میگذارد بشناسد. بررسی انتقال متقابل باعث افزایش بصیرت درمانگر در مورد بیمار و مانع از این میشود که درمانگر ناخواسته کاری کند که موضع خنثی و عینیتگراییاش مختل شود. مشکلات وقتی اتفاق میافتند که درمانگر به انتقالهای متقابلش آگاه نباشد.
درمانگرانی که آموزش روانکاوی میبینند خودشان بهدقت تحت روانکاوی قرار میگیرند تا از الگوهای ناهشیار فکری و رفتاریشان که در کودکی شکل گرفته آگاه شوند. در مورد دکتر هالووی رفتار حرفهای این بود که وقتی فهمید بیمارانش چه تأثیری روی او میگذارند سوپرویژن میگرفت یا حتی دوباره تحت روانکاوی قرار میگرفت.
کنش نمایی[۸] چیست؟
روانکاو برجسته، ادگار لونسون[۹] میگوید درمان زمانی واقعاً شروع میشود که درمانگر بفهمد که نوع کنش و واکنشهایی که بیمار میگوید با دیگران دارد در اتاق مشاوره و بین او و بیمار هم دارد رخ میدهد. به این وضعیت میگویند کنش نمایی.
برای مثال سارا در جلسات دائماً درباره روابط بدش با خانواده و دوستان صحبت میکرد. او شکایت میکرد که آنها با او سرد و بیحوصله برخورد میکنند و به مشکلاتش توجه نمیکنند. در یکی از جلسات او با لحنی آشفته به درمانگر میگوید: «من چی کار باید بکنم؟ فقط به من بگو چی کار باید بکنم!». درمانگر علیرغم اینکه مطمئن نیست کار درستی باشد شروع میکند به نصیحت کردن سارا، کاری که برای بیماران دیگرش نمیکند. سارا اصلاً به نصیحتش عمل نمیکند و درمانگر متوجه میشود چقدر در برابر او احساس دلسردی و بیحوصلگی میکند.
رابطه درمانی میتواند و بایستی احساساتی قوی در درمانگر و بیمار برانگیزند و این برای درمان مؤثر ضروری است؛ اما فقط زمانی میتوان از این احساسات در درمان بهره گرفت که مورد کنکاش قرار گیرند و فهمیده شوند نه اینکه به کنش درآیند.
سام که یک مرد جوان خوشتیپ و جذاب است برای این به رواندرمانی آمده که نمیتواند روابط عاشقانه برقرار کند. او دربارهی نامزدیهای عجولانهی یکی پس از دیگریاش با زنهای مختلف گفته که لاجرم منجر به این میشد که عیبی در آنها پیدا کند و علاقهاش از بین برود. درمانگر اشتیاق زیادی به جلسات این بیمار دارد. تا حدی به خاطر اینکه او خیلی خوشمشرب و چربزبان است. وقتی درمانگر متوجه میشود که درباره مراجع فانتزیهای رمانتیک دارد میفهمد که وارد فعلیت اغواگرانه او شده که مشخص است به کجا خواهید رسید.
توانایی تشخیص و بررسی فعلیت نیازمند این است که درمانگر چارچوب را حفظ کند و مرزها را شفاف نگه دارد. در مورد سارا، درمانگر فهمید که او و سارا داشتند همان مشکلی را نمایش میدادند که دربارهاش صحبت کرده بودند. وقتی درمانگر متوجه این شد توانست یک قدم عقب بگذارد و به جای نصیحت کردن، الگوی دلسردکنندهی نصیحت خواستن و عمل نکردن سارا را کشف کند.
در مورد سام، درمانگر فهمید که او و سام در حال اجرای نمایش الگوی اغواگری سام هستند. او بعد از آن توانست روی دلایل این رفتار و نحوهی اختلالش در برقراری روابط عاشقانه سام با زنان تمرکز کند.
رابطه درمانی میتواند و بایستی احساساتی قوی در درمانگر و بیمار برانگیزند و این برای درمان مؤثر ضروری است؛ اما فقط زمانی میتوان از این احساسات در درمان بهره گرفت که مورد کنکاش قرار گیرند و فهمیده شوند نه اینکه به کنش درآیند. قواعد چارچوب درمان که مانع از نقض حریم میشوند برای موفقیت درمان ضروریاند؛ و به همین دلیل است که درمانگر نمیتواند و نباید با شما دوست باشد.
این مقاله با عنوان «Sorry, Your Therapist Can’t Be Your Friend» در نشریهی سایکالجی تودی منتشر شده و در تاریخ ۹۷/۰۲/۰۹ توسط تیم ترجمهی مجلهی روانکاوی تداعی ترجمه شده است. |
[۱] Naomi Watts
[۲] Gypsy
[۳] Jean Holloway
[۴] rationalization
[۵] supervision
[۶] countertransference
[۷] transference
[۸] enactment
[۹] Edgar Levenson
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
خیلی خیلی خوب بود
ولی خب یک سوال، آیا مطابق این توصیه ها، ارتباط مجازی(تلگرام و اینستاگرام و…) که مراجع با درمان گر دارد، عملی مغایر این توصیه هاست؟
بگذارید کمی تفکیک کنم، ارتباط ها دونوع هستند،یکی که درمان گر خود به مراجع اعلام میکند در این برهه اگر فلان حالت به تو دست داد، با من تماس بگیر،اینجا درمان گر اتاق درمان را بنوعی توسعه داده،آیا این مورد خلاف توصیه هاست؟
و شکل دیگر که بسیار با آن مواجهیم، مقوله پیج وفن پیجهایی است که متعلق به درمان گر است،که از مسائل احساسی تا تحلیل هاومطالب تخصصی وحتی تبلیغ وشماره مطبشان، در آن ها وجود دارد.
آیا اینها صفحات در زمذه ی آن خط قرمز رابطه است؟
اگر کسی بعد از مدتها مراجعه به حد قابل قبولی از آگاهی و شناخت رسیده باشه باز هم روابط بیرون از اتاق مشاوره رو با درمانگرش درست نمیدونید؟
طبق قواعد روانکاوی؛ یک مراجع تا همیشه مراجع و یک درمانگر تا همیشه درمانگر است و هیچ رابطهای غیر از این نمیتواند به وجود آید.