مبانی علمی در پس رویابینی
مبانی علمی در پس رویابینی
تحقیقات جدید بر چگونگی و چرایی این که ما رویاها را به یاد میآوریم و این که رویا احتمالاً در خدمت چه هدفی هستند، پرتو میافکنند.
برای قرنها مردم در معنای رویاها تعمق کردهاند. تمدنهای اولیه به رویاها به عنوان واسطهای میان دنیای زمینی ما و خدایان فکر میکردند. در واقع، یونانیان و رومیان باور داشتند که رویاها قدرتهای پیشگویانهی خاصی داشتند. در حالی که همیشه علاقهی زیادی به تفسیر رویاهای انسان وجود داشت، در اواخر قرن نوزدهم بود که زیگموند فروید و کارل یونگ برخی از معروفترین نظریات رویا را مطرح کردند. نظریهی فروید حول مفهوم اشتیاق سرکوبشده متمرکز بود -این ایده که رویا به ما اجازه میدهد تا خواهشهای سرکوبشده و حلنشده را سر و سامان دهیم. کارل یونگ (که شاگرد فروید بود) نیز معتقد بود که رویاها دارای اهمیت روانشناختی هستند، اما نظریات متفاوتی را در مورد معنی آنها پیشنهاد کرد.
مطالعات اولیهی علوم اعصاب
از آن زمان به بعد، پیشرفتهای تکنولوژیک باعث توسعهی نظریات دیگری شده است. یکی از برجستهترین نظریات عصبی-شناختی رویا، «فرضیهی فعالسازی-سنتز»[۱] است که بیان میکند رویاها در واقع هیچ معنایی ندارند؛ آنها صرفاً شلیکهای الکتریکی مغز هستند که افکار و تصاویر تصادفی را از خاطرات ما بیرون میکشند. طبق این نظریه، انسانها داستانهای رویایی را پس از آن که از خواب بیدار میشوند در تلاش برای درک آن برمیسازند.
با این حال، با توجه به مستندات گسترده از سویههای واقعگرایانه در رویای انسان، و همچنین شواهد تجربی غیرمستقیم از این که پستانداران دیگر همچون گربهها نیز رویا میبینند، روانشناسان تکاملی این نظریه را مطرح کردهاند که رویا واقعاً در خدمت هدفی است. به طور اخص، «نظریهی شبیهسازی تهدید»[۲] نشان میدهد که رویا را باید نوعی مکانیسم دفاعی زیستی باستانی دانست که به خاطر تواناییاش در شبیهسازی مکرر رخدادهای احتمالی تهدیدآمیز، مزیتی تکاملی را فراهم میکند -ارتقاء مکانیسمهای عصبی-شناختی مورد نیاز برای درک و احتراز مؤثر از تهدید.
بنابراین، در طول سالها، نظریات متعددی در تلاش برای روشن کردن رمز و راز در پشت رویاهای انسان مطرح شدهاند، اما تا همین اواخر، شواهد ملموس قدرتمند خارج از دسترس باقی مانده است.
تناظر رویا با خاطره
با این حال تحقیقات جدید منتشر شده در نشریهی علوم اعصاب، بینشهایی مجابکننده در مورد مکانیسمهایی فراهم میکند که شالودهی رویا و رابطهی نیرومندی هستند که رویاهای ما با خاطراتمان دارند. کریستینا مارزانو[۳] و همکارانش در دانشگاه رم برای اولین بار موفق به توضیح این شدند که چگونه انسانها رویای خود را به خاطر میآورند. دانشمندان احتمال یادآوری موفقیتآمیز رویا را بر اساس الگوی امواج مغزی پیشبینی کردند. به منظور انجام این کار، تیم تحقیقاتی ایتالیایی از ۶۵ دانشآموز برای گذراندن دو شب متوالی در آزمایشگاه تحقیقاتی خود دعوت کرد.
در شب اول، دانشآموزان بدون آنکه مطالعه شوند به خواب رفتند، شب اول به آنها اجازه میداد تا به اتاقهای ضدصدا با حرارت کنترلشده عادت کنند. در طول شب دوم، محققان امواج مغزی دانشآموزان را در حالی که خواب بودند اندازه گرفتند. مغز ما چهار نوع امواج مغزی الکتریکی را تجربه میکند: «دلتا»، «تتا»، «آلفا» و «بتا». هر یک از آنها بازنمود سرعت متفاوت نوسان ولتاژهای الکتریکی هستند و با هم نوار مغزی[۴] (EEG) را تشکیل میدهند.
تیم تحقیقاتی ایتالیایی از این تکنولوژی برای اندازهگیری امواج مغزی شرکتکنندگان در طول مراحل مختلف خواب استفاده کرد (پنج مرحله در طول خواب وجود دارند؛ بیشترین و فشردهترین رویاهای ما در مرحلهی REM رخ میدهند). دانشآموزان را در مواقع مختلف از خواب بیدار میکردند و از آنها میخواستند که دفترچه خاطراتی را پر کنند و شرح دهند که رویا دیدند یا نه، چقدر در رویا بودند و آیا میتوانستند محتوای رویای خود را به خاطر بیاورند.
در حالی که مطالعات قبلی نشان دادهاند که وقتی افراد مستقیماً پس از خواب REM بیدار میشوند به احتمال ییشتری رویای خود را به یاد دارند، مطالعهی کنونی چرایی آن را توضیح میدهد. همچنین آن دسته از شرکتکنندگانی که امواج تتا با فرکانس کمتری را در لوب پیشانی خود نمایش میدادند با احتمال بیشتری رویای خود را به یاد میآوردند.
این یافته جالب است زیرا افزایش فعالیت تتای پیشانی که محققین مشاهده کردند درست مانند رمزگذاری و بازیابی خاطرات اتوبیوگرافیک در هنگام بیداری به نظر میرسد. یعنی همان نوسانات الکتریکی در قشر پیشانی که یادآوری خاطرات اپیزودیک (مثلا چیزهایی را که برای شما اتفاق افتاده است) را ممکن میسازد. بدینترتیب، این یافتهها نشان میدهند که مکانیسمهای عصبی-فیزیولوژیکی که ما در هنگام رویا دیدن (و یادآوری رویاها) استفاده میکنیم، با هنگامی که در حین بیداری خاطرات را میسازیم و بازیابی میکنیم یکسان است.
خاطرههای هیجانی و عملکرد رویا
در یکی دیگر از مطالعات انجام شده توسط همان تیم تحقیقاتی، نویسندگان از آخرین تکنیکهای MRI برای بررسی رابطه بین رویا و نقش ساختارهای مغز عمیق استفاده کردند. محققان در مطالعهی خود دریافتند که رویاهای واضح، عجیب و به لحاظ هیجانی شدید (رویاهایی که مردم معمولاً به یاد میآورند) با بخشهایی از آمیگدال[۵] و هیپوکامپ[۶] پیوند دارند. در حالی که آمیگدال نقش اصلی را در پردازش و خاطرهی واکنشهای هیجانی ایفا میکند، هیپوکامپ در عملکردهای مهم حافظه، همچون تثبیت اطلاعات از حافظهی کوتاه-مدت به بلند-مدت، دخیل است.
پیوند پیشنهادی بین رویاها و هیجانات ما در مطالعهی اخیر دیگری برجسته شده که توسط متیو واکر[۷] و همکارانش در آزمایشگاه خواب و تصویربرداری عصبی[۸] در دانشگاه برکلی انتشار یافته است. آنها دریافتند که کاهش در خواب REM (یا «رویابینی» کمتر) بر توانایی ما برای درک هیجانات پیچیده در زندگی روزمره (که یک ویژگی اساسی از عملکرد اجتماعی انسان محسوب میشود) تأثیر میگذارند. دانشمندان اخیراً تشخیص دادهاند که احتمالاً رویا در کدام قسمت مغز روی میدهد. معلوم شده است که بیماری بالینی بسیار نادری به نام «سندروم شارکو-ویلبراند»[۹] موجب از دست رفتن توانایی رویابینی (علاوه بر دیگر علائم عصبی) میشود.
با این حال تازه چند سال پیش بود که یکی از بیماران گزارش داد که توانایی خود برای رویا دیدن را از دست داده است در حالی که واقعا هیچ علائم عصبی دائمی دیگری را ندارد. بیمار دچار ضایعه در بخشی از مغز تحت عنوان چین زبانی در سمت راست پایین مغز (واقع در قشر بینایی) بود. بدینترتیب میدانیم که رویاها در این ناحیهی خاص از مغز به وجود میآیند یا از طریق آن منتقل میشوند، که همراه با پردازش بینایی، هیجان و خاطرات بصری است.
نتیجه اینکه:
روی هم رفته یافتههای اخیر، داستان مهمی را در مورد مکانیسم بنیادین و هدف احتمالی رویا تعریف میکنند.
به نظر میرسد که رویاها به ما در درک هیجانات با رمزگذاری و برساخت خاطرات از آنها کمک میکنند. آنچه ما در رویاهایمان میبینیم و تجربه میکنیم ممکن است لزوماً واقعی نباشد، اما هیجانات مرتبط با این تجربیات مسلماً واقعیت دارند. داستانهای رویای ما اساساً سعی میکنند تجربهی خاصی را با خلق یک خاطره از آن، از هیجان عاری کنند. به این طریق، خود هیجان دیگر فعال نیست. این مکانیسم نقش مهمی را ایفا میکند زیرا زمانی که هیجانات و به ویژه هیجانات منفی خود را پردازش نمیکنیم، نگرانی و اضطراب شخصی افزایش مییابد.
در واقع، محرومیت شدید از خواب REM به طور فزایندهای با رشد اختلالات روانی همبستگی دارد. به سخن کوتاه، رویاها به کنترل ترافیک بر روی آن پل شکنندهای کمک میکنند که تجربیات ما را با هیجانات و خاطرات ما مرتبط میکند.
این مقاله با عنوان «The Science Behind Dreaming» در Scientific American منتشر شده و در تاریخ ۹۷/۱۲/۱۱ توسط تیم ترجمهی مجلهی روانکاوی تداعی ترجمه شده است. |
[۱] Activation-synthesis Hypothesis
[۲] Threat Simulation Theory
[۳] Cristina Marzano
[۴] Electroencephalography
[۵] Amygdala
[۶] Hippocampus
[۷] Matthew Walker
[۸] Neuroimaging
[۹] Charcot-Wilbrand Syndrome