نظر روانکاوی دربارهی عشق چیست؟
روانکاوی عشق
وقتی به روانکاوی و عشق فکر میکنید، به یاد چه میافتید؟ این امر به روایتی بهنجار تبدیل شده است که روانکاوی، عقدهی ادیپ و سکس را همه با هم در یک جمله بگذاریم، اما آیا کل ماجرا همین است؟ بگذارید به آنچه روانکاوی برای گفتن در مورد عشق دارد نظر بیافکنیم.
به شما توضیح کاملی از نظریهی روانکاوی در مورد سکسوالیته و عشق در اینجا ارائه نخواهم داد، زیرا رک و پوست کنده بگویم، نوشتن در مورد این مسئله بسیار پیچیده است، چه رسد به تألیف آن در پست وبلاگ. در عوض، بگذارید به چند مفهوم اساسی در مورد روانشناسی عشق بپردازیم که از نظریه و عمل روانکاوی میآموزیم. امید میرود که تصویر متفاوتی را از روانکاوی به شما معرفی کند.
انواع مختلف عشق
اول از همه، روانکاوی تمام انواع عشق را تبیین میکند: عشق جنسی، عشق حسانی بین شرکا، عشق والدین، عشق برادر و خواهر، عشق پدربزرگ و مادربزرگ، عشق میان دوستان، عاشقی در برابر عشق ورزیدن، عشق خیالی، عشق غیرممکن، عشق انتقال، عشق میان انسان و حیوانات، عشق به دین و/یا ایدئولوژی، عشق به خود، عشق بزرگسال، عشق دوران کودکی، عشق نوجوانی… البته تمام اینها به شکل صوری تعریف نشدهاند، اما منظورم را میفهمید.
آنچه چند تن از روانکاوان در مورد عشق میگویند:
«… یکی از اشکالی که عشق خودش را جلوهگر میسازد –عشق جنسی- شدیدترین تجربهی ما را از احساس مقاومتناپذیر لذت به ما ارزانی کرده است.» – زیگموند فروید
«هنگامی که عاشق هستید، عاشق تصویری هستید که فکر میکنید دیگری برای شما دارد، تصویری که توسط دیگری بازتاب مییابد. «هنگامی که عاشق هستید، کسی را پیدا کردهاید که تصویر خوب را از خودتان تقویت میکند … وقتی تصویر میشکند … و شما با دیگری واقعی روبرو میشوید، گاهیاوقات طلاق اتفاق میافتد». – لوسی کانتن[۱] (روانپزشک و مربی روانکاوان در مدرسهی فرویدی روانکاوی در کبک)
«ما هرگز به اندازهی زمانی که عشق میورزیم چنین در برابر رنج بیدفاع نیستیم، و هرگز به اندازهی زمانی که ابژهی عشق یا عشق او را از دست میدهیم چنین درمانده و ناراحت نیستیم». – زیگموند فروید
«عاشقی به معنای گم شدن در یک هزارتو است. عشق، خود هزارتو است. در گذر راهها و مسیرهای عشق، راه خودتان را گم میکنید، خودتان را گم میکنید». – ژاک آلن میلر[۲] (روانکاو، نویسنده و سردبیر سمینارهای ژاک لاکان)
نخستین «ابژهی عشق» ما
وقتی در روانکاوی دربارهی عشق صحبت میکنیم، اغلب در مورد «ابژهی عشق» و «انتخاب ابژه» حرف میزنیم. نخستین ابژهی عشق که هر دو جنس در آن اشتراک دارند، مراقب اولیهی آنها است، معمولاً مادر. به بیان بسیار ساده، رابطهای که ما با این نخستین «ابژهی عشق» داریم، بنیان قابلیت ما برای عشق و عاطفه را در دورههای بعدی زندگی مینهد. درست مثل ترانهی «دختران» جان مهیر[۳]:
«پدران، با دخترانتان خوب باشید
دختران مانند شما عشق خواهند ورزید
دختران به عاشقانی تبدیل میشوند که مادر میشوند
پس مادران، شما نیز با دخترانتان خوب باشید».
حقیقت زیادی در این ترجیعبند، نه فقط برای دختران بلکه همچنین برای پسران، وجود دارد. ما از رابطهی خود با والدینمان و از رابطهی آنها با یکدیگر، یاد میگیریم که عشق چیست. آنها اولین افرادی هستند که به ما بازتاب میدهند چقدر شایستهی عشق هستیم، عشق ورزیدن چقدر ایمن است، و عشق ورزیدن و معشوق بودن چه معنایی دارد.
روانکاوی عشق- آیا انتخاب میکنیم که عاشق چه کسی بشویم؟
از نقطهنظر روانکاوی، بله. اما نه به شیوهی عمدی، کنترلشده و عقلانی، که به تمام انتخابهای دیگر در زندگی دست میزنیم. بلکه به طریقی ناهشیار، تا حدی مرموز، و «هزارتووار». به همین دلیل است که آمدن افراد به رواندرمانی روانکاوانه برای کار بر فهم و بهبود روابط عاشقانهی خود، نامعمول نیست.
مشخصا فروید در مورد دو نوع از «انتخاب ابژهی عشق» در مقالهی خود به نام «در باب خودشیفتگی: مقدمه» صحبت میکند:
یک) انتخاب ابژهای از نوع خودشیفته: زمانی که شخص کسی را دوست دارد که مانند خود اوست، یا شبیه آنچه در گذشته بوده یا شبیه آنچه دوست دارد در ایدهآل خود باشد.
و
دو) انتخاب ابژه از نوع وابستگی: زمانی که شخص «زنی را که به او غذا میدهد» یا «مردی که از او محافظت میکند و توالی جایگزینها که جای آنها را میگیرند» را دوست دارد.
به بیان ساده، وقتی که عاشق میشویم، عاشق تصویری از شخص دیگر میشویم که چیزی را در مورد خودمان بازتاب میدهد یا ما را به یاد کسی میاندازد که دوست داریم (داشتیم) یا تحسین میکنیم. گاهیاوقات، عاشق چیزی میشویم که هرگز نداشتیم اما در اشتیاق آن بودیم؛ نسخهای آرمانی از خودمان یا فرد مکمل («جاذبهی قطبهای متضاد»)؛ کسی که باعث میشود احساس کنیم خاص و مورد توجه هستیم.
و به شکل آرمانی، احساس عاشقی احساس وحدت با انسان دیگری است، که با او کلمات همیشه برای احساس تفاهم، پذیرش و توجه ضروری نیستند. البته در واقعیت، داستان بسیار پیچیدهتر از آن است.
این مقاله با عنوان «What Psychoanalysis Says about Love» در نشریهی سایکسنترال منتشر شده و در تاریخ ۹۸/۰۳/۰۵ توسط تیم ترجمهی مجلهی روانکاوی تداعی ترجمه شده است. |
[۱] Lucie Cantin
[۲] Jacques-Alain Miller
[۳] John Mayer