پرخاشگری اولیه به چه معناست؟
اولین اظهارات وینیکات در باب پرخاشگری را میتوان در مقالهای تحت عنوان سادهی «پرخاشگری» یافت، که گفتاری خطاب به معلمان در سال ۱۹۳۹ بود. از نظر دور نخواهد ماند که سال ۱۹۳۹ آغاز جنگ جهانی دوم بود، گرچه در این مقاله وینکرافت هرگز ذکری از آن واقعیت خارجی به میان نمیآورد. دیدگاههای بنیادین وینیکات در باب پرخاشگری بعد از این مقاله هرگز تغییر نمیکند، گرچه اشتغال فکریاش به نقش پرخاشگری در رشد فردی، او را به سوی توضیح مفاهیم مطرح شده در مقالهی نخست سوق میدهد، چنان که در این مدخل خواهیم دید. وینیکات نمونههای بسیاری از این که چگونه پرخاشگری اولیه خودش را در روابط خارجی نمود میبخشد به مخاطبان معلم خود ارائه میکند؛ در عین حال، او ایدهی دنیایی درونی که پرخاشگری خودش را از طریق فانتزی ظاهر میسازد را در کار خود میگنجاند.
یکی از مادرانی که میشناختم گفت: «هنگامی که کودک نزد من آورده شد، به طرزی وحشیانه سراغ سینهی من رفت، با لثههایش به نوک پستانها حملهور شد، و در عرض چند لحظه خون جاری گشت. احساس میکردم به تکههایی پاره شدم و به وحشت افتادم. مدت زیادی طول کشید تا از نفرتی که در من نسبت به این حیوان کوچک به وجود آمده بود بهبود پیدا کنم، و فکر میکنم بزرگترین دلیل اینکه که چرا او هرگز به اطمینان واقعی در مورد غذای خوب دست نیافت همین بود».
در اینجا گزارش مادر از واقعیات، فانتزی او و همچنین اتفاقی که ممکن است افتاده باشد را آشکار میسازد. این کودک هرکاری هم در واقع انجام داده باشد، مبرهن است که مثل اکثر نوزادان، سینهای که به او عرضه میشود را از بین نمیبرد، گرچه شواهد خوبی داریم که چنین قصدی دارند و حتی معتقدند که آنها سینه را از طریق تغذیه نابود میکنند.
وینیکات ایدهی بررسی دنیاهای درونی مادر و نوزاد در ارتباط با رخداد واقعی تغذیه را مطرح میکند. سینهی واقعی از بین نمیرود؛ احساسات مادر از نابود شدن به خاطر فانتزیهای او در پیوند با احساسات خشونتآمیز خودش نسبت به نوزادش است [هشت سال بعد، در سال ۱۹۴۷، وینیکات احساس مادر از نفرت به نوزاد خود را در مقالهای به نام «نفرت در انتقال متقابل» مورد کاوش قرار داد]. گرچه در همین مقاله هم که متعلق به سال ۱۹۳۹ است وینیکات با تمرکز بر تجربهی نوزاد از پرخاشگری خودش، به کاوش درمورد فانتزی ویرانی دخیل در پرخاشگری اولیه، همراه با مهار تمایل به نابودی واقعی میپردازد. این موضوع تمایز وینیکات میان ویرانیای که در فانتزی روی میدهد و ویرانیای که در عمل به کنش درمیآید را معرفی میکند. این مفهوم در نظریهی وینیکات در مورد استفاده از ابژه، که در سال ۱۹۶۸ به پرداخته شد، محوری است:
پس اگر حقیقت داشته باشد که نوزاد دارای ظرفیت وسیعی برای ویرانی است، همچنین صحت دارد که او دارای قابلیت فراوانی برای حفاظت از آنچه دوست دارد در برابر ویرانگری خودش است، و ویرانی اصلی باید همیشه در فانتزی او وجود داشته باشد. و مهمترین نکته در مورد این پرخاشگری غریزی، این است که اگر چه به زودی چیزی میشود که میتوان به خدمت نفرت درآورد، در اصل جزئی از میل، یا شکل دیگری از عشق غریزی است. چیزی است که در طول هیجان افزایش مییابد، و اعمال آن بسیار لذتبخش است. شاید کلمهی طمع (حرص) راحتتر از هر کلمهی دیگری، ایدهی امتزاج اصلی عشق و پرخاشگری را منتقل میکند، گرچه عشق در اینجا محدود به عشق دهانی است.
وینیکات در توصیف خود از پرخاشگری اولیه، از اصطلاحات «پرخاشگری غریزی[۱]»، «طمع نظری[۲]»، «عشق-رغبت اولیه[۳]» و «عشق دهانی[۴]» استفاده میکند. او خاطرنشان میکند که ممکن است مادر یا ناظر تمام این سویههای پرخاشگری در نوزاد را «بیرحمانه، دردناک و خطرناک» بداند، اما -و همین موضوع برای نظریهی وینیکات بسیار مهم است- آنها برای نوزاد تصادفاً چنین هستند. این مسئله به اختلاف نظر مداوم وینیکات با ملانی کلاین و پیروانش پیوند میخورد. او احساس میکند که نامگذاری یک هیجان، به عنوان حسادت فطری، هنگام مشاهدهی نوزاد دال بر نیتمندی از جانب نوزاد است. وینیکات از مشاهدات خود پیرامون مادران و اطفال نتیجه میگیرد که در ابتدا، نوزاد قادر به احساس حسادت نیست، زیرا این امر به مرحلهی مؤخری از رشد هیجانی تعلق دارد.
وینیکات دو سال پیش از این مباحثات جنجال برانگیز و هفت سال بعد از آن که کلاین حسادت را غریزهی فطری متمایزی تشخیص داده بود، این تمایز میان نیت و تصادف را مطرح کرده است. بار دیگر – وینیکات معتقد است که ممکن است ناظر، پرخاشگری اولیه را در نوزاد، نفرتانگیز (حسادتآمیز یا سادیستی) بداند اما در وهلهی اول نوزاد چنین قصدی ندارد و بنابرین هنوز بخشی از واژگان هیجانی نوزاد نیست.
برای وینیکات، اولین پرخاشگری جزوی از میل و عشق است – «عشق دهانی». سه سال پیش، در سال ۱۹۳۶ وینیکات در مقالهی خود به نام «رغبت و اختلال هیجانی[۵]» پیوند میان میل کودک و رشد هیجانی او را از طریق مشاهدهی استفادهی نوزاد از کفگیر نشان داده بود. نحوهای که نوزاد ۵ تا ۱۳ ماهه با کفگیر ارتباط برقرار میکند، نشانهای از این است که چگونه بر اساس روابطش با مادر، پرخاشگری فطری او تغییر و رشد یافته است، به طوری که نگرش او هنگامی که برای گرفتن کفگیر دست دراز میکند، آن را لمس میکند، برمیدارد، میاندازد، و به دهان میبرد با تجربهی او از نحوهای که مادرش او را در آغوش میگرفت، غذا میداد، دوست داشت و به صورت کلی با او رفتار میکرد متناظر است. در اینجا تاکیدی ضمنی وجود دارد که مادر سلامت نوزاد را تعیین میکند؛ با این حال، وینیکات در واقع بر ارتباط بین مادر و نوزاد و سهمی که تقابل ضمیر ناآگاه آنها در فرآیندهای بلوغ نوزاد داشت متمرکز بود.
این مقاله با عنوان «Primary Aggression» در THE LANGUAGE OF WINNICOTT منتشر شده و در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ توسط تیم ترجمه تداعی ترجمه و در بخش دانشنامهی وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
[۱] instinctual aggressiveness
[۲] theoretical greed
[۳] primary appetite love
[۴] mouth-love
[۵] Appetite and emotional disorder