skip to Main Content
یادداشت ویراستار جدید مجموعه آثار فروید در باب اصطلاح Trieb [رانه]

یادداشت ویراستار جدید مجموعه آثار فروید در باب اصطلاح Trieb [رانه]

یادداشت ویراستار جدید مجموعه آثار فروید در باب اصطلاح Trieb [رانه]

یادداشت ویراستار جدید مجموعه آثار فروید در باب اصطلاح Trieb [رانه]

عنوان اصلی: Trieb
نویسنده: مارک سولمز
انتشار در: The Revised Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud
تاریخ انتشار: ۲۰۲۴
تعداد کلمات: ۲۹۸۴ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۲۰ دقیقه
ترجمه: علی الوند

یادداشت ویراستار جدید مجموعه آثار فروید در باب اصطلاح Trieb [رانه][۱]

ترجمه‌ٔ این اصطلاح به کلمه‌ٔ انگلیسی Instinct [غریزه] توسط استریچی همان‌طور که خودش در سال ۱۹۶۶ به آن اذعان کرده است «با شدت … چشمگیری» مورد حمله قرار گرفته است (ویراست استاندارد، جلد ۱، xxiv).

انتقادات گوناگونی به ترجمه‌ٔ استریچی شده است. Trieb [رانه] نیرویی فاقد جهت است؛ instinct [غریزه] یک گرایش رفتاری خاص است (جونز[۲]، ۱۹۵۵، ۳۵۴؛ برنت[۳]، ۱۹۶۱، ۳۳۷-۳۳۸؛ هولدر[۴]، ۱۹۷۰، ۴۱۶؛ پریبرام[۵] و گیل[۶]، ۱۹۷۶، ۴۳-۴۴؛ بتلهایم، ۱۹۸۳، ۱۰۴؛ اورنستن[۷]، ۱۹۸۲، ۴۱۶؛ لاپلانش، ۱۹۹۷، ۵۴؛ وایت‌ساید[۸]، ۲۰۰۶، xxix). Trieb [رانه] دائم فشار وارد می‌کند؛ غریزه instinct [غریزه] دائم فعال نیست (کرنبرگ[۹]، ۱۹۸۲، ۹۰۹). Trieb [رانه] هیچ بار معناییِ کیفی‌ای ندارد؛ instinct [غریزه] دارد یا می‌تواند داشته باشد (به گفته‌ی برنت، ۱۹۶۱، ۳۳۸). فراز‌و‌نشیب‌های Trieb [رانه] می‌توانند از طریق روانکاوی تعدیل شوند؛ instinct [غریزه] ثابت و غیرقابل‌تغییر است (به گفته‌ی برول[۱۰]، ۱۹۷۵، ۲۷۶، و بتلهایم، ۱۹۸۳، ۱۰۶). فشار Trieb [رانه] را می‌توان به طور خودآگاه حس کرد؛ instinct [غریزه] عملکرد خودکار دارد و همیشه ناخودآگاه است (به گفته‌ی برول، ۱۹۷۵، ۲۷۶، و بِتلهایم، ۱۹۸۳، ۷۶). بِتلهایم (۱۹۸۳، ۱۰۶) تا آن‌جا پیش می‌رود که مردود شمردنِ مفهوم «رانه‌ٔ مرگ»[۱۱] [Todestrieb] از سوی بسیاری از روانکاوان آمریکایی را به ترجمه‌ی مشکل‌آفرین این اصطلاح به «غریزه‌ٔ مرگ»[۱۲] نسبت می‌دهد.

با اینکه Trieb [رانه] و instinct [غریزه] ریشه‌های مشترکی دارند (هر دو از واژه‌هایی به معنای «فشار وارد کردن» مشتق شده‌اند؛ لاپلانش، ۱۹۷۶، ۹)، خیلی‌ها استدلال کرده‌اند که اگر فروید می‌خواست Trieb [رانه] را در معنای instinct [غریزه] به کار ببرد خودش از اصطلاح آلمانی معادل آن یعنی Instinkt استفاده می‌کرد. ولی در واقع به روشنی بین Trieb [رانه] و Instinkt [غریزه] فرق قائل می‌شود (هولدر، ۱۹۷۰، ۱۹، ۱۹۸۸، ۲۱۳؛ برول، ۱۹۷۵، ۲۷۶؛ لاپلانش، ۱۹۷۶، ۹، ۱۹۹۱، ۴۰۳، ۱۹۹۷، ۵۴؛ بتلهایم، ۱۹۸۳، ۱۰۴؛ اورنستن، ۱۹۸۲، ۴۱۶، a۱۹۸۵، ۴۰۲). لاپلانش و پونتالیس این مشکل را به طور اجمالی تشریح می‌کنند:

«این دو اصطلاح [Trieb و Instinkt] در معناهای کاملاً متمایزی به کار می‌روند. مفهوم فرویدی Trieb [رانه] (فشاری که حد‌ و‌ مرزش هم از لحاظ رفتاری که ایجاد می‌کند و هم از منظر اُبژه‌ٔ ارضاکننده[۱۳] معلوم نیست) کاملاً به روشنی از نظریات مربوط به غریزه متمایز می‌شود؛ خواه از نظریات سنتی [که آن را یک الگوی رفتاری موروثی می‌دانند که خاصِّ یک گونه‌ٔ حیوانی است، بین اعضای گونه تفاوت‌های کمی در آن هست و بر حسب زمان‌بندی‌هایی بروز و ظهور پیدا می‌کند که عموماً به تغییر مقاوم است و ظاهراً معطوف به یک هدف است] و خواه از نسخه‌های بازبینی‌شده‌ای که محققان جدید پیشنهاد کرده‌اند. … وقتی فروید از کلمه‌ی «Instinkt» [غریزه] در معنای کلاسیک‌اش استفاده می‌کند: از غریزه در حیواناتی که با خطر مواجه شده‌اند و از «بازشناسی غریزی خطرات» (فروید، d۱۹۲۶،  ۱۶۸ [ویراست استاندارد بازبینی‌شده، جلد ۲۰، ۱۴۸) و مواردی از این دست صحبت می‌کند. همچنین وقتی فروید می‌پرسد که آیا «در انسان تشکیلاتِ روانیِ موروثی – چیزی مشابه غریزه [Instinkt] حیوانات – وجود دارد» (e۱۹۱۵، ۱۹۵ [ویراست استاندارد بازبینی‌شده، جلد ۱۴، ۱۷۲)، در آنچه رانه [Triebe] می‌نامد به دنبال همچین همتایی نیست، بلکه در آن «عامل موروثی در زندگی روانی که به شکل تبارزایشی[۱۴] کسب شده است» و شامل فانتزی‌های نخستین[۱۵] (صحنه‌ی نخستین[۱۶] و اختگی[۱۷]) است به دنبال آن می‌گردد. در نتیجه این خطر وجود دارد که نظریه‌ٔ فرویدی غرایز [Triebe] با مفهوم‌پردازی‌های روان‌شناختی درباره‌ٔ غریزه‌ٔ حیوانی اشتباه گرفته شود و جنبه‌های منحصر به فرد رویکرد فروید تیره و تار شوند؛ علی‌الخصوص ماهیت نسبتاً نامعیّن این نیرویِ محرکِ[۱۸] مذکور و ایده‌هایش درباره‌ی جایگزین‌پذیر بودنِ اُبژه و تغییرپذیری‌های هدف (لاپلانش و پونتالیس، ۱۹۷۳، ۲۱۴-۲۱۵)».

استریچی ازتمایز بین اصطلاحات آلمانی Instinkt و Trieb آگاه بود (هرچند این را ذکر کرده است که فروید ظاهراً یک جا، یعنی در نامه‌اش به تاریخ ۱۵ اکتبر ۱۸۹۷ به فلیس[۱۹]، Instinkt [غریزه] را کاملاً معادل Trieb [رانه] به کار می‌برد). هولدر (۱۹۷۰، ۲۲) به موردی دیگر اشاره می‌کند: فروید (c۱۹۲۱) در جستارش در باب «روان‌شناسی توده»[۲۰] اصطلاح‌های غریزه‌ٔ گلّه‌ای Herdeninstinkt [غریزه‌ٔ رمه] و Herdentrieb [رانه‌ٔ رمه] را مترادف با هم به کار می‌برد (ویراست استاندارد، جلد ۱۸، ۱۱۸ / ویراست استاندارد بازبینی‌شده، جلد ۱۸، ۱۱۰). (همچنین رجوع کنید به رایکافت[۲۱]، ۱۹۶۸، ۳۸) همین مترادف قرار دادن را در ترجمه‌هایش از هَولاک الیس[۲۲] و فریزر در توتم و تابو[۲۳] هم می‌توان دید (۱۹۱۲-a۱۹۱۳؛ ویراست استاندارد بازبینی‌شده، جلد ۱۳، ۱۱۴، ۱۱۵). همچنین تعاریف فروید از Trieb [رانه] در بخش پنجم فراسوی اصل لذت[۲۴] نیز بدون شک الگوهای رفتاری موروثیِ خاصِّ یک گونه‌ٔ حیوانی را در خود جای می‌دهد (ویراست استاندارد، جلد ۱۸، ص ۵۷ / ویراست استاندراد بازبینی‌شده، جلد ۱۸، ۵۴). استریچی برای جلوگیری از سردرگمی تصمیم گرفت که در ترجمه‌اش در مورد همه‌ٔ مواردی که کلمه‌ٔ انگلیسی «instinct» [غریزه] در متن اصلی آلمانی به جای Trieb به Instinkt اشاره دارد حاشیه‌نویسی کند (تصمیمی که در واقع در گذشته انجامش نداده بود – برای مثال در ویراست استاندارد، جلد ۱۴، ص ۲۹۲ / ویراست استاندارد بازبینی‌شده، جلد ۱۴، ۲۹۱؛ رجوع کنید به سولمز، ۱۹۹۳، ۲۱؛ هولدر، ۱۹۷۰، ۱۹-۲۲). خیلی از این سَهو‌های این‌چنینیِ استریچی در بازبینی ویراست استاندارد (RSE) تصحیح شده‌اند.

چِیس[۲۵]، بریل و جونز همگی در ترجمه‌های ابتدایی فروید (احتمالاً به تبعیت از هَولاک الیس [۱۹۰۳]) Trieb [رانه] را به impulse [تکانه] و به ندرت به «غریزه» ترجمه کرده‌ند. این معادل و همچنین معادلِ «tendency» [گرایش] ترجمه‌هایی هستند که در دیکشنری جیبی پزشکی لی‌فِلت[۲۶] (۱۹۰۰) آمده‌اند و جونز یک نسخه از آن را داشت (که حالا در کتابخانه‌ٔ انستیتو روانکاوی لندن است). آنا فروید در نسخه‌ٔ به چاپ نرسیده‌ٔ تصحیحاتش روی ویراست استاندارد urge [فشار یا نیاز مُبرم] را در بعضی از جاهای خاص به عنوان جایگزینی برای معادل «instinct» [غریزه] استریچی پیشنهاد کرده است (ولی هیچ سندی از این در دست نیست که با این اصطلاح مذکور به طور کلی مخالف بوده باشد). در کمال تعجب ارنست جونز هم از «instinct» [غریزه] ناراضی بوده است:

«آلمانی‌زبان‌ها کلمه‌ٔ خوبی به اسم Trieb [رانه] دارند که دست‌و‌بال‌شان را نمی‌بندد و آمریکایی‌ها آن را به اصطلاح کارآمدِ «drive» [رانه] ترجمه کرده‌اند. این اصطلاح در مورد هر نیروی محرکی که خواه ذاتی یا اکتسابی باشد به کار می‌رود و حتی می‌تواند، مثل همان‌کاری که فروید با اصطلاح Todestrieb [رانه‌ی مرگ] کرد، برای اشاره به یک گرایش کلیِ فراگیر در تمام طبیعت استفاده شود. هیچکدام از این معانی مثل کلمه‌ی انگلیسی «instinct» [غریزه] دلالت زیست‌شناختی خاصی ندارند و درنتیجه اینکه کلمه‌ٔ Todestrieb [رانه‌ٔ مرگ] را به شکل «death instinct» [غریزه‌ٔ مرگ] یا Aggressionstrieb [رانه‌ٔ پرخاشگری] را به «aggressive instinct» [غریزه‌ٔ پرخاشگری] ترجمه کنیم گمراه‌کننده است (جونز، ۱۹۴۶، II)».

با این حال استریچی اولین کسی نبود که Trieb را به «instinct» ترجمه کرد؛ برای نمونه زاکس[۲۷] (۱۸۸۵) واژه‌ی Trieb ماینارت[۲۸] را به «instinct» ترجمه کرد، همان کاری که رابرتسون[۲۹] و راترفورد[۳۰] (۱۸۹۲) در ترجمه‌ٔ گریزینگر[۳۱] (۱۸۶۳) کردند و دی لیان[۳۲] (۱۹۰۴) که اصطلاح Geschlechtstrieb [رانه‌ٔ جنسی] بِبِل[۳۳] را به «sexual instinct» [غریزه‌ٔ جنسی] ترجمه کرد (ویراست استاندارد بازبینی‌شده، جلد ۳، ۱۴۵). این نشان می‌دهد آن تمایز روشنی که لاپلانش و پونتالیس (۱۹۷۳) می‌گویند بین اصطلاح‌های Trieb [رانه] و Instinkt [غریزه] وجود دارد در ابتدای قرن بیستم از امروز کمتر روشن بود. همچنین استریچی آخرین کسی هم نبود که Trieb [رانه] را به «instinct» [غریزه] ترجمه کرد؛ برای مثال همین اخیراً در سال ۱۹۷۴ مک‌گراث[۳۴] (۱۹۷۴) در نقل‌قولی که از مالر[۳۵] و لیپاینر[۳۶] (۱۹۱۳) داشت همین کار را کرد. رجوع کنید به کار وِرمورِل[۳۷] (۱۹۹۰) که بحث فراگیری درباره‌ی بافتار تاریخی و فرهنگی این اصطلاح انجام داده است. همچنین معنای علمی «drive» [رانه] مدام در حال تکامل است (رجوع کنید به فاف[۳۸]، ۱۹۹۹). ظاهراً این واژه در حال حاضر در مقایسه با منظور احتمالی فروید از Trieb، به فُرمی از تنظیم هومئوستاتیکِ اقتصاد بدنی که [دارای معنایی] محدودتر است دلالت دارد (پنکسب[۳۹]، ۱۹۹۸). اما سولمز می‌گوید که غرایز پاسخ‌هایی غیراکتسابی[۴۰] به رانه‌ها هستند؛ پاسخ‌هایی که نیازمند این‌اند که از طریق یادگیری تکمیل شوند.

روی‌هم‌رفته در روانکاوی مدرن تقریباً سر این اجماع وجود دارد که معادل «instinct» را باید برای Instinkt [غریزه] نگه داشت و Trieb باید به drive [رانه] ترجمه شود (برای نمونه لکان[۴۱]، ۱۹۶۰، ۳۰۱؛ برنت، ۱۹۶۱، ۳۳۷؛ برول، ۱۹۷۵، ۲۷۶؛ پریبرام و گیل، ۱۹۷۶، ۴۳؛ بِتلهایم، ۱۹۸۳، ۱۰۴؛ اورنستن، ۱۹۸۲، ۴۱۶؛ لاپلانش و پونتالیس، ۱۹۹۷، ۶۴؛ بانسه[۴۲]، ۲۰۰۲، xxix؛ هیوئیش[۴۳]، ۲۰۰۲، xxx؛ مک‌لینتاک[۴۴]، ۲۰۰۲، xxvi؛ وِبِر[۴۵]، ۲۰۰۲، xxvi؛ وایت‌ساید، ۲۰۰۵، xxxiii، ۲۰۰۶، xxix). بعضی نویسندگان صاحب‌نفوذ در برهه‌ای از اصطلاح ترکیبی «instinctual drive» [رانه‌ٔ غریزی] استفاده می‌کردند (برای مثال هارتمن[۴۶]، ۱۹۴۸؛ شور[۴۷]، b۱۹۶۶) ولی در حال حاضر «drive» مقبول‌ترین معادل در دنیای روانکاوی انگلیسی‌زبان است (رجوع کنید به هافر[۴۸]، ۱۹۸۹، ۲۰۹؛ هرچند بعضی نویسندگان کماکان «رانه‌ٔ غریزی» [instinctual drive] را پیشنهاد می‌کنند، برای نمونه مور[۴۹] و فاین[۵۰]، ۱۹۹۰، ۱۰۰). در همین باب جالب توجه است که خود فروید در نوشته‌های انگلیسی‌اش حداقل یک بار «drive» را معادل Trieb به‌کار برده بود (نامه‌ای به تاریخ ۱۵ مارس ۱۹۳۵ به جونز؛ پاسکاوسکِس[۵۱]، ۱۹۹۳، ۷۴۱)، همان‌طور که در واقع در ترجمه از انگلیسی از «Instinkt» هم به عنوان معادل «instinct» استفاده کرده بود (فروید، b۱۹۲۰؛ ویراست استاندارد، جلد ۱۸، ۲۶۴ / ویراست استاندارد بازبینی‌شده، جلد ۱۸، ۲۵۴).

بنا به همه‌ٔ این دلایل و مخصوصاً بخاطر اینکه «drive» اکنون اصطلاح تخصصی‌ای است که در روانکاوی انگلیسی-آمریکایی مقبولیت فراگیری دارد، در ویراست استاندارد بازبینی‌شده (RES) معادل «instinct» برای Instinkt [غریزه] نگه داشته شده است و Trieb به «drive» [رانه] ترجمه می‌شود. چیز دیگری که فارغ از چند استثنای گریزناپذیر در سرتاسر متن ویراست استاندارد بازبینی‌شده (RSE) تغییر کرده است انتخاب «motive force» [نیروی محرک] استریچی برای Triebkraft بوده است که حالا به شکل driving force[۵۲] ترجمه شده است.

چرا استریچی «drive» را به کار نبرد؟ در «یادداشت‌هایی در باب برخی اصطلاحات فنی که ترجمه‌شان نیازمند توضیح است» (ویراست استاندارد بازبینی‌شده، جلد ۲۲، ۱۰۲-۱۰۳) سه دلیل آورده است که همگی زیر سؤال رفته‌اند.

اول از همه استدلال کرده است که «drive» اگر در این معنا استعمال شود کلمه‌ای انگلیسی نیست (همچنین رجوع کنید به جونز، ۱۹۵۵، ۳۱۷). دست بر قضا فروید ظاهراً از این مشکل با خبر بوده است؛ او Triebe (کلمه‌ای متعلق به زبان گوتیک باستانی) را اصطلاحی توصیف کرده است که «خیلی زبان‌های مدرن بابتش به ما رشک می‌ورزند» (e۱۹۲۶؛ ویراست استاندارد، جلد ۲۰، ۲۰۰ / ویراست استاندارد بازبینی‌شده، جلد ۲۰، ۱۷۸). پاسخ تند بِتلهایم (۱۹۸۳، ۱۰۴) این است که همچین استدلالی را وقتی مترجمانی می‌کنند که اصطلاحاتی مثل parapraxis[۵۳] [عمل سهوی] و scopophilia[۵۴] [تماشا دوستی] را ساخته‌اند خیلی قابل‌قبول نیست. بِتلهایم اضافه می‌کند که «drive» دیگر کاربردش در زبان آمریکایی رایج شده است و در دیکشنری وبستر در این معنا تحت عنوان «تکانه[۵۵] یا نیاز مبرم[۵۶] زیستی پایه» تعریف می‌شود. وایت‌ساید (۲۰۰۶، xxix) هم به نکته‌ٔ مشابهی اشاره می‌کند. ولی این نکته این حرف بعدیِ استریچی را نادیده می‌گیرد که می‌گوید «با این حال اگر ترویج این کلمه [«drive»] نوید بخش این بود که به مزایای قابل‌توجهی می‌انجامد در این صورت نپذیرفتن آن بیهوده بود» (ویراست استاندارد، جلد ۱، xxv).

بعد از این دومین ایراد استریچی را داریم: فروید کلمه‌ٔ Trieb [رانه] را در این راستا به کار برد تا مفاهیم متفاوت مختلفی را پوشش دهد. طبق نظر استریچی «تنها کار منطقی‌ای که به نظر من در همچین شرایطی می‌شود کرد این است که یک کلمه‌ٔ [انگلیسیِ] به وضوح مبهم و نامعلوم را انتخاب کنیم و به آن بچسبیم. من برای همین «instinct» [غریزه] را انتخاب کرده‌ام» (همان). گویا استریچی احساس می‌کرد که «instinct» [غریزه] هم مثل کاربرد فروید از Trieb [رانه] مبهم و نامعلوم است و امیدوار بود که هر دوی این اصطلاح‌ها معنای واحدی را در روانکاوی کسب کنند. پاسخ گروبریش-سیمایتیس[۵۷] (۱۹۵۵) این است که رویکرد استریچی هر مُحَسناتی هم که قبلاً داشته است تحولات آتی در کردارشناسی و زیست‌شناسی عصبی باعث شده‌اند که «instinct» [غریزه] دیگر اصلاً مبهم و نامعلوم نباشد (برای نمونه تینبرگن[۵۸]، ۱۹۵۱). حتی در همان زمان چاپ اولیه‌ٔ ویراست استاندارد هم استریچی تصدیق کرده بود که «کلمه‌ٔ «instinct» [غریزه] … در اینجا در معنایی که ظاهراً در حال حاضر در بین زیست‌شناسان از همه رایج‌تر است به کار نمی‌رود» (ویراست استاندارد، جلد ۱۴، III).

سوم این‌که استریچی به نشدنی بودنِ یافتنِ حالت صفت برای «drive» استناد کرده است: می‌پرسد که «منتقدان چه پیشنهادی برای ترجمه‌ٔ «Triebregung» [تکانه‌ٔ غریزی] دارند؟»[۵۹] همین را در مورد triebhaft («instinctual»، «instinctive») [غریزی]، triebhafter Charakter («instinctual character») [غریزی، منش غریزی]، Triebziel » instinctual aim» [هدف غریزی] و خیلی موارد دیگر هم می‌توان گفت. پاسخ بتلهایم این بود که آن اصطلاح قدیمی که استریچی کنارش گذاشته بود – «impulse» [تکانه] – را احیا کند که حالت صفتش «impulsive» [تکانه‌ای] است. با این حال «impulse» دشواری‌های دیگری برای مترجم درست می‌کنند – مثلاً برای ترجمه‌ٔ Regung [تحریک یا تکانه][۶۰] و Impuls [تکانه]. اورنستن (۱۹۸۲، ۴۱۴) پرسش استریچی درباره‌ٔ Triebregung [تکانه‌ٔ غریزی] را با پیشنهاد stirring of a drive [جنبش رانه] پاسخ می‌دهد (همچنین رجوع کنید به هولدر، ۱۹۸۸، ۲۱۳).  احساس او این است که ترجمه‌ٔ استریچی –«instinctual impulse» [تکانه‌ٔ غریزی] – بر فعالیتی اختصاصی‌تر از آنچه فروید منظورش بود اشاره دارد. تمایز لاپلانش و پونتالیس (۱۹۷۳، ۲۲۲-۲۲۳) بین Trieb [رانه] و Triebregung [تکانه‌های غریزی] مؤید خوانش اورنستن است. دیدگاه آن‌ها این بود که  فروید regung [تحریک یا تکانه] را همیشه در اصطلاحاتی ترکیبی (مثل  Triebregung [تکانه‌ٔ غریزی]، Wunschregung [تکانه‌ٔ آرزومندانه] و Affektregung [تکانه‌ٔ عاطفی]) برای اشاره به همین امر، یعنی برای یک جور «به جنبش درآمدن»[۶۱] به کار می‌برد. لاپلانش و پونتالیس (۱۹۹۷، ۶۴) «drive impulse» [تکانه‌ٔ رانه] و «movement of the drive» [جنبش رانه] را برای Triebregung پیشنهاد کرده‌اند. در ویراست استاندارد بازبینی‌شده (RSE) معادل اول اتخاذ شده است.  یک نمونه‌ٔ حیرت‌انگیز برای مشکلی که Triebregung و Triebhaft درست کرده است این است که هیوئیش (۲۰۰۲) آن‌ها را تحت عنوان «involuntary» [غیرتعمدی] ترجمه کرده است.

دو انتقاد آخری که از ترجمه‌ٔ استریچی از Trieb [رانه] شده است مربوط به این هستند که او هم‌ریشه‌های آن یعنی Partialtrieb  و Triebentmischung  را به ترتیب به «component instinct» [مؤلفه‌ٔ غریزه] و  «instinctual fusion» و «defusion» (آمیختگی غریزی و از‌هم‌گسیختگی غریزی) ترجمه کرده است. ردیک[۶۲] (۲۰۰۳) با الگو قرار دادن «partial fraction» [کسر جزئی] می‌گوید که هیچ دلیل خوبی برای صرف‌نظر کردن از معادلِ «partial drive» [رانه‌ٔ جزئی یا جزء رانه] نمی‌بیند؛ و او معادل «drive mergence» (و de-mergence) [ترکیب رانه و ترکیب‌زدایی رانه] را به «drive fusion» [آمیختگی رانه] و «defusion» [از‌هم‌گسیختگی] ترجیح می‌دهد.

این مقاله با عنوان «Trieb» در کتاب The Revised Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud منتشر شده و توسط علی الوند ترجمه شده و در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ در بخش آموزش وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.

[۱] . ویراست استاندارد مجموعه آثار روان‌شناختی زیگموند فروید (SE) به سرویراستاری جیمز استریچی تا سال ۲۰۲۴ نسخه‌ٔ معیار آثار فروید به زبان انگلیسی حساب می‌شد اما اکنون بازبینی جدیدی روی این اثر انجام شده است و حالا این مجموعه‌ٔ جدید یعنی ویراست استاندارد بازبینی‌شده‌ٔ مجموعه آثار روان‌شناختی زیگموند فروید (RSE) است که دیگر نسخه‌ٔ انگلیسی معیار آثار فروید حساب می‌شود. این مجموعه‌ٔ جدید حاصل کار سی ساله‌ٔ مارک سولمز روی این متن ۲۴ جلدی است که او به درخواست انستیتو روانکاوی لندن، متولی معنوی ویراست استاندارد، عهده‌دارش شده بود. این بازبینی تا حدود زیادی مؤید رویکرد جیمز استریچی و همکارانش در ترجمه‌ٔ فروید است اما بعضی مکتوبات فروید که در زمان استریچی دسترسی به آن‌ها وجود نداشت به آن اضافه شده است و یک سری ویرایش‌های علمی و فنی روی آن صورت گرفته است. مارک سولمز درباره‌ٔ برخی اصطلاحات تخصصی فروید که ترجمه‌شان در بین روانکاوان مجادله‌آفرین شده است یادداشت‌هایی نوشته است که این یادداشتش درباره‌ی اصطلاح Trieb [رانه] مهمترین و مفصل‌ترینِ آن‌هاست _ م.

[۲] . Jones

[۳] . Brandt

[۴] . Holder

[۵] . Pribram

[۶] . Gill

[۷] . Ornston

[۸] . Whiteside

[۹] . Kernberg

[۱۰] . Brull

[۱۱] . death drive

[۱۲] . death instinct

[۱۳] . satisfying object

[۱۴] . phylogenetically

[۱۵] . primal phantasies. فانتزی‌های نخستین در ترمینولوژی فرویدی به آن دسته از فانتزی‌هایی مثل فانتزی مشاهده‌ٔ رابطه‌ٔ جنسی والدین، فانتزی اغوا شدن و اختگی اشاره دارند که حالتی نمونه‌وار (یا تیپیکال) دارند و مربوط به جنبه‌ای موروثی از روان هستند که فروید معتقد بود به صورت تبارزایشی به افراد گونه‌ٔ انسان امروزی به ارث رسیده‌اند. از نظر فروید مشاهده‌ٔ این امور و اتفاق افتادن‌شان در دوران ماقبل تاریخ بشر امری رایج بوده است و کودکان امروزی با این دسته از فانتزی‌ها شکاف بین تجربه‌ٔ کنونی خود و آنچه را که تجربه‌ٔ باستانی گونه‌ٔ انسان بوده است پُر می‌کنند _ م.

[۱۶] . primal scene

[۱۷] . castration

[۱۸] . motive force

[۱۹] . Fliess

[۲۰] . Group Psychology

[۲۱] . Rycroft

[۲۲] . Havelock Ellis

[۲۳] . Totem and Taboo

[۲۴] . Beyond the Pleasure Principle

[۲۵] . Chase

[۲۶] . Lehfeldt

[۲۷] . Sachs

[۲۸] . Meynert

[۲۹] . Robertson

[۳۰] . Rutherford

[۳۱] . Griesinger

[۳۲] . De Leon

[۳۳] . Bebel

[۳۴] . McGrath

[۳۵] . Mahler

[۳۶] . Lipiner

[۳۷] . Vermorel

[۳۸] . Pfaff

[۳۹] . Panksepp

[۴۰] . inborn responses

[۴۱] . Lacan

[۴۲] . Bance

[۴۳] . Huish

[۴۴] . McLintock

[۴۵] . Webber

[۴۶] . Hartmann

[۴۷] . Schur

[۴۸] . Hoffer

[۴۹] . Moore

[۵۰] . Fine

[۵۱] . Paskauskas

[۵۲] . مفهوم «نیروی محرک» در زبان فارسی نسبت به معادل‌های جایگزینی مثل «نیروی راننده»، «نیروی رانشی» و «نیروی رانه‌ای» پرکاربردتر و مأنوس‌تر است و خواننده را به دلیل شباهت با مفاهیمی نظیر «رانش» در فیزیک که به کلی با مفهوم حاضر متفاوت‌اند به اشتباه نمی‌اندازد. لذا در ترجمه‌ٔ فارسی برای «driving force» نیز همان معادل «نیروی محرک» برگزیده شده است _ م.

[۵۳] . این واژه از ترکیب کلمه‌ی لاتین para به معنی «خلاف» یا «خطا» و کلمه‌ی یونانی praxis به معنی «کنش» یا «عمل» ساخته شده است _ م.

[۵۴] . از دو بخش scopo و philia ساخته شده است که در زبان یونانی به ترتیب به معنای «تماشا» و «دوستی» هستند _ م.

[۵۵] . impulse

[۵۶] . urge

[۵۷] . Grubrich-Simitis

[۵۸] . Tinbergen

[۵۹] . این مسأله در مورد کلمه‌ٔ رانه در زبان فارسی هم صدق می‌کند. در ترجمه‌ٔ حاضر زمانی که این واژه در شکل صفتِ خود به کار می‌رود معادلِ «غریزی» برای آن برگزیده شده و از صفتِ «رانشی» یا «رانه‌ای» به دلیلِ اشتباه گرفته شدن آن با مفهوم کاملاً متفاوت رانش در فیزیک و نامأنوس بودن کلمه‌ٔ «رانه‌ای» آن استفاده نشده است _ م.

[۶۰] . فروید Regung و Impuls را معمولاً مترادف هم به کار می‌برد و سولمز و استریچی آن را در بعضی موارد به excitement [تحریک] و در موارد دیگر به impulse [تکانه] ترجمه کرده‌اند _ م.

[۶۱] . setting in motion

[۶۲] . Reddick

0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search