
نارو زدن و نارو خوردن | خیانت دیدن و خیانت کردن

نارو زدن و نارو خوردن
لغت انگلیسی betrayal از لغت قدیمی فرانسوی trair و لاتین trader گرفته شده که هر دو به traitor (نارو زن، خائن) اشاره دارند. به علاوه در دیکشنری وبستر معنای betrayal شامل این است که به دشمن نارو بزنی یا از او نارو بخوری. در کنار سایر توضیحات، این معانی هم آمده: «گمراه کردن، شکست خوردن یا ترک کردن کسی به خصوص زمانی که به تو نیاز دارد، فاش کردن چیزی بدون عمد و فاش کردن چیزی متناقض با اعتمادی که به تو شده است». این عبارات بیانگر این هستند که در نارو زدن ۱) اعتماد کسی به قابل اتکا بودن و قابل دسترسی بودن کسی دیگر خدشهدار میشود ۲) میتواند هم به عمد باشد و هم بدون قصد. ۳) و این کار آسیب میزند. نارو زدن دو وجهه دیگه هم دارد: ۴) این پدیده هم به شکل فعال و هم منفعلانه رخ میدهد یعنی هم میشود به دیگران نارو زد و هم از دیگران نارو خورد ۵) رضایت سادیستیک و درد روانی شدید، عواطف مرتبط با این دو شکل نارو زدن یا خوردن، هستند که به صورت آگاه یا نا آگاه تجربه میشوند. ۶) یک وجههی دیگر هم این است که نارو زدن یا نارو خوردن آن طوری که در ابتدا به نظر میرسد از نظر اتیولوژی، داینامیک و پدیدار شناختی از هم جدا نیستند. رانهی نارو زدن به دیگران و نیاز به نارو خوردن همیشه با هم حضور دارند. مدل اول بیشتر در شخصیت نارسیسیست و مدل دوم بیشتر در شخصیت مازوخیست آشکارتر است. با این حال آرزوی متضاد در هر کدام از اینها وجود دارد. افراد خودشیفته به دیگران نارو میزنند درحالیکه به صورت ناهشیار به خود نارو میزنند و افراد مازوخیستیک نارو خوردن خود را مهندسی میکنند و این خودشان هستند که دیگران را وارد این بازی میکنند. کوپر ۱۹۸۸ دربارهی «شخصیت خودشیفته-مازوخیستیک» با اینکه به نوع متفاوتی از سایکوپاتولوژی اشاره داشت اما از جهتی هم در این نظریه، من به صورت ابتکاری از آن مفهوم استفاده کردم.
اجبار به ناروزدن (the compulsion to betray)
در کار بالینی و در زندگی هر کسی به احتمال زیاد با افرادی مواجه شده است که کاملاً غیرقابل اعتمادند. آنها قول میدهند که جایی باشند و سر زمانی خاص به جایی برسند، چیزی بیاورند و کارهایی را انجام بدهند، اما طبق عادت این انتظارات را برآورده نمیکنند. رفتار آنها بقیه را آزار میدهد و دیگران کم کم نسبت به آنها بیاعتماد و محتاط میشوند. گرچه از نظر رفتاری ممکن است همهی اینها شبیه هم باشند اما چنین غیرقابل اعتماد بودنهایی در واقع سایکوداینامیکهای مختلفی دارند:
- Diffuse ego-impairment (اختلال در ایگوی پراکنده): این افراد، افرادی بیچاره هستند که با تقاضاهای دیگران موافقت میکنند به خاطر اینکه شهامت نه گفتن ندارند و بعداً احساس میکنند باری به دوششان افتاده که نمیتوانند از عهدهاش برآیند و نهایتاً کسانی که آن کارها را به آنها محول کردهاند را ناامید میکنند.
- Identification with over-promising parents (همانندسازی با والدینی که زیادی قول میدهند): این افراد بزرگسالانی هستند که وقتی بچه بودند مکرراً توسط والدین خود فریب خوردهاند، اظهارات غرور آفرینی شنیدهاند که هیچوقت به حقیقت نپیوسته است. این امیدهای تکاندهنده که تکرار شدهاند عمیقا این بچهها را تروماتیزه کرده که در مفهوم همانندسازی با پرخاشگر فروید خود را نشان میدهد، که وقتی بزرگ میشوند شکنجهای مشابه آنچه خود تجربه کردهاند را به سمت دیگران که به آنها مشکوک نیستند روا میدارند. این کنش آنها اغلب نامحسوس و خارج از آگاهی هشیار آنها رخ میدهد. ناروهای آنها به دیگران علیرغم آرزوهای خوبشان برای دیگران رخ میدهد و بارها موجب شگفتزده شدن و ناامیدی و دلشکستگی خودشان هم میشود.
- Sadistic triumph over envied others (پیروزی سادیستیک بر دیگرانی که مورد رشک واقع شدهاند): افرادی که با کامیابی سادیستیک آگاهانه به دیگران نارو میزنند عموما خودشیفتهی بدخیم (Malignant narcissism) هستند که ترکیبی از جذب و شیفتهی خود شدن به صورت پاتولوژیک، بیرحمی و رفتارهای ضداجتماعی دارند. آنها در دوران کودکی خود تروماهای نارو خوردنهای شدیدی تجربه کردهاند و اغلب در بین بچههای خانواده احساس کردهاند که بیشترین بیعدالتی نسبت به آنها روا شده است. آنها نسبت به سایر همشیرهای خود حس رشک دارند و رشک و نفرت شدیدی نسبت به وضعیت خاص خود در خانواده میپرورانند. نارو زدنهای اکنون آنها در واقع به عمل در آوردن تکانههای مخرب آنها نسبت به همشیرهای خود است، گرچه ریشه خصومت آنها معطوف به والدینشان است. کارکرد سوپرایگو اغلب مورد مصالحه واقع شده و زیر اغواگریهای ظاهری آنها شرارت کمین کرده است.
خودشیفتگی مرضی اثرات آسیبرسانی روی ظرفیت روابط اُبژهای میگذارد. اگر چشماندازی بلند مدت در بازهی زمان اتخاذ کنیم خواهیم دید که فردی با یک خود بزرگمنش همیشه تنها است و در یک دنیای نامتعارف و عجیب از چرخهی خواستههای تکرار شونده، ایدهآلسازیهای موقتی، یکی شدنهای (پیوستگی) حریصانه، و ناپدید شدن از روابط با خراب کردن و ضایع کردن دیگری، ناامید کردن، و ناارزندهسازی دیگران زندگی میکند و همیشه هم تنها باقی میماند (کرنبرگ، ۱۹۸۰).
مشاهدات روزنفلد مرتبط با همین بحث هستند که روابط اُبژهای خودشیفتهوار را اینگونه توصیف میکرد: همهتوانی و دفاعهایی مقابل هرگونه بازشناسی جدایی بین خود و اُبژه. همهتوانی خودشیفته در استفادهی بیرحمانهی آنها از دیگران مشهود است همراه با اینکه هرگونه وابستگی به آنها را هم انکار میکنند، چون بازشناسی وابستگیشان به دیگران بر آسیبپذیر بودن در عشق و درد جدایی دلالت دارد و موجب رشک به آنچه دیگران برای دادن به آنها دارند میشود. موقعیت بدخیمتری هم متداول است و آن وقتی است که جنبههای مخرب و خشمگین خود، ایدهآل میشد. بنابراین این فرد تلاش میکند تا هر آنچه عشق به او داده را به منظور حفظ چیرگی و برتری خود بر دیگران تخریب کند. برای اینکه کاملاً با جنبههای مخرب همهتوان خودش همانندسازی کند، آن خود وابسته، عاشق و سالم و عاقل خود را میکشد. گاه گاهی، نسبت به این بخشهای حبس شدهی درونی با دقت و توجه بالا آگاه میماند و احساس میکند که هیچ کاری از دست هیچ کسی برای تغییر دادن این وضعیت بر نمیآید. برای اجتناب از ریسک نارو خوردن دوباره توسط دیگری، فرد خودشیفته خود را منزوی میکند و بنابراین به خود نیازمند خود نارو میزند.
محدودیت دسترسی به ادامهی مطلب
دسترسی کامل به محتوای تخصصی تداعی صرفاً برای اعضای ویژهی تداعی در نظر گرفته شده است.
با عضویت در تداعی و فعال کردن عضویت ویژه به امکان مطالعهی آنلاین این مقاله و تمام مقالات تداعی که در حال حاضر بیش از ۴۰۰ مقالهی تخصصی شامل نظریات روانکاوی، رویکردهای مختلف، تکنیکهای بالینی و مواردی از این دست است دسترسی خواهید یافت. عضویت ویژه فقط برای مطالعهی آنلاین در سایت است و امکان دانلود پیدیاف با عضویت ویژه وجود ندارد. اگر نیاز به پیدیاف مقالات دارید، آنها را بایستی جداگانه تهیه کنید.
در این صفحه میتوانید پلنهای عضویت ویژه را مشاهده کنید و از این صفحه میتوانید نحوهی فعال کردن عضویت ویژه را ببینید.
اگر اکانت دارید از اینجا وارد شوید.
اگر اکانت ندارید از اینجا ثبتنام کنید.
- 1.سوگواری
- 2.نارو زدن و نارو خوردن | خیانت دیدن و خیانت کردن
- 3.درمان روانکاوانهی تروما و شخصیت آنالیست
ممنونم از تلاشتون. بسیار ارزشمند بود