یک زن میتواند دائماً برای پیشبینی و برآورده کردن نیازهای یک مرد نارسیسیستیک تلاش کند، به این امید که نشانههایی از قدردانی او (و در نتیجه، اعتراف مرد به اهمیت داشتن زن برای او) را به دست آورد. چیزی که احتمالاً به دست خواهد آورد پیامی با این مفهوم است که «به خاطر اینکه آدم بسیار بافضیلتی هستم، حاضرم تسلیم خواستههای تو شوم». به عنوان مثال، شوهر با اخم وارد آشپزخانه میشود و گرسنه است. همسرش از او میپرسد «میخواهی زودتر غذا بخوری؟» شوهر به جای اینکه بگوید «بله، گرسنهام» و به طور ضمنی اشاره کند که «ممنون از توجهت»، پاسخ میدهد «حتماً» یا «باشه» یا حتی «هرطور خودت راحتی».
این نوع تمایل به پاسخ دادنِ درخواستهای دلسوزانه با کلماتی مثل «باشه» یا «حتماً» یا ژست شبیه به آن از مشخصههای تعامل دفاعی نارسیسیستیک است. موضع فرضی این است که «اینجا کسی که نیاز دارد تو هستی، نه من؛ اما من آنقدر آدم خوبی هستم که تو را راضی نگه میدارم». تفاوتهای این تغییر شکل سوژه و اُبژه چنان ظریف و گولزننده است که تعجبی ندارد همسران افراد دارای شخصیت نارسیسیستیک اغلب دربارهی اینکه رابطهی آنها چه مشکلی دارد و چطور ممکن است آنها هم در دلسردکننده بودن آن نقش داشته باشند، دچار سردرگمی هستند. اگر بتوانند یاد بگیرند بهجای رسیدگی به نیازهای ناگفتهی همسرشان، چطور او را ترغیب کنند که نیازهای خود را آشکارا بیان کند، باعث میشوند که همسرشان صداقت او را آنقدر که در ناخودآگاه تصور میکرد، خطرناک نبیند، به عبارت دیگر، این فرض نارسیسیستیک را که بیان نیازها به معنای تحقیر کردن خود است، بیاثر میسازند. و بار سنگین پیگیریهای بعدی را از دوش خود بر خواهند دشت.
بخشهایی از مقالهی «آسیبشناسی نارسیسیزم در زندگی روزمره»