skip to Main Content
گفت‌وگو بدون ساختار

گفت‌وگو بدون ساختار

در محیط روانکاوی که با شیوه گفت‌وگوی بدون ساختار در آن به حداکثر رساندن نقش زبان و صدا با استفاده‌ی بیمار از کاناپه تلاش برای رهایی روانکاو و بیمار از چیرگی و استیلای فرآیند تفکر ثانویه، که اجازه می‌دهد رویاپردازی در بیداری (خیالپردازی) به شکلی از ارتباط درون سوژه و بین سوژه تبدیل شود. همه این موارد به گونه‌ای طراحی شده‌اند تا به جفت تحلیلی کمک کنند وارد حالت ذهنی شوند که در آن تجربه‌ای از حقیقت و حقیقت تجربه ممکن است هم به شکل آنچه گفته می‌شود و هم آنچه که ترک شده است، آشکار شود.

مورد اول، وقتی از با هم «رویا دیدنِ» بیمار و روانکاو صحبت می‌کنم، به تفکر و احساس ناخودآگاه آنها، چه صورت فردی و چه با هم، به حقیقت تجربه‌ای که برای بیمار قبلاً قابل تصور نبود، اشاره می‌کنم.

مورد دوم، تا جایی که من این اصطلاح را می‌­فهمم، ناخودآگاه، جنبه‌ای از ذهن است که قادر به درک واقع‌بینانه‌ی واقعیت درونی و بیرونی است و در فرآیند تولید نوعی از واقعیت روانی که من آن را حقیقت روانیِ تجربه‌ی شخص می‌دانم، شامل هر دوی آنها است.

مورد سوم، ضروری است که به عناوینی که برای سه شکل گفت‌وگو انتخاب کرده‌ام و در مورد آنها بحث خواهم کرد، بیش از حد بها ندهم. من علاقه‌ای به اصطلاح‌شناسی ندارم، و همچنین خطوط تقسیم مشخصی را نمی‌بینم که نشان دهد دقیقاً چه زمانی بخشی از گفت‌وگوی مستقیم متوقف می‌شود و به گفت‌وگوی غیرمستقیم و حاشیه‌ای تبدیل می‌شود، و چه زمانی گفت‌وگوی غیرمستقیم و حاشیه‌­ای به گفت‌وگوی نامرتبط به موضوع مورد بحث تبدیل می‌شود.

بخش‌هایی از مقاله‌ی «در باب زبان و حقیقت در روانکاوی»

0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search