من باور دارم که ایدهی صمیمیت معمولاً با احساس آرامش، سلامتی و صلح درونی تداعی میشود. از این رو صمیمیت به یک خیر مطلوب بدل میشود. اما چگونه میتوانیم این خیر را توصیف کرده و بدست آوریم؟
برای تحلیل صمیمیت یک فرد، ابتدا لازم است خود آن شخص را درک کنیم. اولین ایدهای که بالا میآید این است که قابلیت شخص برای صمیمیت، از کیفیت تماس او با دنیای درونی خودش ناشی میشود – تجربهی او از صمیمیت با خودش. در صلح. در صلح با خاطرهها و احساسهایش، با شک و یقینهایش، با تجربیاتی که قبلاً زیسته و آرزومندی در باب آنچه هنوز به دست نیاورده است. بودن در صلح با محدودیت آنچه که میداند و میل به یادگیری آنچه نمیداند.
این هدف به هیچوجه آسان نیست. به منظور درک آن، مهم است که چالشهای عظیم و مداوم بر سر راه درک جهان خارج و محیط اطراف شخص را فراموش نکنیم. در این فضا، دیگر انسانها جایگاه قابل توجهی را اشغال میکنند. من اعتقاد دارم که ظرفیت تنها بودن، پایه و اساس ظرفیت شادی و صمیمیت با دیگران است. علاوه بر این، ظرفیت تنها بودن مستلزم نوع خاصی از زیستن در سکوت است.
بخشهایی از مقالهی «سکوت و صمیمیت»