تحلیل کودک | مبانی نظری روانکاوی ملانی کلاین
تحلیل کودک
در طول سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۴، ملانی کلاین تکنیک خود را برای تحلیل کودکان گسترش داد (1955a). هدف او ایجاد یک محیط روانکاوی برای کودکان بود، مشابه با آنچه فروید برای درمان بیماران بزرگسال خلق کرده بود؛ محیطی که در آن بیمار آزاد است تا رابطهای انتقالی را با تحلیلگر بپروراند و از تداعی آزاد استفاده کند، به طوری که نتیجهی درمانی صرفاً به کار تفسیری بستگی داشته باشد.
برای دستیابی به این هدف، اتاقی با مبلمان ساده و حاوی جعبهای از اسباببازیهای کوچک و سایر لوازم بازی در اختیار کودک میگذاشت. از آنجا که کودک خودش را بیشتر در بازی بیان میکند تا با کلمات، کلاین بازی آزاد (۱۹۲۹) را بنیان نهاد که ما به ازای تداعی آزاد در روانکاوی بزرگسالان بود، و نشان داد که میتوان بدون استفاده از آموزش مجدد یا اطمینان خاطر، به رابطهای تحلیلی با کودک دست یافت. این رویکرد، کار ملانی کلاین را از تلاشهای دیگر برای تحلیل کودک متمایز میسازد، که آموزش مجدد و اطمینان خاطر نقش مهمی در آنها ایفا میکند.
از ابتدا، علاقهی کلاین متمرکز بر اضطرابهای کودک و دفاع او علیه آنها بود. این تاکید بر اضطراب، او را هر چه عمیقتر به درون حیات فانتزی ناهشیار کودک سوق داد. او همچنین نه تنها بر تفسیر انتقال مثبت کودک، بلکه همچنین بر کشف و تفسیر انتقال منفی که در پس اضطرابهای او پنهان بود اصرار داشت. تاکید او در تقابل با اصل روانکاوی آنگاه رایج قرار میگرفت، مبنی بر اینکه تفاسیر نباید خیلی در عمق بروند و نباید مکررا ارائه شوند (1955a). برخی از تفاوتهای اصلی در رویکرد او، در سمپوزیومی که در سال ۱۹۲۷ در مورد تحلیل کودک برگزار شد، بیان شدند (نک. ۱۹۲۷). تکنیک او به درک فانتزیها، اضطرابها و دفاعهای اوایل نوزادی منجر شد، که تمام آنها در آن زمان هنوز تا حد زیادی کشف نشده بودند.
هنگامی که کودکان خردسال را تحلیل میکرد، دریافت که بسیاری از فرآیندها و ساختارهایی که توسط فروید توصیف شده بودند در دورههایی بسیار قبلتر از آنچه او تصور کرده بود ریشه داشتند. برای مثال، متوجه شد که یکی از بیمارانش، دختر کوچکی که فقط دو سال و نه ماه سن داشت، سوپرایگوی قدرتمندی دارد، ساختاری که فروید معتقد بود تا حدود پنج سالگی بنا نمیشود؛ و همان کودک از رابطهی مثلثی طولانیمدت و پیچیدهای با والدین خود برخوردار بود (عقدهی ادیپ)، در حالی که فروید معتقد بود عقدهی ادیپ تا حدود سه یا چهار سالگی به منصهی ظهور نمیرسد.
ملانی کلاین در تلاش برای درک اضطراب به این نتیجه رسید که پرخاشگری و بیرحمی، نقش بسیار بیشتری از آنچه فروید فرض گرفته بود در ذهن کودک ایفا میکنند. او دریافت که به نظر میرسد فانتزیهای نوزاد از حملات سادیستی به پستانهای مادر و به اعضای درونی او، و در نتیجه ترسهای پارانویایی از انتقامجویی، بر رابطهی نوزاد با مادر در سال اول مسلط هستند. اکتشافات او در این دوره، در انتشار روانتحلیلگری کودکان در سال ۱۹۳۲ به اوج خود رسید، که تکنیک خود را با سه گروه سنی مختلف از کودکان در آن توصیف کرد، و یافتههای خود را در باب وضعیتهای اضطراب اولیهی نوزادی، و آثار آنها بر رشد ایگو و سوپرایگو، رشد جنسی دختر و پسر، و سایر جنبههای رشد عادی و بیماری نوروتیک، شرح و بسط داد.
این مقاله بخشهایی از کتاب «ملانی کلاین، یک راهنمای تصویری» نوشتهی رابرت هینشلوود است که توسط تیم تداعی ترجمه و در بخش آموزش وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |