skip to Main Content
میان محرم‌آمیزی و سکسوالیته‌ی کودکانه: اغواگری؟

میان محرم‌آمیزی و سکسوالیته‌ی کودکانه: اغواگری؟

میان محرم‌آمیزی و سکسوالیته‌ی کودکانه: اغواگری؟

میان محرم‌آمیزی و سکسوالیته‌ی کودکانه: اغواگری؟

عنوان اصلی: Entre lnceste et sexualite la seduction
نویسنده: ژان-لوک وانیه
تاریخ انتشار: 2021
تعداد کلمات: 2441 کلمه
تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه
ترجمه: فرید درفشی

میان محرم‌آمیزی و سکسوالیته‌ی کودکانه: اغواگری؟[۱]

ژان-لوک وانیه[۲]

ترجمه‌ی فرید درفشی

جناب مدیر، همکاران گرامی، خانم‌ها و آقایان،

با اجازه‌تان، می‌خواهم از چشم‌اندازی متفاوت و به‌کمک روان‌کاوی به مضمون بحث‌های این چند روز بپردازم.

بحثم را با بررسی چند نمونه‌ی واقعی آغاز می‌کنم.

نخست اینکه آن رسانه‌گرایی افراطی[۳] غالباً مغشوشی که با مضامینی که از دیروز به تحلیل آن مشغول بوده‌ایم ارتباط می‌یابد، به‌ناگزیر مرا واداشت تا به آنچه «بازگشت امر واپس‌رانده[۴]» می‌نامیم[۵] بیندیشم. و دلیلش این است: بی‌توجهی به کشف اساسی فروید، یعنی سکسوالیته‌ی کودکانه[۶]، و در پی آن نظریه‌های دیگر- از مفهوم «دلبستگی[۷]» نزد بالبی[۸] گرفته، که حقیقتاً نوعی ابزار جنگی[۹] علیه سکسوالیته‌ی کودکانه است، تا روان‌شناسی‌های مبتنی بر اراده، خواه آن‌ها را روان‌شناسی‌های سازگاری[۱۰] بنامیم خواه روان‌شناسی‌های اگو یا رفتارگرا، که نه می‌خواهند چیزی راجع به ناهشیار بدانند و نه چیزی درباره‌ی سکسوالیته- همه‌ی این نظریه‌ها امر جنسی را در پستوی خانه پنهان کرده‌اند: رویکردی که بی‌تردید برای بیماران بسیار آسان‌تر- و چنان که در آن‌سوی اقیانوس اطلس می‌گویند تجاری‌تر- است.

ولی روان‌کاوی نیز در این زمینه بی‌تقصیر نیست. اگر شک دارید، کافی است بار دیگر به کنفرانس آندره گرین رجوع کنید که در ۲۷ آوریل ۱۹۹۵ در مرکز آنا فروید[۱۱] با این عنوان ارائه شد: «آیا سکسوالیته هیچ ربطی به روان‌کاوی دارد؟»[۱۲].

به‌طور خلاصه، می‌توان گفت مخالفان فراروان‌شناسی[۱۳]می‌خواهند رانه‌ها را با نظریه‌ی انگیزش[۱۴]‌، ناهشیار را با مدار عصبی[۱۵]، هشیار را با [مرکز] پردازش اطلاعات[۱۶] و سوپراگو را با فشار اجتماعی[۱۷] جایگزین سازند. مشروط به آنکه نتوان آن را با فشار شبکه‌های اجتماعی[۱۸] جایگزین کرد.

«بازگشت امر واپس‌رانده»‌ای که بر آن تأکید کردم در رابطه با سه واقعیت «دوباره فعال شد»:

واقعیت نخست را همکارمان کلود بلیه، متخصص روان‌درمانی مجرمان زندانی، مورد توجه قرار داده است: به‌گفته‌ی او، «از دهه‌ی ۹۰ تاکنون، ۲۵ درصد زندانیان آزارگران جنسی بوده‌اند»[۱۹].

ولی بیش از همه، وفور مباحثات عمومی و درخواست‌های- گاه مضحکِ- قانون‌گذاری [برای این جرائم] نشان‌دهنده‌ی بازگشت امر واپس‌رانده‌، یعنی رانه‌ی جنسی کودکانه یا چنان که فروید در نوشته‌های منتشر شده پس از مرگش اشاره کرده، «الگوی اولیه‌ی کل سکسوالیته‌ی انسان»[۲۰] است، رانه‌ای که هرگز از خواست ارضای خود باز نمی‌ایستد.

این اشتیاق جنون‌آمیز به وضع قانون برای محرم‌آمیزی، روابط جنسی و به‌طور کلی سکسوالیته را می‌توان در اظهار نظر تاحدی خام فروید در اثرش در سال ۱۹۱۲ «توتم و تابو» مشاهده کرد: «کاری که هیچ کس مایل به انجام آن نیست لزومی ندارد ممنوع شود؛ در تمامی موارد، باید آن چیزی منع گردد که ابژه‌ی میلی قرار می‌گیرد»[۲۱]. و برای آنکه پیشاپیش احتمال هر گونه مقاومتی از سوی خواننده [در برابر پذیرش این گفته] منتفی گردد، در صفحه‌ی بعد می‌گوید: «در هر جا که ممنوعیتی باشد، باید میلی نیز باشد»[۲۲].

سرانجام نکته‌ی درخور توجه دیگر تمایزی است نهفته در نحوه‌ی برخوردمان که باید زیر سؤال برده شود: آیا پدوفیلی [یا کودک‌آزاری] تنها رفتاری است که می‌توان و باید آن را جرم انگاشت و در این صورت، تکلیف محرم‌آمیزی و سکسوالیته‌ی کودک چه می‌شود؟

اگر روان‌کاوی به سکسوالیته‌ی کودکانه می‌پردازد، می‌خواهد از فهم متعارف و تصویری احساسی فاصله گیرد که رسانه‌ها از آن نمایش می‌دهند، تصویری که هدفش تقلیل سکسوالیته‌ی کودکانه به صرف نمودهای آسیب‌شناختی [یا پاتولوژیک] و حتی، به جرأت می‌گویم،‌ خلط این سکسوالیته با پدوفیلی، یا دست‌کم تقلیل آن به پدوفیلی است.

قضیه بسیار پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.

آنچه روان‌کاوی کشف کرده این است که سکسوالیته‌ی انسان دو مرحله‌ای[۲۳] است: برخلاف باور رایج که به‌طرز شگفت‌آوری سرسخت و استوار مانده، نوعی سکسوالیته‌ی کودکانه وجود دارد که بر سکسوالیته‌ی تناسلی بالغانه[۲۴] و تولیدمثل مقدم است. وقتی سکسوالیته‌ی دوم، فارغ از خواست ما، در دوران بلوغ ظاهر می‌گردد- و به همین دلیل، فروید واژه‌ی « Instinkt [غریزه]» را برای آن در نظر می‌گیرد و در عوض «Trieb» را به رانه اختصاص می‌دهد[۲۵]– جایگاه آن از پیش توسط سکسوالیته‌ی اول اشغال شده، سکسوالیته‌ای که همواره در طغیان و سرریز شدن و در پی لذت شرورانه‌ای است که با جلوگیری از لذت فرد بالغ به‌دست می‌آورد. در سکسوالیته‌ی انسان، امر اکتسابی بر امر فطری تقدم دارد. رانه [و سپس] غریزه. فروید در نوشته‌های اولیه‌اش آن را «امر جنسی پیشاجنسی[۲۶]» می‌نامد[۲۷].

پیش از آنکه به بررسی جایگاه مفهوم اغواگری در میان مفاهیم محرم‌آمیزی و سکسوالیته‌ی کودکانه بپردازم،‌ می‌خواهم به‌کمک اندیشه‌ی فروید بر این نکته تأکید کنم که پیوند میان «جرم» و «سکسوالیته» را می‌توان به‌شکل ساده‌تری در ارتباط با شاهدبازی[۲۸] برقرار ساخت.

پدوفیل یا فرد کودک‌آزار که رانه‌ی جنسی کودکانه‌اش در حضور هر کودکی به‌شدت فعال می‌گردد غرق در این رانه می‌شود- و اهمیت هویت‌یابی با بُعد جبری آن در همین است- و به این ترتیب، فارغ از سن و سال او، سکسوالیته‌ی بالغانه و جایگاه او به‌عنوان والد شکل می‌گیرد. از این نظر، انحراف[۲۹] به‌منزله‌ی ساختاری روانی، و نه به‌معنای اخلاقی‌اش که انگاره‌ی مورد نظر را به‌شکل گمراه‌کننده‌ای طبقه‌بندی می‌کند، مشخصه‌ی همه‌ی افراد‌ است، حتی کسی که به‌لحاظ جسمانی بلوغ تناسلی یافته، چرا که با وجود این، به‌لحاظ روانی همچنان در مرحله‌ی کودکی مانده: مرحله‌ای که در آن، به‌گفته‌ی فروید، «انحصار و تثبیتی[۳۰]» وجود دارد که حیات جنسی معطوف به ابژه را کنار می‌زند[۳۱].

خواه همچون کلود بلیه، که نظرش مبتنی است بر مقاله‌ی فروید در سال ۱۹۲۷[۳۲]، پدوفیلی را بر مبنای نوعی فتیشیسم مطلق[۳۳] تبیین کنیم؛ خواه بر مبنای درندگی[۳۴] به‌شکل «هجوم بر اگوی دیگری به‌‌نفع نارسیسیسم سوژه»، آن‌طور که پ. س. راکامیه تصور می‌کرد[۳۵]؛ و خواه همراه با گی روسولتو[۳۶]، بر مبنای «فرض نادرست عذاب کشیدن مادر»؛ همان‌طور که ژرار بونه توضیح می‌دهد، پدوفیلی «یکی از نشانگان بیماری زمانه‌ی ماست، زمانه‌ای که در آن گرایشی به تبدیل کودک به ابژه‌ی مصرفی وجود دارد»[۳۷].

ولی در رابطه با محرم‌آمیزی و سکسوالیته‌ی کودکانه ماجرا فرق می‌کند و مستلزم تأمل محتاطانه‌تری است. به‌علاوه، دلیل موجهی برای این کار وجود دارد، چرا که پای اغواگری به میان می‌آید. منظورم را بیشتر توضیح می‌دهم.

در بطن محرم‌آمیزی عدم تقارن بینادینی وجود دارد که بر مناسبات روانی میان بالغ و کودک حاکم است. همان‌طور که پروفسور ژان لپلانش به‌کرات نشان داده، از این عدم تقارن نوعی اغواگری اولیه ناشی می‌شود که سرچشمه‌ی گونه‌ای سکسوالیته‌ی کودکانه‌ی «گسترش‌ ‌یافته‌»- فراسوی سکسوالیته‌ی تناسلی- و مولد ناهشیار بشر است[۳۸]. طرح این نظریه در «سه مقاله‌ی در باب نظریه‌ی سکسوالیته‌»ی فروید[۳۹] آمده بود، پیش از آنکه پدر روان‌کاوی با فرضیه‌ی متأخر «مراحل[۴۰] [رشد روانی-جنسی]» این کشف شرم‌آور را با حجابی زاهدمآبانه پنهان سازد.

من تبیین مذکور درباره‌ی اغواگری را ادامه می‌دهم، اغواگری‌ای که هر فرد بالغ دارای فرزندی را شامل می‌شود- و شخصاً می‌گویم که هر فرد بالغ و نه [لزوماً] والد، تا بر عا‌م‌ترین شکل آن تأکید کنم، بنابراین می‌تواند جفت‌های هم‌جنس را نیز در بر گیرد[۴۱]– این نوع اغواگری مختص هر فرد بالغی است در هر زمانی که به فرزندش توجه می‌کند، [از جمله] در هنگام تغذیه‌‌ی او، پرستاری از او، بازی کردن با او، آموزش امور بهداشتی به او- به‌ عبارت دیگر در هنگام فعالیت‌هایی که روزمره‌تر، آرامش‌بخش‌تر و معصومانه‌تر از همه هستند- و در حال کاشتن و وارد کردن پیام‌هایی رازآمیز به جهان کودک است که از سوی سکسوالیته‌ی کودکانه‌ی واپس‌رانده‌ی آن فرد بالغ ساطع می‌شود.

این «وضعیت انسان‌شناختی[۴۲] بنیادین» که در نظریه‌ی «اغواگری عمومیت‌یافته[۴۳]»‌ی میان بالغ و کودک بیان می‌شود باید برای هر ساختار پایداری در فرایند انسانی‌سازی[۴۴] برقرار باشد[۴۵].

و این پرسش که در نتیجه‌ی آن طرح می‌شود: چگونه می‌توان اغواگری بالغ، «این شروع رازآمیز امر جنسی از فرد بالغ» را از جرم تعرض جنسی تفکیک کرد؟

به‌نظرم می‌رسد در این‌جا می‌توانیم با تکیه بر اندیشه‌ی فروید و نیز بر بحث‌های پیچیده‌ی او در این زمینه، به اثبات این تمایز بپردازیم.

فروید از این جنبه‌ی شوم کشف خود به‌خوبی آگاه بود: وقتی شاهد نوسانات مداوم اندیشه‌اش درباره‌ی این نوع اغواگری بود. و با بررسی دقیق این نوسانات، می‌توان سازوکارهای مربوط به آن تداخلی را روشن ساخت که میان محرم‌آمیزی و سکسوالیته‌ی کودکانه رخ می‌دهد.

فروید نخستین بار در نامه‌ای به فلیس در ۱۵ اکتبر ۱۸۹۵ به ایده‌ی ورود تهاجمی[۴۶] روی آورد، ورودی که پیامدهای متناسب با خود را دارد؛ اگر هراسی جنسی در پی داشته باشد، پیامدش هیستری و اگر با بُعد لذت همراه شود، پیامدش نِوروز وسواسی[۴۷] است[۴۸].

فروید در نامه‌ی معروف خود به دوستش ویلهم فلیس در ۱۲ سپتامبر ۱۸۹۷ ظاهراً نظریه‌ی اغواگری را کنار می‌گذارد[۴۹]. ذهن او در آن زمان مشغول پدوفیلی بود: پدوفیلی به‌عنوان مرحله‌ای از اغواگری، عمل جنسی بالغ که بر کودک اِعمال می‌شود. آنچه فروید «تأثیرات عارضی[۵۰]» می‌نامد عبارتست از تعرضات جنسی افراد بالغ- در سطحی تناسلی؟- به کودک[۵۱]. ناامیدی فروید هم‌پای چشم‌داشت‌هایش افزون می‌شود: هیچ نشانی از واقعیت [این امر] در ناهشیار وجود ندارد.

فروید اگرچه در سال ۱۸۹۷ این نظریه را کنار می‌گذارد، نهایتاً در سال ۱۹۰۵ در «سه مقاله درباب نظریه‌ی جنسی» به آن باز می‌گردد و در آن [نشان می‌دهد] این کودک است که «به‌ اشکال مختلف منحرف[۵۲]» می‌شود[۵۳]. منشأ این اصطلاح ویژگی‌های سرشت‌نمای رانه‌ی جنسی کودک است: قابلیت تحرک و جابه‌جایی شدید نواحی تحریک‌پذیر، لذت اندامی، تکه‌تکه شدن رانه[۵۴] و جستجوی دائمی هیجان که بی‌شک سرشت اصلی رانه در قیاس با [سکسوالیته‌ی] تناسلی است.

جالب است بدانیم فروید بعداً منشأ اغواگری را [از کودک] به بالغ منتقل می‌کند: با رجوع به «لحظات جامعه‌ی روان‌کاوی وین» و به‌لطف گزارش اُتو رنک[۵۵]، می‌توان این نکته را دریافت. اولین نمونه از این گزارش‌ها همایش ۱۱ ژانویه ۱۹۱۱ است که در آن، دکتر مارگرت هیلفردینگ[۵۶] به شرح تأملاتش درباره‌ی «بنیان‌های عشق مادرانه[۵۷]» پرداخت و به «هیجان جنسی برانگیخته‌ شده توسط مادر… متناظر با نیاز کودک به توجه و مراقبت» اشاره کرد.[۵۸]

یک سال بعد، در جریان همان مناقشاتی که در همایش‌های غروب چهارشنبه شکل گرفته بود، فروید خود به این نکته اشاره کرد که «نوازش‌های معصومانه‌ی پدر در واقع باعث برانگیخته شدن سکسوالیته‌ی دختر خردسالش می‌شود»[۵۹].

در این اشارات مختصر و گذرا باید یادی کنیم از اثر پیشرو ساندور فرنزی در سال ۱۹۳۲ درباره‌ی «خلط زبانی بین افراد بالغ و کودک»[۶۰] که در آن «شاگرد ناسازگار[۶۱]» فروید شیوه‌ی معمول وقوعِ، به‌گفته‌ی او، «اغواگری‌های محرم‌آمیزانه[۶۲]» را توضیح می‌دهد: «بنابراین فرد بالغ و کودک به یکدیگر عشق می‌ورزند؛ کودک فانتزی‌های بازیگوشانه‌ای در رابطه با ایفای نقش مادری در قبال بالغ دارد. این بازی ممکن است شکلی اروتیک به خود بگیرد، با این حال همواره در همان سطح مهر و عطوفت می‌ماند.» نویسنده همچنین به‌طور مشخص بر خطری تأکید می‌کند که از افراد بالغ دارای «تمایلات آسیب‌شناسانه[۶۳]» ناشی می‌شود: آن‌ها بازی‌های کودکان را با امیال فردی که به بلوغ جنسی رسیده اشتباه می‌گیرند و خود را مجاز به انجام اعمالی جنسی می‌دانند، بی‌آنکه به پیامدهایش بیندیشند»[۶۴].

فروید در سی و سومین درس درباره‌ی «زنانگی» در «سلسله‌ درس‌های مقدماتی جدید درباره‌ی روان‌کاوی» به موضوع مسئولیت‌پذیری مادر باز می‌گردد: «و در این‌جا، در مرحله‌ی پیش‌اُدیپی دختران[۶۵]، با فانتزی اغواگری روبرو می‌شویم، ولی اغواگر معمولاً همان مادر است. با این حال، فانتزی در این‌جا با واقعیت بالفعل نیز تماسی برقرار می‌کند،‌ زیرا در حقیقت فقط مادر است که با انجام کارهایی که برای مراقبت جسمانی لازم است، می‌تواند احساس‌های لذت را در اندام‌ تناسلی به وجود آورد و حتی شاید برای نخستین بار آن را تحریک کند»[۶۶].

می‌توان در این‌جا دشواری کار را مشاهده کرد: از یک طرف، با فرد بالغ طرفیم: اگر او منحرف باشد،‌ «متناسب با ابژه و نیز متناسب با هدف به انحراف کشیده می‌شود». ولی نباید اغواگری عمومیت‌یافته را به این معنا فهمید… بلکه باید آن را با نظر به فانتزی درک کرد.

از طرف دیگر، با اغواگری طرفیم، با انفعال کودک که قربانی بالقوه‌ی تعدی و آزارگری است. ولی بار دیگر آنچه مورد توجه ماست نحوه‌ی انتخاب‌های ابژه‌ی محرم‌آمیزانه[۶۷]‌ هستند، انتخاب‌هایی که از روی شرم و حیا تحت عنوان اُدیپ مخفی شده‌اند. نوشته‌های بسیار گوناگونی وجود دارند که در آن‌ها، این ایده‌ی انفعال و حتی سرسپردگی مورد تأمل قرار گرفته است. چند نمونه می‌آوریم:

لو آندرئاس سالومه در یکی از رمان‌هایش می‌نویسد، «هیجان معصومانه برای سرسپردگی قوی‌ترین چیزی است که درون همه‌ی ما وجود دارد»[۶۸].

بنا به‌گفته‌ی ویلهم استکل، «عشق میل به سرسپردگی است»[۶۹].

چنان که ساندور فرنزی ارزیابی می‌کند، «بنابراین می‌توان گفت فرد مشتاقانه خود را فدا می‌کند، یعنی خود را در معرض نیروهای خودخواهانه‌ی قدرتمندتر و ایجابی‌تری قرار می‌دهد»[۷۰].

حتی پیر ژانه، که او را رقیب فرانسوی فروید می‌دانند، سهمش را در این زمینه ادا می‌کند: «عاشق اغلب خواستار یک ارباب است»[۷۱].

با وجود این، دشوارفهم‌ترین رویکرد فراروان‌شناسانه‌ در قبال سرسپردگی را نزد دنیل لاگاش می‌یابیم که در متنی به‌سال ۱۹۶۱، سازوکارهایی روانی را مشخص می‌کند که مستقیماً به این عدم تقارن میان بالغ و کودک پیوند خورده‌اند: «این موضع نیز موضعی “مازوخیستی” نامیده می‌شود، به این معنا که کودک، منفعل و سرسپرده، از اینکه ابژه‌ی همه‌توانی فردی دیگر[۷۲] است  احساس رضایت می‌کند»[۷۳].

با فرض آنکه همه‌ی حوزه‌های برهم‌کنش میان بالغ و کودک می‌توانند منشأ اغواگری شوند، شاخص‌ترین این حوزه‌ها از نظر بالینی استحمام و شیر دادن از پستان است: این‌ها موجب تحرک چندین فانتزی ناهشیار می‌شوند.

کلود بالیه در پژوهش‌هایش درباره‌ی رفتارهای جنسی خشونت‌آمیز بر نخستین مورد تأکید می‌کند: «مراسم استحمام [کودک] عموماً دارای انگیز‌ه‌هایی پنهانی است»[۷۴].

در ارتباط با بحث سرحد میان استحمام و تغذیه، شما را به مقاله‌ام در Psychiatrie française تحت عنوان Le pouce paternel, nahrungseinfuhr d’une adolescente anorexique ارجاع می‌دهم که روایت سرپرستی و مراقبت از دختر نوجوانی است که در یک وضعیت تثبیت آسیب‌شناسانه با پدر قرار دارد[۷۵].

فروید خود نیز در Entwurf، در «طرح یک روان‌شناسی علمی» به‌سال ۱۸۹۵، در رابطه با موضوع تغذیه مرتکب لغزشی کلامی می‌شود- و از آن‌جا که این لغزش کلامی در فصل Das Befriedigungserlebnis (رخداد ارضا شدن) اتفاق می‌افتد، نمی‌توان آن را بی‌قصد و غرض دانست- و در آن Nahrungseinfuhr را به‌جای Nahrungszufuhr به‌کار می‌برد[۷۶]: به‌جای تعذیه، فروید به Einfuhr می‌اندیشد، نوعی ورود یا به‌عبارتی دخول[۷۷]-فرو کردن – غذا. از این منظر، بحث مراقبت از فرد مبتلا به آنورکسی الگویی کاملاً نمونه‌وار[۷۸] فراهم می‌آورد[۷۹].

در این نوع اغواگری، ما در سطحی جدید قرار می‌گیریم که اگرچه تشخیص آن دشوارتر است، پیامدهای روانی‌اش به همان اندازه واقعی است، یعنی سطح بدرفتاری‌ها یا رفتارهای سبعانه‌ با کودکان.

به این ترتیب، فروید در همایش ۱۹۱۱ نتیجه‌ می‌گیرد «سائق‌های متخاصمی که خود را در کودک‌آزاری بیان می‌کنند نیز با برانگیختن سکسوالیته‌ی کودکانه‌ی مادر مرتبطند»[۸۰] و این نکته را توضیح می‌دهد که منشأ این سائق‌های متخاصم تلاش‌های مادر است برای مقابله با برانگیخته شدن سکسوالیته‌‌‌ی خود که در دوران کودکی‌اش واپس‌ رانده شدند.

جدی‌ترین موارد کودک‌آزاری نوعی انفصال[۸۱]، تکه‌تکه شدن یا حتی فوران رانه را آشکار می‌سازند و برجسته می‌کنند که «معطوف است به مختل کردن یا حتی نابود ساختن کل زندگی، چه در سطح اجتماعی، چه در سطح ارگانیسم فردی»: آیا این‌ها همان عناصر سرشت‌نمای «رانه‌ی جنسی مرگ» نیستند[۸۲]؟

در پایان، می‌خواهم هشدار انجمن اخلاق آلمان[۸۳] در سال ۲۰۱۵ را یادآور شوم که پیشنهاد کردند از محرم‌آمیزی بین برادران و خواهران بالغ «جرم‌زدایی شود[۸۴]»؛ هشداری که به بهترین شکل نشان می‌دهد که اختلاف‌ سنی [بین کودک و فرد بالغ] را نمی‌توان با گنجاندن آن در لفاف توصیه یا تشویق به قانون‌گذاری بر اختلاف نسلی سروسامان داد.[۸۵] این انتظار بی‌مورد است، زیرا «جرم جنسی» دقیقاً در گرو این عدم تقارن اولیه، از زمان تولد، در سرمایه‌گذاری لیبیدویی ناهشیار فرد بالغ بر کودکی است که نمی‌تواند راز جنسی نهفته در این پیام‌ها را دریابد. اغواگری نوعی ارتباط خاص این رابطه‌ی نامتقارن است که بین منبع- افراد بالغ یاری‌رسان- و هدف یا کودکی برقرار است که در وضعیت Hilflosigkeit، یعنی «بی‌پناهی» قرار دارد.

جناب مدیر، همکاران گرامی، خانم‌ها و آقایان،

ممنون از توجهتان.

نیس، ۲۹ آوریل ۲۰۲۱.

این مقاله با عنوان «Entre lnceste et sexualite la seduction» توسط ژان-لوک وانیه نوشته شده و توسط فرید درفشی ترجمه شده و در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۴۰۰ در بخش مجله وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.

[۱]Entre Inceste et Sexualité Infantile : la Séduction?؛ متن حاضر نسخه‌ی بازبینی‌شده و مبسوط‌تری است از کنفرانسی که در ۲۸ و ۲۹ آوریل ۲۰۲۱ در همایش آنلاین با موضوع «محرم‌آمیزی و کودک‌آزاری» و به میزبانی انجمن پزشکی E-Dopamine ارائه شد. *

*ترجمه‌ی این متن به‌ پیشنهاد خانم الا اکبریان و به‌لطف پیگیری‌ها و کمک‌های ایشان انجام شد. همچنین توضیحات و نکات ارائه‌شده از سوی آقای وانیه- که برقراری ارتباط با ایشان نیز به‌لطف خانم اکبریان میسر شد- در درک متن کمک شایان‌توجهی کرد. از این بزرگواران کمال تشکر را دارم. م.

[۲]Jean-Luc Vannier

[۳]L’Extrême médiatisation

[۴]Retour du refoulé

[۵]Sigmund Freud, «Nouvelles remarques sur les névropsychoses-de-défense», Œuvres complètes, III, 1894-1899, PUF, 2016, pp. 130, 131, 133-134.

[۶]Sexualité infantile

[۷]Attachment

[۸]Bowlby

[۹]Machine de guerre

[۱۰]Adaptive

[۱۱]Centre Anna Freud

[۱۲]André Green, «La sexualité a-t-elle un quelconque rapport avec la psychanalyse? », in L’amour, Revue Française de Psychanalyse, Tome LX, Juillet-Septembre 1996, pp. 829-848.

[۱۳]Métapsychologie

[۱۴]Théorie de la motivation

[۱۵]Circuits neuronaux

[۱۶]Traitement de l’information

[۱۷]La pression sociale

[۱۸]Réseaux sociaux

[۱۹]Claude Balier, «La toute-puissance criminelle, une forme d’auto-destructivité», Revue Française de psychosomatique, PUF, 2007/2, n°۳۲, p. 119.

همچنین ن.ک. به:

Psychanalyse des comportements sexuels violents, PUF, Coll. « Le fil rouge », ۲۰۰۸.

به‌قلم همین نویسنده.

[۲۰]Sigmund Freud, «Résultats, idées, problèmes», Œuvres complètes, XX, 1937-1939, PUF, 2014, p. 320.

[۲۱]Sigmund Freud, «Totem et tabou», Œuvres complètes, XI, 1911-1913, PUF, 2009, p. 277.

[۲۲]Ibid., p. 278.

[۲۳]Diphasique

[۲۴]la sexualité adulte génitale

[۲۵]Jean Laplanche, Problématiques V, Le baquet, transcendance du transfert, PUF, Coll. «Quadrige», ۱۹۹۸, pp. 267 et 268.

همچنین ن.ک به:

Jean Laplanche, Sexual, La sexualité élargie au sens freudien, 2000-2006, PUF, Coll. «Quadrige», ۲۰۰۷, pp. 7-25.

[۲۶]Sexuel présexuel

[۲۷]Sigmund Freud, Lettres à Wilhelm Fliess, 1887-1904, Edition complète, PUF, 2007, p. 186.

[۲۸]Pédérastie

[۲۹]La perversion

[۳۰]Exclusivité et fixation

[۳۱]Sigmund Freud, «Trois essais sur la théorie de la sexualité», Œuvres complètes, VI, 1901-1905, PUF, 2009, p. 95.

[۳۲]Sigmund Freud, «Le fétichisme», Œuvres complètes, XVIII, 1926-1930, PUF, 2015, pp. 124-131.

[۳۳]Absolu fétichisme

[۳۴]Prédation

[۳۵]Paul-Claude Racamier, Les perversions narcissiques, Payot, 2012, p. 34.

[۳۶]Guy Rosolato

[۳۷]Gérard Bonnet, Les perversions sexuelles, PUF, 2011, p. 108.

[۳۸]Jean Laplanche, Sexual, La sexualité élargie au sens freudien 2000-2006, PUF, Coll. «Quadrige», ۲۰۰۷, pp. 19-21.

[۳۹]Sigmund Freud, « Trois essais sur la théorie de la sexualité », op.cit. Voir aussi la présentation de ce texte par Fabien Lamouche dans la collection « Points Essais » n°۶۸۶, ۲۰۱۲, pp.7-38.

[۴۰]Stades

[۴۱]لکان در سمینارش در سال ۱۹۵۸ می‌گوید:‌ «آنچه واضح‌تر از همه در مشاهدات آشکار می‌شود این است که هم‌جنس‌خواهی مردانه- البته نوع دیگر آن [هم‌جنس‌خواهی زنانه] نیز چنین است، ولی امروز بر نوع مردانه متمرکز می‌شویم- عبارتست از نوعی وارونگی در نسبت با ابژه که در تراز یک عقده‌ی اُدیپ تمام و کمال شکل می‌گیرد». «Le Séminaire», Livre V (1957-1958), Les formations de l’inconscient, Seuil, Coll. «Le champ freudien», ۱۹۹۸, p. 207.

[۴۲]Anthropologique

[۴۳]La séduction généralisée

[۴۴]Hominisation

[۴۵]https://www.therapyroute.com/article/comprendre-nos-enfants-pour-mieux-aider-nos-ados-ladolescence-face-la-covid-19-by-j-vannier

[۴۶]Effraction؛ در لغت به‌معنای ورود غیرقانونی به منزل فردی دیگر و سرقت از او است. م.

[۴۷]Névrose de contrainte

[۴۸]Sigmund Freud, Lettres à Wilhelm Fliess, 1887-1904, Edition complète, PUF, 2007, pp. 185 et 186.

[۴۹]Ibid. p. 334.

[۵۰]les influences accidentelles

[۵۱]رد این نظر را می‌توان در نوشته‌های اولیه‌ی فروید یافت:

Manuscrit B (février 1893), Lettres à Wilhelm Fliess, 1887-1904, Edition complète, PUF, 2007, p. 61.

همچنین ن.ک. به:

Esquisse d’une psychologie scientifique, Entwurf einer Psychologie, Erès, Coll. «Scripta», ۲۰۱۱, pp. 122-123.

جاذبه‌ی این نسخه‌ی دوزبانه آن است که می‌توان ضعفی آشکار در ترجمه را در آن نشان داد: در آلمانی آمده: « …als ob sie damit das Attentat provozieren hätte wollen» [گویی او می‌خواست تعرض را برانگیزد] و در فرانسوی این‌گونه بازگردانده شده: «…comme si par là elle avait voulu provoquer l’attention» [گویی او می‌خواست توجه را برانگیزد]. چه این اشتباه [ترجمه‌ای] باشد چه غلط چاپی، در نسخه‌ی l’Esquisse در نامه‌ها به فلیس ترجمه‌ی صحیح از اصطلاح آلمانی آمده است».

[۵۲]Pervers polymorphe

[۵۳]Sigmund Freud, «Trois essais sur la théorie sexuelle», Œuvres complètes, VI, 1901-1905, PUF, 2009, pp. 127 et 172.

[۵۴]Morcellement de la pulsion

[۵۵]Otto Rank

[۵۶]Margarete Hilferding

[۵۷]Les fondements de l’amour maternel

[۵۸]Séance 126 du 11 janvier 1911, Les premiers psychanalystes, Minutes de la Société psychanalytique de Vienne, Coll. «Connaissance de l’inconscient», NRF Gallimard, III, 1910-1911, 1979, pp. 119-131.

[۵۹]فروید اضافه می‌کند:‌‌ «همین امر برای پسر خردسال و مادرش صادق است». ر.ک. به:

Séance 159 du 24 janvier 1912, Les premiers psychanalystes, Minutes de la Société psychanalytique de Vienne, Coll. «Connaissance de l’inconscient», NRF Gallimard, IV, 1912-1918, 1983, p. 43.

[۶۰]Sandor Ferenczi, Confusion de langue entre les adultes et l’enfant, Petite Bibliothèque Payot n° ۵۲۱, ۲۰۰۴.

[۶۱]Disciple indiscipliné

[۶۲]Séductions incestueuses

[۶۳]Prédispositions psychopathologiques

[۶۴]Ibid. pp. 42-43.

[۶۵]منظور مرحله‌ای از رشد کودک پیش از مواجهه با عقده‌ی اُدیپ است که تا حدوداً ۳ سالگی به‌طول می‌انجامد و سکسوالیته‌ی کودکانه‌‌ای که متن به آن می‌پردازد در همین دوران شکل می‌گیرد. م.

[۶۶]Sigmund Freud, «La féminité», in «Nouvelle Suite des leçons d’introduction à la psychanalyse», Œuvres complètes, XIX, 1931-1936, PUF, 2013, p. 204.

[۶۷]Objet incestueux

[۶۸]این آخرین کتاب لو آندرئاس سالومه است:

Das Haus, Berlin, Ullstein, 1919.  Cité par H.F. Peters, Ma sœur, mon épouse, biographie de Lou Andreas-Salomé, NRF Gallimard, 1967, p.191.

[۶۹]Wilhelm Steckel, La femme frigide, Gallimard, Coll. «Idées», p. 1950, 91.

[۷۰]Sandor Ferenczi, «Réflexions sur le plaisir de la passivité», in Réflexions sur le masochisme, Petite Bibliothèque Payot, n°۸۷۱, ۲۰۱۲, p. 94.

[۷۱]Pierre Janet, La haine et l’amour, Rivages poche n°۹۴۰, ۲۰۱۹, p. 84.

[۷۲]L’objet de la toute-puissance de l’autre

[۷۳]Daniel Lagache, Bulletin de psychologie, 1961, pp. 99-112.

[۷۴]Claude Balier, Psychanalyse des comportements sexuels violents, PUF, Coll. «Le fil rouge», ۲۰۰۸, p. 114.

[۷۵]Jean-Luc Vannier, «Le pouce paternel, nahrungseinfuhr d’une adolescente anorexique», Autisme et psychoses infantiles, Psychiatrie Française, Vol. XXXXV, 4/14, Septembre 2015, pp. 74-82.

ترجمه‌ی فارسی آن توسط مهیار علینقی:

https://nimaghorbani.com/%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D9%BE%D8%AF%D8%B1/

[۷۶]Sigmund Freud, Esquisse d’une psychologie, Entwurf einer Psychologie, Erès, Coll. «Scripta», ۲۰۱۱, p.  ۵۶/۵۷.

همچنین ن.ک. به:

Sigmund Freud, Lettres à Wilhelm Fliess, 1887-1904, Edition complète, PUF, 2007, p. 626 (note de bas de page).

در نسخه‌‌های آلمانی، این لغزش کلامی تصحیح شده و به‌معنای آن توجهی نشده است.

[۷۷]Intromission

[۷۸]Paradigmatique

[۷۹]لغزش کلامی‌ فروید در کتاب «طرح» که نویسنده به آن اشاره می‌کند به‌ این صورت است که به جای واژه‌ی zufuhr [معنای تحت‌الفظی آن: فرو بردن] در اصطلاح Nahrungszufuhr که به‌ معنای تغذیه یا تأمین مواد مغذی است، واژه‌ی einfuhr که در زبان آلمانی معادل «داخل کردن، فرو کردن و…» است به کار می‌رود. بنابراین به ‌نظر می‌رسد فروید به این واژه تاحدی «بار جنسی» می‌دهد. م.

[۸۰]Séance 126 du 11 janvier 1911, Les premiers psychanalystes, Minutes de la Société psychanalytique de Vienne, Coll. «Connaissance de l’inconscient», NRF Gallimard, III, 1910-1911, 1979, p. 125.

[۸۱]Dé-liaison

[۸۲]Jean Laplanche, Le primat de l’autre en psychanalyse, Champs Flammarion, 1997, p. 66.

[۸۳]Conseil d’éthique allemand

[۸۴]Dépénalisation

[۸۵]در اینجا نویسنده به قانونی ارجاع می‌دهد که به‌تاریخ ۲۱ آوریل ۲۰۲۱ تصویب و در فردای آن روز منتشر شد. این قانون که با هدف محافظت از افراد نابالغ دربرابر آزارهای جنسی طرح شد از یک طرف، بر روابط جنسی بین یک فرد بالغ و کودک یا نوجوان زیر ۱۵سال محدودیت می‌گذارد و از طرف دیگر،‌ بر روابط میان محارمی که سن طرف نابالغ آن زیر ۱۸سال تعیین شده اعلام جرم می‌کند؛ با این استثنا که اگر اختلاف‌سنی بین دو فرد کمتر از ۵ سال باشد، دیگر این رابطه جرم تلقی نمی‌شود (تبصره‌ای که بهAmendement Roméo  معروف است). نکته‌ی جدید و مهم درباره‌ی قانون مذکور این است که جرم انجام‌شده لزومی ندارد خشونت‌آمیز، تحت اجبار یا تهدید و یا ناگهانی باشد، بلکه هرگونه رابطه‌ی جنسی با محارم می‌تواند تحت مقولات تجاوز، تعرض یا آزار جنسی در‌آید. از نظر نویسنده، این تلاش‌ها برای قانون‌گذاری که دغدغه‌شان مسئله‌ی اختلاف‌سنی در روابط جنسی است از عدم‌درک آن پیام‌های «رازآمیزی» ناشی می‌شود که به ‌سبب سرمایه‌گذاری لیبیدویی در محارم (مثلاً خواهر و برادر) میان آن‌ها رد و بدل می‌شود؛ منشأ این پیام‌ها، چنان که در متن با‌ ارجاع به لپلانش آمده، همان عدم‌تقارن رابطه‌ی بین کودک بی‌پناه و نیازمند به مراقبت و بالغی است که توان رفع نیازهای او را دارد. (این پانویس را به‌لطف توضیحات جامع و مفصلی که آقای وانیه دادند و برمبنای آن توضیحات نوشتم) م.

.[/vc_column_text]

Bibliographie

-Balier C. (2007), « La toute-puissance criminelle, une forme d’auto-destructivité », Revue Française de psychosomatique, PUF.

-Balier C. (2008), Psychanalyse des comportements sexuels violents, PUF, Coll. « Le fil rouge ».

-Bonnet G. (2011), Les perversions sexuelles, PUF.

-Ferenczi S. (1930), « Réflexions sur le plaisir de la passivité », in Réflexions sur le masochisme, Petite Bibliothèque Payot, n°۸۷۱, ۲۰۱۲.

-Ferenczi S. (1932), Confusion de langue entre les adultes et l’enfant, Petite Bibliothèque Payot n° ۵۲۱, ۲۰۰۴.

-Freud S. (1896), « Nouvelles remarques sur les névropsychoses-de-défense », Œuvres complètes, III, 1894-1899, PUF, 2016.

-Freud S., Lettres à Wilhelm Fliess, 1887-1904, Edition complète, PUF, 2007.

-Freud S. (1905), « Trois essais sur la théorie de la sexualité », Œuvres complètes, VI, 1901-1905, PUF, 2009.

-Freud S. (1912), « Totem et tabou », Œuvres complètes, XI, 1911-1913, PUF, 2009.

-Freud S. (1927), « Le fétichisme », Œuvres complètes, XVIII, 1926-1930, PUF, 2015.

-Freud S. (1933), « La féminité », in « Nouvelle Suite des leçons d’introduction à la psychanalyse », Œuvres complètes, XIX, 1931-1936, PUF, 2013.

-Freud S. (1938), « Résultats, idées, problèmes », Œuvres complètes, XX, 1937-1939, PUF.

-Green A. (1996), « La sexualité a-t-elle un quelconque rapport avec la psychanalyse? », in L’amour, Revue Française de Psychanalyse, Tome LX.

-Janet P. (1925), La haine et l’amour, Rivages poche n°۹۴۰, ۲۰۱۹.

-Lacan J. (1957), « Le Séminaire », Livre V (1957-1958), Les formations de l’inconscient, Seuil, Coll. « Le champ freudien », ۱۹۹۸.

-Lagache D. (1961), Bulletin de psychologie.

-Laplanche J. (1997), Le primat de l’autre en psychanalyse, Champs Flammarion.

-Laplanche J. (1998), Problématiques V, Le baquet, transcendance du transfert, PUF, Coll. « Quadrige ».

-Laplanche J. (2007), Sexual, La sexualité élargie au sens freudien, 2000-2006, PUF, Coll. « Quadrige ».

-Peters H.F. (1962), Ma sœur, mon épouse, biographie de Lou Andreas-Salomé, NRF Gallimard, 1967.

-Steckel W. (1937), La femme frigide, Gallimard, Coll. « Idées », ۱۹۵۰.

-Racamier P.-C. (1992), Les perversions narcissiques, Payot, 2012.

-Vannier J.-L. (2014), « Le pouce paternel, nahrungseinfuhr d’une adolescente anorexique », Autisme et psychoses infantiles, Psychiatrie Française, Vol. XXXXV, 4/14. 2015.

-Esquisse d’une psychologie scientifique, Entwurf einer Psychologie, Erès, Coll. « Scripta », ۲۰۱۱

-Les premiers psychanalystes, Minutes de la Société psychanalytique de Vienne, Coll. « Connaissance de l’inconscient », NRF Gallimard, III, 1910-1911, 1979.

-Les premiers psychanalystes, Minutes de la Société psychanalytique de Vienne, Coll. « Connaissance de l’inconscient », NRF Gallimard, IV, 1912-1918, 1983.

[/vc_column][/vc_row]

مجموعه مقالات پیرامون سکسوالیته
2 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search