skip to Main Content
مایکل بالینت کیست؟

مایکل بالینت کیست؟

مایکل بالینت کیست؟

مایکل بالینت کیست؟

عنوان اصلی: Michael Balint
نویسنده: جاناتان اسکلار
انتشار در: انجمن روانکاوی بریتانیا
تاریخ انتشار: ۲۰۱۵
تعداد کلمات: ۸۸۷ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۵ دقیقه
ترجمه: تیم ترجمه‌ی تداعی

مایکل بالینت کیست؟

مایکل بالینت برگمان میهالی در ۳ دسامبر ۱۸۹۶ در مجارستان به دنیا آمد. بعدها برخلاف میل پدر پزشکش، نام خود را به مایکل بالینت تغییر داد. در سال ۱۹۱۹، او به همراه آلیس سکلی-کواچز در مجموعه سخنرانی‌های افتتاحیه فرنتسی به عنوان اولین کرسی روانکاوی در مجارستان، درست قبل از سرنگونی جمهوری کمونیستی بلا کوهن، شرکت کرد. مایکل و آلیس که اکنون ازدواج کرده بودند، از دست ضد انقلابیون به برلین گریختند، جایی که او در آزمایشگاه بیوشیمیایی اُتو واربورگ -که بعدها در سال ۱۹۳۱ جایزه نوبل دریافت کرد- مشغول به کار شد.

در سال ۱۹۲۲ این زوج هر دو آموزش تحلیلی را با هانس ساکس در برلین آغاز کردند، اگرچه بالینت او را بیش از حد آموزشی می‌دانست. در بازگشت به بوداپست در سال ۱۹۲۴ هر دوی آنها تحلیل را با فرنتسی به مدت دو سال آغاز کردند. در اتاق انتظار فرنتسی بود که بالینت برای اولین بار با ملانی کلاین ملاقات کرد.

در سال ۱۹۳۵، دو سال پس از مرگ فرنتسی، مایکل بالینت مدیر مؤسسه‌ی روانکاوی بوداپست شد. پس از اتحاد سیاسی اتریش با آلمان در سال ۱۹۳۸ و با کمک ارنست جونز، آنها در سال ۱۹۳۹، نه در لندنِ دلخواه، بلکه در منچستر ساکن شدند. چند ماه پس از ورود آنها، آلیس به طور ناگهانی بر اثر پارگی آنوریسم درگذشت. در سال ۱۹۴۵، والدین بالینت، که در مجارستان مانده بودند، برای اینکه توسط نازی‌ها دستگیر نشوند، خودکشی کردند.

در همان سال، بالینت تصمیم گرفت به لندن نقل مکان کند و با پایان‌نامه‌ای تحت عنوان «تفاوت‌های فردی در اوایل نوزادی»، مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی گرفت. با ردیابی چشم‌انداز تروماتیک زندگی خود بالینت: دستی که در جنگ ناقص شده بود، نام فامیلی پدر که رهایش کرده بود، دو باری که از خانه و کشور فرار کرده بود، و مرگ ناگهانی همسر و هر دو والدینش در چند سال کوتاه، تروماهایی که به خود، دیگری و محیط وارد شده بود، در نوشته‌های بعدی او که در بحبوحه‌ی نفوذ فزاینده نظریه‌ی روابط اُبژه‌ایِ اولیه توسعه یافتند، به موضوعاتی عمیق تبدیل شدند. بعدها، در فعالیت روانکاوی در لندن، بالینت به یکی از نمایندگان اصلی گروه مستقل تبدیل شد.

نقص بنیادین

مایکل بالینت تحقیقات فرنتسی را در زمینه‌ی موضوعاتی مانند محیط تحلیلی، تحلیل شخصیت و به ویژه نقش تحلیل‌گر در محیط تحلیلی ادامه داد که در آخرین و مهم‌ترین کتاب او در زمینه واپس‌روی «نقص بنیادین: جنبه‌های درمانی واپس‌روی» (بالینت، ۱۹۶۸) به اوج رسید. فعالیت اصلی دیگر او به‌کارگیری تفکر روانکاوانه برای درک و گفتگو با پزشکان در تعامل آنها با بیماران بود.

بالینت فرآیند و نقش تحلیل‌گر را در تعیین شخصیت، دامنه و عمق پروژه‌ی جفت تحلیلی بررسی کرد. همانطور که ژک لکان اشاره کرد، بالینت بر درک رابطه‌ی اُبژه‌ای بنیادین «که او آن را عشق اولیه می‌نامد، یعنی روابط بین مادر و نوزاد» تمرکز کرد (لکان، ۱۹۸۸، ص ۲۰۹).

محور مفهوم‌سازی بالینت ایده‌ی «نقص بنیادین» است، اصطلاحی که برای توصیف تجربه‌ی نسبتاً رایج در روابط اولیه دو نفره استفاده می‌شود مبنی بر اینکه چیزی اشتباه بوده یا گم شده و به دوره‌ی اُدیپی منتقل شده است (از ۲ تا ۵ سالگی). حل «نقص بنیادین» از طریق واپس‌روی در محیط تحلیلی صورت می‌گیرد، که منجر به احتمال چیزی می‌شود که او «سرآغاز نو» نامید. پارانویا کنار گذاشته می‌شود و عشق اولیه به عنوان شکلی از عشق عاری از کیفیت پرخاشگری اولیه تجربه شده توسط بیمار آشکار می‌شود.

برای مایکل بالینت، نارسیسیزم همیشه در درجه‌ی دوم اهمیت قرار داشت و فکر می‌کرد که عشق اُبژه‌ای باستانی صرفاً رشدنایافته است، چنانکه وظیفه‌ی تحلیلی کمک به رشد آن است. نگرش‌های نارسیسیزم، افسرده‌وار و پارانوئید هر کدام به عنوان یک دفاع در برابر دیگری عمل می‌کنند. بعدها این ایده منجر به نظریه‌ی بالینت شد که موضع افسرده‌وار را بایستی اساسی‌تر و ابتدایی‌تر از موضع پارانوئید در نظر گرفت.

گروه بالینت

از سال ۱۹۴۸، مایکل و انید بالینت «گروه بالینت» را به عنوان یک کاربرد منحصر به فرد و رادیکال برای درک واپس‌روی در فعالیت پزشکی معمولی توسعه دادند. هدف اصلی کشف انتقال متقابل پزشک به بیمارش با استفاده از تداعی آزاد در یک محیط گروهی است. بالینت در «پزشک، بیمارش و بیماری» (بالینت، ۱۹۵۷)، که همچنان در فعالیت پزشکی در سراسر جهان بسیار تاثیرگذار است، نظریه «نقص بنیادین» را در تعامل بین پزشکان و بیماران‌شان ابراز داشت که اجازه می‌دهد تا پویایی ناخودآگاه تعامل .به عنوان خطوط نقص مرتبط با عواطف ناخودآگاه ظاهر شود.

روانکاوی بوداپست

بالینت وکیل ادبی فرنتسی بود و نسخه‌ی خطی کتاب «خاطرات بالینی» را که در سال آخر زندگی او نوشته شده بود، و همچنین مکاتبات فروید با فرنتسی را به لندن آورد، جایی که نیم دیگرِ این مکاتبات را آنا فروید در اختیار داشت. انتشار این دو اثر که حاوی هسته‌ی مکتب روانکاوی بوداپست و تحول تاریخی آن بود، پس از مرگ او منتشر شد.

مایکل بالینت در ۳۱ دسامبر ۱۹۷۰ در حالی که رئیس انجمن روانکاوی بریتانیا بود درگذشت. نظریه‌های او در مورد واپس‌روی به طور مفیدی توسط مقاله‌ی ضروری «عشق به مادر و عشق مادری» که در سال ۱۹۳۹ توسط «آلیس بالینت» نوشته شد، و نیم قرن بعد، در سال ۱۹۸۹ در مقاله «زندگی خلاق» انید بالینت پی گرفته شد، که هر دو بُعدی کلیدی به کار او می‌افزایند و شعله‌ی زیست تفکر روانکاوانه‌ی مجارستانی را حفظ کرده و توسعه می‌دهند.

این مقاله با عنوان «Michael Balint» در وب‌سایت انجمن روانکاوی بریتانیا منتشر شده و توسط تیم تداعی ترجمه و در تاریخ ۱۰ دی ۱۴۰۱ در بخش آموزش وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.
مجموعه مقالات مایکل بالینت
0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search