روانکاوی، پول و جامعهی مصرفی
روانکاوی، پول و جامعهی مصرفی
زیگموند فروید در اتاق مشاورهی خود در خیابان برگاس، در مرکز وین، به نتیجهی مهمی در مورد پول رسید. اکثر قریب به اتفاق مراجعین او از طبقات متوسط به بالای اتریش بودند: آنها مددکار، مهندس، استاد دانشگاه و صاحبان کسب و کار بودند. پول معمولاً برای آنها مشکل و مسئله نبود. با این حال، وقتی نوبت به پرداخت پول برای جلسات با او میرسید، مکرراً مقاومت نشان میدادند: آنها ادعا میکردند که کیف پول خود را فراموش کردهاند، توضیح میدادند که پول نقد کافی ندارند (فروید همیشه درخواست پول نقد میکرد)، یا قسم میخوردند که بعداً میپردازند، بَعدنی که دائماً به تعویق میافتاد. فروید در زیر این شکایتهای موردی، مشکل بزرگتر و بنیادینتری را احساس میکرد: در نگاه مراجعین او، درخواست پرداخت پول به ازای زمانی که با صمیمیت صرف صحبت در مورد امیال، هیجانات و نقاط ضعف خود کرده بودند، ظاهراً نادرست میآمد.
مراقبت به ازای پول
این بیمیلی، فروید را مجذوب ساخت، که آن را نشانهای از خیل نِوروزهای اجتماعی پیرامون پول بداند. او برای ردگیری این نشانهها به خاستگاهشان، خاطرنشان کرد که ما همگی در قالبی پا به دنیا میگذاریم که –در ابتدا- مجبور نیستیم برای مراقبتهایی که از ما میشود پولی بپردازیم. در دوران نوزادیمان پوشاک، مسکن و آموزش همراه با لطیفترین و مقویترین انواع عشق، به رایگان به ما داده میشود. و ما تنها با گذر زمان است که به تدریج با این انگارهی پیچیده مواجه میشویم که باید برای داشتن بسیاری از آنچه که نیاز داریم هزینه کنیم.
در برخی حوزهها، این امر را بدون ناراحتی میپذیریم: مثلاً ما از نانوا که در ازای نان از ما پول میخواهد یا لولهکشی که برای تعمیر ماشین لباسشویی برای ما صورتحساب میفرستد متنفر نمیشویم. اما این انتظار را در پسزمینه حفظ میکنیم که برخی چیزها باید خارج از تجارت باقی بمانند –به طور اخص، چیزهایی که با نیازهای والاتر و معنادارتر خود ملازم میدانیم: نیاز برای عشق، آسایش، فهم، مشاوره، راهنمایی و دوستی. در این بین حتی هنرها که منزلگاه طبیعی چیزهای والاتر هستند، بیشتر کانون سوءظن ما هستند: به طوری که گویا عادیست هنرمندی را طرد کنیم که بسیار آشکارا درخواست پول میکند یا متفکر جدیای که کتابهایش به طور مشکوکی موفقیتآمیز هستند. به نظر میرسد در برابر این مفهوم مقاومت میکنیم که آنچه را که با کرامت و معنادار است، میتوان همزمان به بازار برد و بر مبنای پرسودی به لحاظ تجاری فروخت.
زایش جامعهی مصرفی
فروید چنین فرض میکند که این خصومت با پول، فقط از زمان انقلاب صنعتی و زایش جامعهی مصرفی افزایش یافته است. هر چه انگیزهی مالی در جهان غالبتر شد، محافظین سویهی معنوی وجود، بیشتر موضعی دفاعی گرفتند. آنها از خودشان -و نیز دیگران از آنها- انتظار داشتند که از عرصهی تجاری فاصله بگیرند تا از «خلوص» خود حراست کنند. اسطورهی هنرمند بزرگ اما فقیر، وسواس عصر مدرن بود –حال آنکه شواهدی از قرون پیشین نشان میداد که مردم دورههای پیشین از لئوناردو داوینچی برای مطالبات پرخاشگرانهی خود برای درخواست پول یا تیتیان برای اندوختن ثروتی به اندازهی یکی از تاجرین موفق ونیزی، متنفر نشده بودند.
فروید با نگاه مشخصاً مشکوک خود به تابوهای مالی ما نگاه میکرد، و اظهار داشت که «افراد بافرهنگ به همان طریق با پول برخورد خواهند کرد که با مسائل جنسی، با همان عدم انسجام، محافظهکاری و ریاکاری». او در مقام یک یهودی، فراموش نکرده بود که مسیحیت از دیرباز با چه میزان بدخواهی، علاقه به پول را به مذهب وی نسبت داده، و این امیال مشکلساز را به سپر بلایی در دسترس فرافکنی کرده بود.
فروید به دنبال تحول در نگرشهای مالی ما بود. در سطح عملی، او میخواست که شغل جدیدش -روانکاوی- به عنوان فعالیتی شفابخش از احترام بهرهمند باشد، و همزمان آرزو داشت تا قدرتی اقتصادی کسب کند که به روانکاوی، وسیلهای برای تغییر جامعه در مقیاس وسیع ارزانی میکرد. او نمیخواست که روانکاوی یک سرگرمی برای تفنن باقی بماند. بلکه قصد داشت که روانکاوی به یکی از مهمترین صنایع قرن بیستم بدل شود (او از ستایندگان قابلتوجه روحیهی کارآفرینی هنری فورد بود). بنابراین، او در درخواست پول از مراجعان تعمداً روراست بود، همانند یک وکیل یا هتلدار – تا آنجا که اگر مراجع حضور پیدا نمیکرد هم، هیچ ندامتی درمورد فشار بر آنها برای پرداخت هزینهی جلسه نداشت: «ساعت خاصی از روز کاری قابلدسترس من به هر مراجع اختصاص داده میشود؛ متعلق به اوست، و او مسئول آن است، حتی اگر از آن استفاده نکند».
سکس و پول در ناهشیار
فروید تشابهاتی میان مشکلات ما پیرامون پول و سکس در سطح ناهشیار میدید. درست همانطور که از نظر فروید، فرد نوروتیک جنسی کسی بود که نمیتوانست مشروعیت ذاتی تکانشهای خود را بپذیرد، و از این رو آنها را با هزینهی روحی بزرگی برای خودش رد یا سرکوب میکرد، به همین صورت فرد نوروتیک مالی احساس اجبار میکرد که پول را تنزل مقام بدهد در حالی که قلمروی غیرتجاری را آرمانی میسازد و بدینوسیله آن قلمرو را از قدرت و نیرو محروم مینماید. در هر دو مورد، سلامت شامل یکپارچگی و مصالحه بود: پذیرش محکم این که میتوان جنسی و متمدن بود، یا به لحاظ مالی دغدغهمند و به لحاظ معنوی پیچیده.
افراد بالغ اصرار نمیکنند که کسی که خدماتی مربوط به نیازهای والاتر آنها ارائه میکند باید این کار را با بیاعتنایی سبکبال به هر چیز مادی انجام دهد –همان کاری که به نظر میآمد پدر و مادرشان (در نگاه طفل) در سالهای اولیه انجام داده بودند. فردی که به لحاظ مالی رشد کرده است میتواند با روحیهای خوشطبع بپذیرد که روانکاو میتواند ظرفیت برای مراقبت از آنها را با حفظ منافع خود ترکیب کند. یک دوگانگی باکره-فاحشه در پیرامون پول و همچنین در پیرامون سکس وجود داشت که باید مغلوب میشد. باارزشترین چیزها را میتوان بدون لکهدار شدن معامله کرد.
انضباط در برابر سرکشی
فروید موفق نشد. روانکاوی یک صنعت خانگی باقی میماند. اکثر متخصصین آن، و بسیاری از مراجعین آن، همچنان احساس ناخوشایندی پیرامون جنبههای تجاری در این حوزه دارند. کسب و کار سالنهای ناخن در ایالات متحده، هر ساله پنجاه برابر بیشتر از روانکاوی سود میکند. اما میتوانیم از فروید تقدیر کنیم که بر مشکلی غیرضروری انگشت نهاد که دارای اهمیت است زیرا با گسترش در سراسر جامعه، زیرا با تضعیف دنیادوستی و شایستگی افراد متعهد به شکوفایی روانی، جاهطلبیهایی را که به تجارت آورده میشوند تحلیل میبرد. همانطور که فروید درک کرد، سلامت اجتماعی و فردی به رشد ایمانی خوشطبع بستگی دارد که بنابرآن آنچه برای ما به لحاظ معنوی از همه چیز بااهمیتتر است را میتوان بدون فاجعه در معرض انضباط و روح سرکش دنیای کسب و کار قرار داد.
این مقاله با عنوان «Money and Higher Things» در مدرسهی زندگی منتشر شده و در تاریخ ۹۷/۱۲/۰۳ توسط تیم ترجمهی مجلهی روانکاوی تداعی ترجمه شده است. |
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
میشه موضوع “نگرش مبتنی بر غنا و فراوانی در مقابل نگرش مبتنی بر کمیابی در مورد پول” رو باز کنین.