شخصیتهای سادیستی
شخصیتهای سادیستی
سازمان شخصیت سادیستی عمدتاً در سطح مرزی یا روانپریشانه دیده میشود و حول محور تسلط و کنترل شکل میگیرد. از درون، فرد سادیستی ممکن است تجربهای از مردگی و ناتوانی عاطفی داشته باشد که با وارد کردن درد و تحقیر به دیگران، چه در خیال و چه در واقعیت، تخفیف مییابد. تشخیص اختلال شخصیت سادیستی بهعنوان یک دستهبندی موقتی در DSM-III-TR ذکر شده بود اما در DSM-IV حذف شد. با این حال، همانطور که ملوی (Meloy, 1997, p. 631) اشاره میکند، «سوزاندن نقشه، قلمرو را از بین نمیبرد». دلایل حذف این سندروم از DSM مشخص نیست، اما ممکن است شامل نگرانی از همپوشانی قابل توجه بین سادیسم و سایکوپاتولوژی ضد اجتماعی بوده باشد. با این حال، علیرغم اینکه سادیسم و سایکوپاتی به شدت مرتبط هستند (Holt, Meloy, & Strack, 1999) اما یکسان نیستند. همه افراد سایکوپات به طرز قابل توجهی سادیستی نیستند و همه افراد سادیستی نیز سایکوپات نیستند.
[ihc-hide-content ihc_mb_type=”show” ihc_mb_who=”1,2,3″ ihc_mb_template=”3″ ]به جز مطالعاتی که درباره سادیسم جنسی مجرمانه انجام شده است، تحقیقات تجربی بسیار کمی در مورد الگوها یا اختلالات شخصیت سادیستی وجود دارد. میلیون (Millon, 1996) یکی از معدود گزارشهای جامع در این زمینه را ارائه میدهد. افراد سادیستی عمدتاً در محیطهای قضایی دیده میشوند، جایی که متخصصان ممکن است با تعداد زیادی از افرادی مواجه شوند که انگیزه اصلیشان کنترل، تحت سلطه قرار دادن، و وارد کردن درد و تحقیر به دیگران است. شخصیت سادیستی به راحتی قابل تشخیص است. ملوی (Meloy, 1997) به مردی اشاره میکند که با لبخندی فراخ و بیآنکه شرمی تجربه کند درباره ضرب و شتم همسرش صحبت میکند، و کودکی که «با عصبانیت حیوان خانگی را لگد نمیزند، بلکه با لذتی بیروح و بیاحساس حیوانات را شکنجه میدهد» (p. 632). در جستجوی کنترل کامل بر دیگری) پروژهای که فروم (Fromm, 1973, p. 323) آن را تبدیل “ناتوانی به همهتوانی” نامید) فرد سادیستی همواره افرادی را هدف قرار میدهد که تحت فرمان، ضعیفتر و نسبتاً بیقدرت هستند (Shapiro, 1981).
فقط بخشی از کسانی که به دیگران آسیب میرسانند، از نظر شخصیتی سادیستی هستند. اگرچه بسیاری از افراد زمانی که احساس تحریک یا حمله به خود میکنند، به دیگران ضربه میزنند، افراد سادیستی تمایل دارند که شکنجههای خود را با آرامش و بدون احساسات شدید (احتمالاً به عنوان دفاعی اولیه در برابر غلبه خشم) اعمال کنند. به همین دلیل، متفکران قضایی بین خشونت «عاطفی» و خشونت «درندهخویانه» تمایز قائل میشوند (مانند Serin, 1991). ویژگی بارز سادیسم، بیتفاوتی عاطفی یا شور و شوق معصومانهای است که با آن تسلط و کنترل دنبال میشود. این بیتفاوتی، که ممکن است شامل آمادهسازی سیستماتیک و مرحلهبهمرحله یک سناریوی سادیستی باشد، اثری دارد (و احتمالاً قصدی را بیان میکند) که دیگری را انسانیتزدایی کند (بولاس، ۱۹۹۵). اگرچه احتمال دارد که همه افرادی که دچار اختلال شخصیت سادیستی هستند، در بیان ترجیحات جنسی خود به سادیسم روی آورند، بسیاری از افرادی که خیالات یا رفتارهای جنسی آنها شامل درونمایههای سادیستی است، به طور کلی سادیستی نیستند و بنابراین نمیتوان آنها را دچار این سندروم شخصیتی دانست.
متخصصانی که با افراد سادیستی مصاحبه میکنند، معمولاً گزارش میدهند که احساس ناراحتی عمیق، نگرانی مبهم، ترس، «وحشت» و غلبه احساسات منفی شدید را تجربه میکنند. ملوی (Meloy, 1997) از مورمور شدن پوست، احساس سیخ شدن موها و دیگر واکنشهای کهن نسبت به وضعیت شکارچی و شکار یاد میکند. از آنجا که افراد سادیستی دروغگو هستند (Stone, 1993) و ممکن است از شکنجه دادن مصاحبهگران خود از طریق دروغ گفتن یا خودداری از ارائه توصیفات لفظی از اشتغالهای ذهنی سادیستیشان لذت ببرند، چنین انتقالهای متقابلی ممکن است نشانهای اولیه از سادیسم زیرین باشد. یک درمانگر باید همیشه این واکنشهای نگرانکننده را جدی بگیرد و آنها را بهعنوان نشانهای از نیاز به ارزیابی دقیقتر و یک برنامه درمانی که ممکن است خطرات احتمالی فرد را در نظر بگیرد، مورد بررسی قرار دهد.
ما هیچ گزارشی از رواندرمانی موفق برای سادیسم منشی نداریم. استون (Stone, 1993, 2009) که به دقت به تحلیل زندگینامههای قاتلان پرداخته است، افراد سادیستی که مطالعه کرده را فراتر از دسترس درمان میداند. فقدان دلبستگی که در رفتار با دیگران بهعنوان اُبژههایی برای بازی و نه سوژههایی محترم نشان داده میشود، ممکن است مانع از ایجاد توانایی برای یک ائتلاف درمانی شود. علاوه بر این، لذت در اعمال سادیستی، بهویژه لذت جنسی ناشی از سادیسم، ممکن است به قدری تقویتکننده باشد که تلاشها برای کاهش الگوی سادیستی بینتیجه بماند. با این حال، تشخیص دقیق شخصیت سادیستی تأثیرات مهمی در ارائه توصیهها به مقامات قضایی، کاهش فرصتهای آسیبرسانی، کمک به افراد آسیبدیده از سوی افراد سادیستی و تخصیص منابع بهطور واقعبینانه دارد.
خصائص کلیدی
الگوی رشدی-ژنتیکی: ناشناخته.
تنش/اشتغال ذهنی مرکزی: تحمل خواری/تحمیل خواری.
احساسات مرکزی: نفرت سرد، تحقیر، لذت (شادی سادیستی).
باور آسیبزای مشخص درباره خود: «من حق دارم به دیگران آسیب بزنم و آنها را تحقیر کنم».
باور آسیبزای مشخص درباره دیگران: «دیگران بهعنوان اُبژههای برای تسلط من وجود دارند».
شیوههای دفاعی مرکزی: جداسازی، کنترل همهتوان، وارونگی، کنشنمایی.
| این مقاله با عنوان «Sadistic personality» در ویراست دوم راهنمای تشخیصی روانپویشی منتشر شده و توسط تیم تداعی ترجمه و در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در بخش آموزش وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
[/ihc-hide-content]