skip to Main Content
مروری بر کتاب «مغاک جنون»

مروری بر کتاب «مغاک جنون»

مروری بر کتاب «مغاک جنون»

مروری بر کتاب «مغاک جنون»

عنوان اصلی: مغاک جنون
نویسنده: پیوند جلالی
انتشار در: مجله روانکاوی تداعی
تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۴۰۲
تعداد کلمات: ۷۹۴
تخمین زمان مطالعه: ۵ دقیقه

مروری بر کتاب «مغاک جنون» اثر جرج اَتوود

جرج اَتوود چهره‌ای مطرح در روانکاوی معاصر و استادی برجسته در روانشناسی بالینی است. اتوود را هم از بنیان‌گذاران مکتب بین‌ذهنی در روانکاوی می‌دانند که نظراتی متقن پیرامونِ پدیدارشناسیِ حالات روان‌پریشانه (سایکوتیک) دارد و هم سخنرانی پرشور که در دهه‌های گذشته در کلاس‌های مملو از مخاطبش شمّه‌هایی از تفکر روانکاوانۀ معاصر را به دانشجویان علاقمند عرضه کرده است. او در کتاب «مغاک جنون» از یک سو تجربیات ذهنیِ بیماران شدیداً آشفته‌حال را می‌کاود ‌(بیمارانی که از روان‌پریشی، تروما و گسست روانی رنج می‌برند) و از سوی دیگر عصارۀ دیدگاه‌های نظری و فلسفی خود به بیماری‌های روانی را تشریح می‌کند.

کتابِ اتوود نیز همچون سخنرانی‌هایش تلفیقی است از جستارهای بالینی تأمل‎برانگیز، شرح‌حال‌های خواندنی و ذوق ادبی ستودنی‌اش. او موارد بالینیِ چشمگیر را با داستان‌های جذابی از زندگی‌ خود در مقام درمانگر و روابطش با دوستان و استادانش درمی‌آمیزد. برخی از گیراترین داستان‌های کتاب به زندگی شخصیِ اتوود مربوط می‌شود. او در فصل «شبح چیست؟» بیان می‌کند که اشباح مضامینی فراطبیعی نیستند، بلکه موجودیتی روانشناختی دارند و عبارتند از زندگی‌های بالقوه‌ای که آنها را نزیسته‌ایم اما همچنان بر زندگی اکنون‌مان سایه افکنده‌اند. سپس به اشباحی در زندگی خود اشاره می‌کند: اتوودِ اخترشناس، اتوودِ آنارشیستِ رادیکال و اتوودِ روانپزشک. این اشباح به‌وضوح در کتاب او نیز حلول یافته‌اند. او اخترشناس است، زیرا مدام مرزهای تجربۀ انسانی را رصد می‌کند. آنارشیستی رادیکال است، زیرا باورهای عمیقاً جاافتاده‌ای را در حرفۀ خود به چالش می‌طلبد. نهایتاً، روانپزشک است زیرا پنجاه سال از عمرش را صرف درمان بدحال‌ترین بیماران کرده است. همکاری سه شبحِ اتوود او را به اخترشناسِ آنارشیستِ قلمروِ رنج روان بدل ساخته است.

آنجا که اتوود پا در دلِ جنون می‌گذارد، رو در روی «مغاک» می‌ایستد: پرتگاهی که منادیِ نابودی و فروپاشیِ خویشتن است. در یکی از شرح‌حال‌هایش، زنی جوان که با تشخیص اسکیزوفرنی بستری شده به او می‌گوید که فهمیده در زیر بیمارستان غاری هست. آنجا عده‌ای آدمکش شبانه بیماران را سربه‌نیست می‌کنند. او می‌خواهد بداند آیا اتوود حرفش را باور کرده یا نه. پاسخ فوری به این سؤال از توان اتوود خارج است. او نه می‌خواهد به بیمارش دروغ بگوید و نه می‌خواهد با مخالفتش فردیّت شکنندۀ بیمار را به خطر بیندازد. فقط با تأمل و واکاوی فراوان است که می‌فهمد هذیان بیمارش نمادی است از جنبه‌های تاریک و بیرحمانۀ درمان در بیمارستان‌ها. او بر آن است که هذیان بیمار بازتابی عینی است از تجربۀ نابودشدن به‌واسطۀ تشخیص‌ها و برچسب‌های روانپزشکی (مانند اسکیزوفرنی). در دیدار بعدی با بیمارش اعتراف می‌کند که پیشتر معنای صحبت او را درک نکرده بوده است. «حالا می‌فهمم و می‌خوام بهت بگم چی فکر می‌کنم. تو داری حقیقت رو میگی. مرگ همه‌جای این بیمارستان هست و تو درست میگی که توی همۀ بیمارستان‌های کشور هم هست. این مریضی نیست؛ مسئله اینه که داری حقیقت رو صاف و پوست‌کنده میگی.» این گفتگو باعث می‌شود که هذیان بیمار فروکش کند.

«مغاک جنون» سرشار از حکایت‌های اینچنینی است. اتوود به‌زیبایی نشان می‌دهد که چطور درمانگر می‌تواند با فاصله گرفتن از چارچوب‌های متعارف ذهن خود و دیدن جهان از نگاه بیماران، پدیده‌های مرموز بالینی را بهتر درک کند. برای مثال، آنجا که هذیان‌های گزند و آسیبِ یک زن به شکل ساطع شدن اشعه‌های نابودگر از چشمان دیگران نمود یافته، اتوود درمی‌یابد که خویشتنِ بیمارش در معرض نابودی به دستِ برداشت‌ها و قضاوت‌های کوبندۀ دیگران است. متوجه می‌شود بیمارِ مردی که مطمئن است قبل از سی‌سالگی به عمر خود خاتمه خواهد داد، سال‌ها پیش به‌واسطۀ جاه‌طلبی‌های کمرشکنِ پدرش نیست و نابود شده است. فکرکردنِ وسواسی یک زن به خودکشی را در حکم تنها راه وفادار ماندن به حقیقت زندگی‌اش (زندگی‌ای که به‌شکلی هولناک تباه شده) تعبیر می‌کند. در بیشتر این موارد، یک عارضه یا نشانه‌ به‌شکلی ناگهانی و رازآلود در بیمار رخ نموده است. با این حال، اتوود از طریق آنچه «شنیدنِ ملایم» می‌خوانَد به معنای ذهنی تجربۀ بیمارانش راه می‌بَرَد. او می‌گذارد تا گفته‌های بیمار «همچون آبشاری» بر روانش جاری شود تا خردِ نهفته در آن هویدا گردد. می‌گذارد جریان بی‌وقفۀ تجربیات بیمار او را فرابگیرد، بی‌آنکه او را ببلعد و در خود غرق سازد.

خواندن «مغاک جنون» درهای تازه‌ای را به روی درمانگران، پژوهشگران و علاقمندان به روانشناسی و روان‌درمانی می‌گشاید. نزدِ اتوود، به‌اصطلاح «بیماری روانی» هر فرد را می‌توان تجربیاتی انسانی دانست که در بستری از تاریخ، فرهنگ و رویدادهای منحصربه‌فردِ زندگی او تجلی یافته‌ است. به جای دسته‌بندیِ افراد در مقوله‌های تشخیصیِ ازپیش‌معین، می‌توانیم رنج روح ایشان را از زاویۀ دید خودشان ببینیم و درک کنیم؛ اینکه دنیا را چگونه می‌بینند، چطور به زندگی‌شان معنا می‌بخشند و با چه مرهمی زخم‌ها و آسیب‌هایی را که بیماری روانی‌شان می‌خوانیم تسکین می‌دهند. به این ترتیب، اتوود می‌کوشد تا از بیماران انگ‌زدایی کند و با هر فرد به‌شیوه‌ای منحصر به خود او و با شأن و حرمتی که شایستۀ آن است مواجه شود. از این رو، علاقمندان به دیدگاه‌های وجودی و انسان‌گرا به روانشناسی و روان‌درمانی آن را منبعی بسیار خواندنی و الهام‌بخش خواهند یافت.

مغاک جنون | نویسنده: جرج اتوود | ترجمۀ آرش مهرکش و پیوند جلالی | نشرنو،  چاپ اول ۱۴۰۲

لینک خرید کتاب

این مقاله با عنوان «مغاک جنون: (مرور کتاب)» توسط پیوند جلالی نوشته و در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۲ در بخش مجله وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.
این پست یک دیدگاه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search