skip to Main Content
امر خیالی چیست؟

امر خیالی چیست؟

امر خیالی چیست؟

امر خیالی چیست؟

عنوان اصلی: Imaginary Register or Dimension
نویسنده: بروس فینک
انتشار در: مقاله‌ی علیه فهمیدن
تاریخ انتشار: ۲۰۱۰
تعداد کلمات: ۸۸۰ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۸ دقیقه
ترجمه: تیم ترجمه‌ی تداعی

لکان تمایز اساسی بین امر یا بُعد خیالی و امر یا بُعد نمادین قائل می‌شود. کار در امر خیالی –که در واژگان لکانی به طور جدی به قلمرو تصاویر، بصری، لامسه اشاره دارد– مستلزم تلاش برای فهمیدن سایر افراد است به گونه‌ای که آنها دقیقاً مانند من هستند، گویا آنها هم در مورد چیزهایی مانند من فکر می‌کنند و همان احساس من را داشته‌اند. امر خیالی شامل نگاه کردن به دیگران و دیدن خودم است، با این باور که دیگران نیز همان انگیزه‌ها، نگرانی‌ها و اضطراب‌هایی را دارند که من دارم. هنگامی که با امر خیالی کار می‌کنم، هر آنچه را که دیگران می‌گویند با طرز فکر خودم مقایسه می‌کنم: معتقدم که زمانی با طرز فکر و عملکرد من در جهان مطابقت داشته باشد، منطقی است، و معتقدم زمانی که نتواند با طرز فکر و عملکرد من در جهان مطابقت داشته باشد، معنی ندارد. عقاید و احساسات خودم را به عنوان معیاری برای مقایسه هر چیز دیگری می‌دانم، و همه باورها و احساسات متفاوت را احمقانه، غیرمنطقی، و کاملاً غیرقابل فهم می‌دانم.

البته در این شیوه بیان از قبل فرض می‌شود که من می‌توانم تشخیص دهم که افکار و عقاید دیگران متفاوت از من است، اما واقعیت این است که وقتی در امر خیالی فعالیت می‌کنم، احتمالاً تفاوت بین دیدگاه‌هایمان را نادیده می‌گیرم و صرفاً آنچه را که انتظار دارم ببینم و بشنوم، می‌بینم و می‌شنوم، نه آنچه را که برای دیدن و شنیدن وجود دارد. در امر خیالی، من بر چیزی تمرکز می‌کنم که معتقدم طرف مقابل می‌گوید و سعی می‌کنم بر خلاف آنچه که دیگری واقعاً می‌گوید، بگویم. تا زمانی که در امر خیالی کار کنم، نمی‌توانم متوجه لغزش زبان شوم، زیرا بلافاصله آن را در ذهنم با آنچه که فکر می‌کنم قصد داشته بگوید، تصحیح می‌کنم. در واقع، نیازی به شنیدن صحبت‌های دیگری ندارم، زیرا فکر می‌کنم از قبل می‌دانم که قرار است چه بگوید، و معتقدم که دیدگاه او را حتی قبل از شنیدن آن فهمیده‌ام.

از آن به بعد، هر آنچه که دیگری می‌گوید یا انجام می‌دهد، با توجه به نتیجه‌گیری‌هایی که قبلاً گرفته‌ام، تأویل می‌شود؛ همه اعمال دیگری متناسب با آن چارچوب غیرقابل انعطاف تأویل می‌شوند، هیچ کدام از اظهارات یا اقدامات او نمی‌تواند خود آن چارچوب را زیر سئوال ببرد. در چنین مواردی، چارچوب من در یک الگوواره و «پارادایم تثبیت شده» مستحکم شده است و همانطور که از تاریخ علم می‌دانیم (به عنوان مثال، کوهن، ۱۹۶۲)، پارادایم‌های تثبیت شده اغلب ما را به نادیده گرفتنِ حقایقی سوق می‌دهند که به نظر نمی‌رسد با آن پارادایم‌ها مطابقت داشته باشند، یا اینکه واقعیت‌های ادعایی که ممکن است آن پارادایم‌ها را زیر سئوال ببرند، مورد تردید قرار می‌دهیم یا سعی در بی‌اعتبار کردن آنها داریم.

امر خیالی نیز چارچوب یا پارادایمی از این نوع به همراه دارد، پارادایمی که مبتنی بر شیوه خاص و شخصی خود تحلیگر برای دیدن جهان است. بنابراین، شامل نوعی کوری و کری ساختاری است: کوری نسبت به تفاوت، نسبت به هر چیزی که اساساً در چارچوب از پیش تعیین‌شده‌ی تحلیگر نمی‌گنجد، و ناشنوایی نسبت به ابهامات در گفتار یا لغزش زبان که مانع فهمیدن مطلب می‌شوند، که ممکن است تلاش‌های تحلیگر را برای تطبیق آنچه که می‌شنود، با چارچوب معناییِ از پیش موجود ناکام بگذارد.

در یک کلام، امر خیالی بر فهمیدن متمرکز است، که تقریباً همیشه شامل نتیجه‌گیری سریع درباره‌ی چیزهایی است که هنوز به طور کامل نمی‌فهمیم. اگر هر زمان کاری را انجام دهیم (و من استدلال می‌کنم که اگر انجام ندهیم)؛ و بر معنایی تمرکز داشته باشد، که تقریباً همیشه شامل معانی پیش‌بینی شده و پیش‌ساخته‌ای است که از جهان‌بینی و بینش ما، نه از جهان‌بینی روانکاوی‌شونده نشأت می‌گیرد. در بیشتر موارد، فهمیدن، تلاشی برای تقلیل چیزی به آن چیزی است که از قبل می‌دانیم (یا فکر می‌کنیم که می‌دانیم، تلاشی که در روانکاوی باید تا حد امکان از آن جلوگیری کنیم. بهتر است با این فرض شروع کنیم که به احتمال زیاد نمی‌فهمیم که روانکاوی‌شونده ما چه می‌گویند، یا چه بر آنها می‌گذرد، و تلاش کنیم تا حد امکان فهمیدن به تعویق بیندازیم).

هیچ چیزی دشوارتر از فهمیدن مشخصات و ویژگی‌های خاص کلمه‌بندیِ بکار رفته توسط هر یک از روانکاوی‌شوندگان نیست، اغلب اهمیتی ندارد که آن کلمه‌بندی چقدر ساده به نظر برسد. ساده‌لوحانه است که باور کنیم وقتی روانکاوی‌شونده می‌گوید با کسی «سکس داشته»، می‌دانیم که به این معناست که او مقاربت جنسی داشته است، کافیست تا بپرسیم، «سکس داشتی؟» یا «دقیقاً منظورت از آن چیست؟»، وقتی پاسخ می‌دهد، «می‌دانید، ما همدیگر را بوسیدیم و در آغوش گرفتیم» یا «می‌دانید، سکس دهانی داشتیم»، آنگاه تمام آن باورهای ساده‌لوحانه ما از هم می‌پاشند. به طور طبیعی، پاسخ دوم هنوز در مورد اینکه چه کسی به چه کسی سکس دهانی داده است، و حتی اینکه تحلیلگر واقعاً چه معنای از «سکس دهانی» در ذهن دارد، ما را در تاریکی نگه می‌دارد، اگر فرض کنیم که منظور او را می‌دانیم، احتمالاً بیشتر اوقات اشتباه می‌کنیم. بنابراین، زبان وسیله‌ای است که از طریق آن می‌توانیم به طور بالقوه چیزهایی را به یکدیگر انتقال دهیم، اما همچنین یک دیوار هم است –دیواری بین ما– زیرا ما هرگز به طور کامل با زبان یکدیگر صحبت نمی‌کنیم (لکان، ۱۹۶۶).

این مقاله بخش‌هایی از مقاله‌ی مفصل «Against Understanding: Why Understanding Should not Be Viewed as an Essential Aim of Psychoanalytic Treatment» است که در نشریه‌ی انجمن روانکاوی امریکا منتشر شده و توسط تیم تداعی ترجمه و در بخش آموزش وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.
0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search
×