skip to Main Content
ناهشیار فروید: آیا می‌توان این اثر را با روایتی زیست‌شناختی وفق داد؟

ناهشیار فروید: آیا می‌توان این اثر را با روایتی زیست‌شناختی وفق داد؟

ناهشیار فروید: آیا می‌توان این اثر را با روایتی زیست‌شناختی وفق داد؟

ناهشیار فروید: آیا می‌توان این اثر را با روایتی زیست‌شناختی وفق داد؟

عنوان اصلی: Freud’s “The unconscious”: can this work be squared with a biological account
نویسنده: لیندا براکل
انتشار در: کتاب پیرامون ناهشیار فروید
تاریخ انتشار: 2013
تعداد کلمات: 4300 کلمه
تخمین زمان مطالعه: 25 دقیقه
ترجمه: علی الوند

ناهشیار فروید: آیا می‌توان این اثر را با روایتی زیست‌شناختی وفق داد؟

«ناهشیار» مقاله‌ی نسبتاً کوتاهی است که حدود یک قرن پیش نگاشته شده، مطالب بسیاری در آن نهفته و بسیاری از آنچه در آن آمده به طرز شگفت‌انگیزی مربوط به عصر حاضر است. فروید نه تنها بنیادین‌ترین ایده‌هایش درباره‌ی ناهشیارِ واجد معنا و محتویات را اجمالاً در آن بیان می‌کند، بلکه این کار را به نحوی انجام می‌دهد که (۱) احتمال پیوند بین زیست‌شناسی و روانشناسی ناهشیار را مطرح می‌سازد، (۲) جنبه‌های توپوگرافیک، اقتصادی و ساختاری چهارچوب متاسایکالجیک‌اش را روشن می‌کند و (۳) استدلالی دقیق و کارا علیه منتقدان معاصر (و بعدی) خود اقامه می‌کند؛ علیه آن‌هایی که مدعی می‌شوند فرایندها و درونمایه‌های روانشناختی باید فی‌نفسه هشیار باشند.[۱] نظر به این مجادله بر سر امکان وجود فعالیت ذهنی ناهشیار، فروید (۱۹۱۵هـ ، ص ۱۶۷) می‌گوید:

… اساس این مخالفت مبتنی بر یکسان‌انگاری امر هشیار با امر روانی است – اگرچه که آشکارا عنوان نشده بلکه پیش‌فرض گرفته می‏شود. این یا مصادره به مطلوبی است که از این پرسش که آیا هرچه روانی است ضرورتاً هشیار نیز هست طفره می‌رود، یا که امری اعتباری و ناشی از نظام نام‌گذاری است. البته دومی نظیر بقیه امور اعتباری به روی ابطال گشوده نیست.

فروید در اینجا عنوان می‌کند کسانی که با ناهشیاری معنادار و بازنمایانگرانه[۲] مخالفت می‌کنند باید به جای رد کردن آن صرفاً براساس تعاریف (یعنی این گمان در تعریف که هرچه ذهنی یا روانی باشد ضرورتاً هشیار نیز هست)، از استدلال‌های نیرومندتری بهره ببرند. جان سرل فیلسوف پرآوازه‏ی ذهن در اثر مهم خود، بازیابی ذهن[۳]، در سال ۱۹۹۲ عملاً چنین استدلالی را به کار می‌برد. او عنوان می‌کند «فروید می‌پنداشت که حالات روانی ناهشیار ما هم ناهشیار‌اند و هم علیرغم آن ذاتاً دارای حیثی التفاتی[۴] (قصدمندی) هستند که به لحاظ هستی‌شناختی متعلق به حالات روانی است». سرل اینگونه ادامه می‌دهد که (ص ۱۶۸): آیا او [فروید] می‌تواند چنین تصویری را منسجم[۵] و خالی از تناقض بسازد؟ من نمی‌توانم تفسیری منسجم و خالی از تعارض از این تئوری بیابم».

مشکل سرل با انسجام، به فهم محدود او از «امر روانی» مربوط است. سرل عنوان می‌کند که: (۱) هستی ناهشیار را منتسب به پدیده‌های نوروفیزیولوژیک ابژکتیو می‌داند ولی در سطح توصیفی نیز آن‌ها دارای ظرفیتی برای ایجاد پدیدارهای روانی سوبژکتیو هشیار می‌بیند و (۲) «پدیدارهای روانی عملاً از طریق فرایندهای نوروفیزیولوژیک مغز ایجاد می‌شوند و خود تجلی مغز هستند». حال سرل نمی‌گوید که «چرا هرگونه حالت روانی ناهشیارِ بازنمایانگرانه‌ای [نظیر آنچه در تئوری فروید و باقی نظریه‌پردازان روانکاوی وجود دارد] نباید بتواند از این ضوابط پیروی کند؟» (براکل، ۲۰۰۹، ص ۱۸). این معما با فهم این امر حل می‌شود که «سرل اساساً هشیاری را ویژگی ضروری امر روانی می‌داند. لذا اگر هشیاری ملاکی هستی‌شناختی برای روانی بودن یک امر باشد، پس هیچ امر ناهشیاری فی‌نفسه نمی‌تواند روانی باشد» (براکل، ۲۰۰۹، ص ۱۸).[۶][۷]

فروید وقتی در مقاله‌ی «ناهشیار» وضعیت دانش ناهشیار را با وضع دانش‌مان از ذهن دیگران مقایسه می‌کند بیش از پیش فراست فلسفی خود را عیان می‌کند (۱۹۱۵هـ ، ص ۱۶۹). در هر دو مورد ما واقعاً نمی‌توانیم به تصدیق برسیم؛ با این حال فرض این که دیگران نیز همچون ما ذهنمند هستند و این که عملکرد ما از فرایندهای روانی هشیار و ناهشیار نشأت می‌گیرند، قدرت درک و تبیین ما را ارتقا می‌دهد. فروید با بیان این گزاره ابزاری فلسفی را بکار می‌گیرد که به عنوان «استنتاج بهترین تبیین»[۸] (لیپتون، ۱۹۹۱) شناخته می‌شود و کراراً برای سنجش قدرت فرضیه‌های گوناگون توسط دانشمندان بکار می‌رود. جالب آنکه فروید در ادامه‏ی این بحث از تمایز کانت (بین «شیء پدیدار»[۹] که قابل ادراک است و «شیء فی‌نفسه»[۱۰] که ادراک‌پذیر نیست ولی زیربنای پدیدارها است) بهره می‌برد تا به ما یادآوری کند «در امور روانی نیز همچون امور فیزیکی، واقعیت ضرورتاً آنچه در نظر ما پدیدار می‌شود نیست» (۱۹۱۵هـ، ص ۱۷۱). به بیانی دیگر، فروید ما را یادآور می‌شود آنچه که در ارتباط با هشیاری درک می‌کنیم یا به آن باور داریم می‌تواند در مورد ناهشیاری صادق باشد یا نباشد.

در ادامه‌ی مقاله‌ی «ناهشیار»، فروید موضع خود را (البته به نحوی بسیار مختصر) درباره‌ی مسأله‌ی ذهن-بدن که یکی از قدیمی‌ترین مسائل موجود در فلسفه‌ی عمومی (و به طور اختصاصی در فلسفه‌ی ذهن، متافیزیک و معرفت‌شناسی) است بیان می‌کند. موضع فروید یکی از دقیق‌ترین و پیچیده‌ترین مواضع است. علیرغم تفاوت‌های موجود میان هشیاری و ناهشیار، فرایندهای هشیار و ناهشیار برای فروید (۱۹۱۵هـ ، ص ۲۰۷، پیوست ب) هر دو روانشناختی هستند و رابطه‌ی «همایند وابسته‌ای»[۱۱] با رویدادهای فیزیولوژیک در سیستم عصبی دارند.[۱۲] من برآنم تا اهمیت این دیدگاه ماهیتاً زیستی را –بویژه به این خاطر که با سایر توصیفات فروید از ناهشیار در مقاله‌اش متعارض است– در فصل کنونی شرح دهم.

محدودیت دسترسی به ادامه‌ی مطلب

دسترسی کامل به محتوای تخصصی تداعی صرفاً برای اعضای ویژه‌ی تداعی در نظر گرفته شده است.

با عضویت در تداعی و فعال کردن عضویت ویژه‌ به امکان مطالعه‌ی آنلاین این مقاله و تمام مقالات تداعی شامل نظریات روانکاوی، رویکردهای مختلف، تکنیک‌های بالینی و مواردی از این دست دسترسی ‌خواهید یافت. عضویت ویژه فقط برای مطالعه‌ی آنلاین در سایت است و امکان دانلود پی‌دی‌اف با عضویت ویژه وجود ندارد. اگر نیاز به پی‌دی‌اف مقالات دارید، آنها را بایستی جداگانه از طریق فروشگاه مقالات تهیه کنید.

در این صفحه می‌توانید پلن‌های عضویت ویژه را مشاهده کنید و از این صفحه می‌توانید نحوه‌ی فعال کردن عضویت ویژه را ببینید.

اگر اکانت دارید از اینجا وارد شوید.

اگر اکانت ندارید از اینجا ثبت‌نام کنید.

مجموعه مقالات عصب-روانکاوی
0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search
×