skip to Main Content
اجبار به خوردن و رانه‌ی مرگ | بروس فینک

اجبار به خوردن و رانه‌ی مرگ | بروس فینک

اجبار به خوردن و رانه‌ی مرگ | بروس فینک

اجبار به خوردن و رانه‌ی مرگ | بروس فینک

عنوان اصلی: Compulsive Eating and the Death Drive
نویسنده: بروس فینک
انتشار در: کتاب علیه فهمیدن
تاریخ انتشار: ۲۰۱۴
تعداد کلمات: ۲۴۱۷ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۱۶ دقیقه
ترجمه: خشایار داودی‌فر

اجبار به خوردن و رانه‌ی مرگ

میل نه ولعی برای ارضاء است و نه درخواست عشق؛ بلکه تفاوتی است که از کسر کردن آن نخستین از دومین ناشی می‌شود، میل پدیده‌ی شکافتن این دو است. لکان، ۲۰۰۶، ص ۶۹۱

خوردن، نوشیدن، وزن، رژیم غذایی و تغذیه به موضوعات غالب فرهنگ عمومی بدل شده‌اند و روان‌شناسی بار دیگر احترام دیرینه خود به عقل سلیم را با معرفی دسته‌ای نوین از مشکلات روانی برای پرداختن به این موضوعات نشان داده است؛ «اختلالات خوردن.» این اختلالات به اصطلاح خوردن- بی‌اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی و ترکیب این دو- مدت‌ها است که توسط روانکاوی به رسمیت شناخته شده‌اند و در واقع فروید یک قرن پیش این قبیل مسائل را در میان هیستریک‌هایی که درمان کرده بود متذکر شد. به‌این‌ترتیب، به شکلی کلاسیک، آن‌ها سمپتوم هستند نه دسته‌بندی‌های بالینی و افزون بر آن، این امور سمپتوم‌های چشمگیرِ هیستری هستند.

البته نه تنها سمپتوم‌هایی چشمگیر، زیرا فروید در سخنرانی‌های مقدماتی بر روانکاوی نوشته است:

«به دلایل مشخصی به نظر می‌رسد هیستریک‌ها باید استفراغ کنند و گویی علل تحریک‌کننده‌ای که درتاریخچه‌ی بالینی آن‌ها وجود دارد تنها بهانه‌هایی هستند (البته اگر وجود داشته باشند) که توسط این ضرورت درونی آن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.»

سمپتوم‌های مربوط به خوردن و غذا ارتباط نزدیکی با تعاریف نخستین فروید از هیستری دارد که در نامه‌های خود به فلیس از آنان یاد کرده و خلاصه‌ی آن این است که فرد هیستریک به تجربه‌ی نخستین با لذت، واکنشی همراه با اشمئزاز نشان می‌دهد.[۱] با وجود این که نامه‌های فروید تعاریف گوناگونی از هیستری را مطرح می‌کند اما همه‌ی این تعاریف شامل استعاره‌هایی هستند که از غذا خوردن وام گرفته -انزجار، نفرت، بیزاری، تهوع، اشمئزاز و …- و به توصیف احساسات فرد پیرامون تجربه‌ی لذت اشاره دارند.

افراد هیستریک معمولاً قادر نیستند از امور لذت‌بخش کیف کنند[۲]. این عبارت را یکی از روانکاوانده‌های[۳] مردِ من به کار برده که در مواجهه‌ای جنسی برای نخستین بار توانسته بود «از لذت خود، کیف کند.» روان‌نژند به طور کلی قادر به این کار نیست. خصوصاً هیستریک به جای کیف کردن از لذت، دچار انزجار می‌شود. پس به نظر می‌رسد سمپتوم‌های مربوط به انزجار ما را به مرکز نظریه‌ی فروید پیرامون هیستری می‌رساند.

من اینجا نمی‌خواهم بیش از این هیستری را توصیف کنم، اما آنچه پیش‌تر گفته‌ام در دو سطح وجود دارد:

۱) تجربه‌ی لذت

۲) موضعی که در برابر لذت اتخاذ می‌شود، و لکان آن را موقعیت سوژگانی[۴] نامیده است؛ موقعیت سوژه نسبت به تجربه‌ی لذت.

این دو سطح مطابق با متم فانتزی برای لکان هستند. سوژه، موضعی اتخاذ شده نسبت به تجربه‌ی لذت است، موضعی که مستلزم حفظ فاصله‌ی مناسب با آن تجربه است، نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک.[۵]

اما موقعیت سوژگانی همواره رخ نمی‌دهد؛ هر فعالیتی که انجام می‌دهیم شامل سوژگانیت نیست و این دقیقاً همان چیزی است که در برخی علائم اصلی هیستری مدرن ظاهر می‌شود؛ خوردن اجباری یا استفراغ اجباری. استفاده از اصطلاح «اجباری» برای سخن گفتن از خوردن یا استفراغ کردن نشان می‌دهد که این تجربه به نوعی فراتر از تسلط سوژه است. در واقع لکان از این وضعیت به عنوان «بی‌سر»[۶] یا acephalous استفاده می‌کند که نشان می‌دهد رانه‌ها نخستین‌اند و پس از آن است که میل  به شکلی دومین، وارد صحنه می‌شود. برای مثال در مورد خوردن، اینطور نیست که فرد مورد نظر، چندان «بخواهد» که بخورد، بلکه این غیرقابل کنترل، مهار ناپذیر و غیر قابل توقف است.

رانه در برابر میل

بررسی اجبارهایی از این دست، همچون سایر سمپتوم‌ها مستلزم آن است که ما میان رانه و میل تمایز قائل شویم (البته گفتنش آسان‌تر از انجام دادنش است). فرض من این است که خوردن اجباری از عملکرد غیردیالکتیکی رانه‌ها سرچشمه می‌گیرد و همین امر دلالت بر دیالکتیک کوتاهِ میل دارد. اما باید دانست میل، عملکرد رانه‌ها را تقویت کرده به‌طوری که در اغلب موارد، سمپتومی مانند خوردن اجباری هرگز نمی‌تواند تماماً بر اساس رانه‌ها درک شود. شاید تنها در اوتیسم چیزی همچون رانه‌ی ناب قابل مشاهده باشد. برای پیچیده کردن وضعیت، باید گفت در روان‌نژندی میل به رانه پیوسته و درهم تنیده می‌شوند. صورت‌بندی لکان این است est agi dans la pulsion که می‌توان اینگونه ترجمه‌اش کرد: در رانه اجرا می‌شود (یا فعال می‌شود یا تحت تأثیر قرار می‌گیرد).

درادامه‌ی این مقاله، می‌کوشم تا تبیینی از درهم‌تنیدگی تقاضا، میل و رانه را در نمونه‌ی موردی خاصی ارائه دهم، بدون اینکه به جزئیات ویژه‌ی آن مورد بپردازم.

موردی از آنورکسیا

اجازه دهید با مثالی آغاز کنم که طی آن خوردن اجباریِ گاه و بی گاه را در چارچوبی فراتر از آنورکسیا ببینیم. موردِ مدنظر زن جوانی است که اساسی‌ترین تقاضای مادرش را می‌توان به شکل خلاصه اینطور بیان کرد: «از سر راهم برو کنار!» صورت‌بندی مفصل‌تر می‌تواند اینطور باشد که «من وقتی تو را باردار شدم بچه نمی‌خواستم! پس فقط ساکت باش، تکان نخور، طوری رفتار کن انگار که مرده‌ای تا من بتوانم به زندگی‌ام ادامه دهم.»

دختر از مادرش تبعیت کرده و تا حد امکان کم می‌خورد. [۷] او تقاضای مادرش را همچون ابژه‌ای در فانتزی‌اش برداشت می‌کند،  و در عوض فانتزی بنیادین او (که معمولاً به شکل نوشته می‌شود) به شکل رانه‌ای  در می‌آید که به وضوح در اینجا رانه‌ی مرگ است. اگر این رانه مستقلاً عمل می‌کرد و تقاضای مادر از دختر را اجرا می‌کرد مدت‌ها پیش او را از پای درآورده بود. بنابراین تمام داستان این نیست.

ما دختری را مشاهده می‌کنیم که به شکل وسواسی هر کالری‌ای که می‌خورد را می‌شمارد تا مطمئن شود «زیاد» نمی‌خورد و از پرخوری که مراقبش است جلوگیری می‌کند. پس به نظر می‌رسد میلی پنهان وجود دارد؛ اعتراض به تقاضای مادرش برای ناپدید شدن با خوردن هرچیزی که پیش چشم است، و در نتیجه اشغال فضای بیشتر. هرچه میل دختر برای خوردن- یعنی میل او به اعتراض علیه تقاضای ناعادلانه‌ی مادرش- بیشتر باشد او به شکل اجبارگون‌تری کالری‌ها را شمرده و مصرف خویش را کنترل می‌کند و میل تقابل را از خویش دور نگه می‌دارد.

در بسیاری از موارد آنورکسیا فرد به راحتی مدعی می‌شود که گرسنه نیست. اما در اینجا آنورکسیا جنبه‌ای اجبارگون می‌یابد که نشان می‌دهد اگر کالری‌ها دائماً شمرده نشوند چیز دیگری ظاهر شده یا خود را ابراز خواهد کرد.

و آن چیزِ دیگر نیز گاهی اوقات ظاهر می‌شود؛ دخترک گاهاً پرخوری دارد اما پرخوری وی نیز واجد جنبه‌ای اجبارگون است.

چطور می‌توان این را توضیح داد؟ فازهای بی‌اشتهایی که به تقاضای مادر {mOther’s}[۸] پاسخ می‌دهند با گرایش دختر به طرح مسئله‌ی میل به خنثی کردن تقاضای مادر تقویت می‌شوند؛ او می‌تواند مادر از طریق به خطر انداختن زندگی‌اش بیازماید و ببیند که چقدر برای مادرش اهمیت دارد، با به خطر انداختن همه چیز، با راه انداختن بازیِ نگه‌داشتن و حفظ کردن. به گفته‌ی لکان در جداشدگی این پرسش مطرح است؛ اگر دختر واقعاً خود را گرسنه نگه دارد از سوی والدینش واکنشی خواهد گرفت که از طریق آن درمی‌یابد واقعاً برای آن‌ها چه معنایی دارد؛  اما با این کار باید همه چیز را به خطر بی‌اندازد، خود و زندگی‌اش را. به عبارت دیگر او باید واقعاً خود را گرسنه نگه دارد.

از این منظر، پرخوری معادل با تسلیم شدن است، دست کشیدنش از میل خود- از این رو با احساس گناه همراه است. علت این گناه آنطور که خودش فکر می‌کند به سبب افزایش وزن نیست، بلکه به این سبب است که از میل خود دست کشیده است.  اگر پرخوری کند مادرش را مورد آزمون قرار نخواهد داد، از تقاضای مادرش جدا نخواهد شد و به تقاضای بعدی مادرش برای حفظ ظاهر برمی‌خورد، یعنی این که دخترک لااقل برای جهان بیرون سالم به نظر برسد. پرخوری وی نشان از دست کشیدن از میلش است، و باعث می‌شود تا تحت فرمان تقاضای مادر برای حفظ آبرو[۹] قرار گیرد. بنابراین حتی پرخوری- که در اصل اعتراضی در سطح میل است- از طریق تقاضای دیگری اجبارگون می‌شود (دیگری تنها یک تقاضا مطرح نمی‌کند و تقاضاهای مادر نیز بیش از خواسته‌های خود دختر واجد سازگاری درونی نیست و می‌تواند متضاد باشد).

اما چرا این دختر از میل خویش دست می‌کشد؟ میل وی به هیچ روی قطعی نیست و او به دنبال تصدیقِ میلش از طریق تقاضای دیگری است؛ اگر بتواند دیگری را وادار کند تا چیزی که او {دختر} می‌خواهد را دنبال کند می‌تواند از آن کیف ببرد، بی‌آنکه مسئولیتی در قبالش داشته باشد. یکی از تقاضاهای مادر-که وی را به حفظ ظاهر وادار می‌کند- منجر به تصدیق میل دختر می‌شود؛ یعنی میل دختر برای طغیان علیه تقاضای مرده بودن از سوی مادر. اینجا ما شاهد درهم‌تنیدگی بالقوه کشنده‌ای از تقاضا، میل و رانه هستیم. اجبار-گرسنگی یا پرخوری تا حد از حال رفتن- می‌تواند کشنده باشد.

رانه‌ها: ساختن …

این توصیفات موردی مختصر نمونه‌ای از آن چیزی است که ارتباط «منحرف»[۱۰] با غذا نامیده می‌شود، اما همچنین برخی از ویژگی‌های اصلی امیال که از نظر لکان در مورد روان‌نژندی و انحراف (پرورژن) یکسان هستند را نیز نشان می‌دهد. در ابتدا و شاید رادیکال‌ترینِ آن‌ها رانه‌ی بی‌سر، acephalous است؛ سوژه از ابتدا وجود ندارد و مسئله این است که چگونه می‌توان آنجا که پیش‌تر رانه بوده، سوژه را ایجاد کرد.

«آن» در اینجا تقاضای دیگری است. آن تقاضا چیست؟ در مورد آنورکسیا همانطور که پیش از این ذکر کردیم تقاضا این بود که برو کنار، ساکت باش، مرده باش (لااقل می‌توان گفت این تقاضایی تروماساز است).

همه‌ی رانه‌ها را می‌توان به طور بالقوه کشنده دید- یعنی هر رانه‌ای رانه‌ی مرگ است. آنان فرمانی را اجرا می‌کنند و هیچ حد و مرزی نمی‌شناسند. و تقریباً هر عملی که بی‌حد و مرز انجام شود-بدون وجود سازوکار نظارتی نمادینی که بگوید چه زمانی کافی است- دیر یا زود شما را نابود خواهد کرد. اگر سوپرایگو (تقاضای دیگری که درونی شده است) فرمان دهد «لذت ببرید!» این کار را بدون توجه به سلامت یا رفاه شما انجام خواهد داد. این فرمان یا امر ناب است، نه نوعی از خودتنظیمی و نه یک عامل اخلاقی که چیزی مطابق با «اعتدال در همه چیز» را طلب کند.

پس بنظر می‌رسد رضایت حاصل از رانه بایست به حساب عاملِ تقاضاگر ریخته شود؛ دیگری (به عنوان تقاضا) یا سوپرایگو. در سطحی رادیکال باید گفت تنها سوپرایگو است که از کارکرد رانه سود می‌برد؛ با این حال کوششی نیز از سوی رانه رخ می‌دهد تا آن رضایت از دیگری ربوده شده و اجازه ندهد بیگانگی سوژه در خدمت نفع دیگری باشد، یعنی از دادن رضایت به دیگری امتناع کند. کودک روان‌نژند از طریق رانه می‌کوشد کمبود را در دیگری ایجاد کند، کمبود ژوئیسانس، و نشان دهد در تمامی موارد و صرف نظر از این که کودک چه می‌کند، این دیگری نیست که برنده شده و از همه‌ی مزایا بهره‌مند می‌شود.

فروید در آن‌سوی اصل لذت به بررسی چندین تبیین پیرامون اجبار به تکرار می‌پردازد و یکی از آنان این است که روان می‌کوشد تا اضطراب را به تجربه‌ی تروماتیک الحاق کند. برای مثال در مورد کسی که دچار شوک ناشی از بمباران شده بود فرض فروید این است که تکرار وضعیت تروماتیک در رویاها به منظور تغییر آن تجربه به صورت گذشته‌نگر رخ می‌دهد؛ اگر فرد زمان یا فرصتی برای پیش‌بینی انفجار داشت اضطراب-که جزء ضروری آمادگی است- تولید می‌شد و آن تجربه چندان تروماتیک نمی‌گشت. شاید بتوان این وضعیت را با استفاده از معادله‌ی اضطراب و سوژگی لکان در کارش پیرامون ساد‌گرایی[۱۱]بازتفسیر کنیم (هنگامی که می‌توانید شریک زندگی خود را مضطرب کنید این را خواهید دانست که می‌توانید شکاف سوژگی‌اش را سریعاً لمس کنید): رانه‌های مرتبط با جبر تکرارِ صحنه‌ی تروما (در خواب یا خیال‌پردازی) به دنبال آن به وجود آوردن سوژه در وضعیتی هستند که سوژه‌ای وجود نداشته است.

در سطحی رادیکال، جبر تکرار شامل تلاشی برای سوژگانی ساختن تجربه‌ی لذت/دردی است که بر فرد تحمیل گشته یا فرمان داده شده است. تا زمانی که این امر سوبژکتیو نشود، مانند جسمی خارجی درون فرد باقی می‌ماند که همین منجر به تلاشی اجباری برای تحت سلطه درآوردنش می‌شود. اندیشیدن به اجبار (compulsion) به مثابه come-pulsion (آمدن- رانه) تلاش رانه (که در زبان فرانسوی pulsion معادل رانه است) برای به وجود آوردن خود از طریقی دیگر، ما را قادر می‌سازد تا رانه‌ها همچون به کارگیری یا حتی بهره‌برداری از تقاضاهای دیگری برای فرمان دادن به ژوئیسانس سوژه بنگریم. واداشتن خود به آمدن (لذت بردن از چیزی)، بهره‌بردن از دیگری در جهت نیل به ژوئیسانس، به نوعی موقعیت سوژگانی خاصی را ایجاد می‌کند. به این ترتیب فرد در پوشش تبعیت و راضی کردن دیگری رضایت خاصی را کسب می‌کند. در این صورت شخص موفق می‌شود آنچه لکان  l’Autre de la demande نامیده است را فریب دهد (که می‌توان آن را به عنوان دیگری که تقاضا می‌کند، دیگری که تقاضامند است یا حتی دیگری به مثابه تقاضا ترجمه کرد).

بخشی از تردستی که در عملکرد رانه وجود دارد این است که والدینمان را وادار کنیم چیزهایی از ما بخواهند. این یکی از جنبه‌های گزاره‌ی لکان (۱۹۷۸) پیرامون رانه‌ها است؛ se faire demander. ما با والدین خود به گونه‌ای تعامل می‌کنیم که از ما بخواهند کاری انجام دهیم (مثل گزاره‌ی se faire prier؛ کارت‌هایتان را به نحوی بازی کنید که مردم از شما چیزی بخواهند، از شما خواهش کنند کاری انجام دهید.) روان‌نژند می‌کوشد تا میلش توسط دیگری فرمان داده شود، او فریاد می‌زند «به من بگو چه باید بخواهم!» میل روان‌نژند زمانی تأیید می‌گیرد-تصمیم گرفته می‌شود، مشروعیت می‌یابد- که توسط دیگری طلب شود، البته اگر بتواند دیگری را به آن وادار کند. تأیید یا مهر تأیید دیگری تمام تردیدها پیرامون این که او باید چه بخواهد را برطرف می‌کند (میلش با قانون مطابق می‌شود). از آنجایی که میل روان‌نژند به خودی خود میلی مشخص نیست {désir décidé}، وی به دنبال آن است که دیگری را وادار کند از وی {سوژه} بخواهد کاری را انجام دهد که خود سوژه می‌خواهد، و اینگونه تمام مسئولیت موفقیت یا شکست بر عهده‌ی دیگری نهاده می‌شود (او مرا مجبور کرد آن کار را انجام دهم؛ در وضعیت چالشی این اولین دفاع کودک از خودش است).

بنابراین اگر آنچه فروید اجبار به تکرار نامیده به کوشش رانه‌ها برای سوژگانی ساختن تجارب تروماتیکِ ارضاء مرتبط باشد، این تمام ماجرا نیست. زیرا میل در رانه وجود دارد؛ آنجا دخیل است، در کار است، آنجا اجرا می‌شود و تحت تأثیرش قرار می‌گیرد. رانه‌ی ناب به ندرت یافت می‌شود. تقاضای دیگری برای فرمان دادن به میل سوژه روان‌نژند به کار گرفته می‌شود، تا آن را تقویت کرده، به اجرا و عمل درآورده و آن را محقق کند. به نظر می‌رسد این {میل} اغلب بدون چنین حمایتی اجرا نخواهد شد.

این مقاله با عنوان «Compulsive Eating and the Death Drive» در کتاب علیه فهمیدن منتشر شده و توسط خشایار داودی‌فر ترجمه و در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳ در بخش آموزش وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.

[۱] به این اظهارات فروید توجه کنید: «هیستری تمایلات جنسی انکار شده نیست، بلکه پرورژن انکار شده است.» به نظر می‌رسد که فروید در اینجا به انکارِ انحرافِ شخص دیگر {اغواگر} اشاره دارد.

[۲] enjoyed

[۳] analysand

[۴] subjective position

[۵] خیلی نزدیک حجاب جلوه‌گرانه‌ی ابژه‌ی a را دریده و همچو گوشتی با گندیده با لکه‌های چرکین نشان می‌دهد (مثل رویای تزریق ایرما، آنچه در گلوی ایرما است) و خیلی دور، میل ناپدید می‌شود و شاید رانه‌ها برای احیای ابژه‌ها فراخوانده شوند ….

[۶] headless

[۷] همانطور که لکان گفته کودک به طرز عجیبی میل دیگری را به جای میل خودش می‌گیرد.

[۸] مادر/ دیگری بزرگ {م}.

[۹] face be saved

[۱۰] perverse

[۱۱] sadism

مجموعه مقالات روانکاوی لکان
0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search