skip to Main Content
از فروید تا لکان: پرسشی در باب تکنیک

از فروید تا لکان: پرسشی در باب تکنیک

از فروید تا لکان: پرسشی در باب تکنیک

از فروید تا لکان: پرسشی در باب تکنیک

عنوان اصلی: From Freud to Lacan: A Question of Technique
نویسنده: رابرت سموئلز
انتشار در: Reading Seminars I and II
تاریخ انتشار: ۱۹۹۶
تعداد کلمات: ۱۸۹۰ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه
ترجمه: خشایار داودی‌فر

از فروید تا لکان: پرسشی در باب تکنیک

برای آغاز مایلم همچون لکان در سمینار نخست، هشداری بدهم. لکان در باب نظریه‌ی فرویدی به مانند سیستمی حاضر و آماده و پیکره‌‌ای صلب سخن نمی‌گفت. این خود بازنمایان‌گر «اندیشه‌ی در جنبش» یا «عملِ در حال ترقی» است. همین امر در باب سیستم لکانی نیز صادق است و به همین دلیل است که ما بیانی نظام‌مند از تئوریِ تکنیک روانکاوانه نمی‌یابیم. آنچه می‌یابیم منطق درونیِ رو به رشدی است که از طریق آن بحث‌های لکان، کلیت «تجربه‌ی فرویدی» را پوشش می‌دهد.

این منطق درونی پایه در ارتباط میان سه دسته‌بندی دارد، ساحت واقع، ساحت تصویری و ساحت نمادین، که برای لکان تعیین کننده‌ی تمامیت آن چیزی است که «حوزه‌ی فرویدی» نام نهاده است. در اینجا کوشش من بر آن است تا شناختی کلی از این سه ساحت ارائه داده و رئوس کلی آنچه وابسته به نظریه و تکنیک فرویدی است را به اختصار بیان کنم.

بحث لکان در نخستین سمینار منتشر شده‌اش تماماً بر نوآوری‌های نظری فروید که منجر به دریافت ملاحظات بالینی گشت متمرکز است. ما می‌توانیم این فرضیات را از طریق در نظر داشتن تقسیم‌بندی که خود فروید در باب مسیر کار بالینی‌اش مطرح کرده است بیازماییم؛ این تقسیم‌بندی شامل دوران هیپنوتیزم، تحلیل مقاومت و تداعی آزاد است.

از طریق هیپنوتیزم بود که فروید به نخستین کشفیاتش در باب ضمیر ناآگاه و سکسوالیته نائل شد. وی در آن دوران بر این باور بود که روان‌نژندی از طریق ترومای جنسی ابتدایی رخ می‌دهد که با وجود فراموش گشتن همچنان در ضمیر ناآگاه سوژه باقی است. فروید از طریق هیپنوتیزم قادر به سست کردن مقاومت سوژه و بازیابی حقیقت پس‌رانده شده‌ی او گشت. اما به هر روی او از این تکنیک دست کشید زیرا برخی افراد هیپنوتیزم نمی‌شدند و اغلب اوقات نیز سمپتوم‌های قدیمی جای خود را به سمپتوم‌های نوین می‌دادند. پس از آن فروید این بحث را مطرح ساخت که هیپنوتیزم کارکرد ایگو را به تمامی سست کرده و این امر در درجه‌ی نخست تحلیلِ نیروهایی که به پس‌رانش محتویات ضمیر ناآگاه خدمت می‌کنند را امکان‌ناپذیر می‌کند. هنگامی که فروید هیپنوتیزم را رها کرد، به رویارویی با مقاومت ایگوی آگاه پرداخت.

با این حال فروید دریافت که این شیوه‌ی تحلیل مقاومت نیز واجد همان محدودیت‌ها است، چرا که روانکاو را به فردی بیش از حد امر کننده و روانکاوی شونده را به فردی بسیار وابسته بدل می‌کند. تحلیل مقاومت هنگامی جای خود را به تداعی آزاد بخشید که در آن فروید از میزان نقش خود در کنترل کردن و جهت‌دهی تحلیل کاست.

از طریق گذار از تحلیل مقاومت به سوی تداعی آزاد، فروید از تکنیک درمانی که عمدتاً بر دفاع‌های ایگو متمرکز بود به سوی تکنیکی که بر پردازش سطح سخن استوار بود حرکت کرد.

بحث من در باب این سه سطح تکنیکی در ارتباط با سه ساحت اساسی تجربه‌ی روانکاوانه است؛ ساحت واقع، ساحت تصویری و ساحت نمادین. اکنون نشان می‌دهم که چگونه ساحت واقع با کشف نخستین فروید یعنی ضمیر ناآگاه و سکسوالیته کودکانه عجین است؛ ساحت تصویری چگونه می‌تواند معنای مقاومت و دفاعِ روانشناسی ایگو را بدهد و چگونه ساحت نمادین مشتمل بر ساختار سخن و تداعی آزاد است.

افزون بر آن، می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که چگونه فروید نظریه‌ی لیبیدویی خود را به سه مرحله تقسیم کرد؛ که شامل کشف نخستین سکسوالیته، معرفی مفهوم نرگسانگی (narcissism) و نظریه‌ی متأخر رانه‌ی مرگ است. همچنین به این واقعیت خواهم پرداخت که نظریه‌ی دوم فروید در باب نرگسانگی به توضیح روانشناسی ایگو کمک کرده و نظریه‌ی رانه‌ی مرگ نیز با ملاحظات فروید در باب زبان عجین است.

۱
هیپنوتیزم
ضمیر ناآگاه
سکسوالیته کودکانه
ساحت واقع
۲
تحلیل مقاومت
ایگو
نرگسانگی
ساحت تصویری
۳
تداعی آزاد
سخن
رانه‌ی مرگ
ساحت نمادین

۱. فروید در «درسگفتارهای مقدماتی در باب روانکاوی» در این باب بحث کرده است که آنچه ناآگاه است همان چیزی است که کودکانه است. او ادامه داده که ضمیر ناآگاه مکانی است که جنبه‌های پس‌رانده شده‌ی سکسوالیته کودکانه در آن نگه‌داشته می‌شود و این امیال ابتدایی غیرقابل نابودی هستند. همچنین فروید این را اضافه کرده که در سطح سکسوالیته کودکانه شناختی در باب تابوی محرم‌آمیزی، تفاوت جنسیت‌ها یا جدایی میان خود و دیگری وجود ندارد. در واقع همچون اشاره‌ی او در «سه رساله پیرامون نظریه‌ی سکسوالیته»، تجارب جنسی ابتدایی اساساً خود-شهوی (autoerotic) هستند که این امر بدان معنا است که نیازی به شخص یا ابژه‌ای دیگر ندارند.

لکان جدایی اولیه از دیگری را امر واقع نخستین می‌نامد. ساحت واقع فی‌نفسه در تضاد با جهان قانون نمادین قرار دارد که شامل زبان و روابط اجتماعی است. این امر بدان معنا است که سوژه‌ی ناآگاهِ سکسوالیته‌ی کودکانه هیچ قانون یا شکل دیگری از میانجیگری اجتماعی را نمی‌شناسد. از این رو سکسوالیته‌ی کودکانه تهدیدی در برابر تمدن است و می‌بایست پس‌رانده شود. این امر تکانه‌ی غریزی خالصی است که محدودیتی نمی‌شناسد.

در نظریه‌ی ساختاری فروید، ما این مرحله‌ از تجربه‌ی خالص غریزی را با عاملیت اید می‌شناسیم. در سمینار نخست لکان، شاهد آن بودیم که چگونه این طبقه‌ی ابتدایی امر واقع با پدیدارهای وهم‌آلود روان‌پریشی و آنچه وازنش (foreclosure) نامیده می‌شود مرتبط است. این نظریه در باب ساحت واقع در بحث لکان در باب روان‌پریشی‌ و در انتقاد وی به کارل یونگ و ملانی کلاین تبیین شده است.

۲. برای لکان و فروید، اولین مقاومت یا دفاع، در برابر وجود این ساحت واقع نخستین رخ می‌دهد، و تشکیلات ایگو در طی نرگسانگی نخستین به وجود می‌آید. ایگو مرتبط با محدودیت سوژه و کنترل او بر بدن خویش است. سوژه از طریق جدایی از دیگری و تکانه‌های خالص ابتدایی‌اش معنایی از خود (self) و یگانگی را کسب می‌کند. بهرحال سوژه‌ای که به این مفهوم یگانگی رسیده است خودش را به عنوان تصویری بازتاب شده از دیگری می‌بیند. اما هیچکس تمامیت بدنش را نمی‌بیند؛ بلکه فرد تنها قادر است آن را در دیگری ببیند. این همان چیزی است که فروید نرگسانگی و لکان مربوط به مرحله‌ی آینه‌ای تصویری دانسته است.

می‌دانیم که اسطوره نرگس از طریق تصویرش که در آب بازتاب یافته بود در دام عشق خود افتاد. نرگس تصویر خویش را بیرون از خود، در ابژه‌ای برونی یافت؛ این است که آگاهی همواره آگاهی ابژه است. افزون بر آن، فرد تنها از طریق بازخورد که از دیگران دریافت می‌کند در باب خود چیزی می‌یابد.

این در آنچه ما شخصیت نرگسانه می‌نامیم بسیار مشهود است. در این سطح از آسیب‌شناسی نیازی مداوم برای بازتاب و بازخورد از سوی دیگری وجود دارد. چنین فردی تنها هنگامی نسبت به خویش احساس خوبی دارد که بتواند بازتاب و تصویری اغراق شده از خود را از طرف دیگری دریافت کند. کوهات به ذکر تفاوتی میان انتقال نرگسانه و انتقال آرمانی شده پرداخته است که پایه در دو مسیری دارند که از طریق آن‌ها سوژه می‌کوشد تا یگانگی ایگو یا آرمانِ ایگویش را از طریق دیگری بیابد.

بحث لکان این است که این روانشناسی ایگو یا خود (self) پایه در تلاش برای مستقر کردن مجدد  رابطه‌ی نمادین و دوگانه‌ی  کودک و مادر تأییدکننده و محبوبش دارد. او باور دارد که این ارتباط فانتزی بر اساس تلاش در جهت بازیابی تصویر آرمانی از عشق و پذیرش مربوط به گذشته است. بیمار در انتقال نرگسانه احساس یکپارچگی خودش را از طریق تصویر بازتاب داده شده از روانکاو باز می‌یابد و در انتقال آرمانی شده از آن جهت که روانکاو به عنوان دیگری آرمانی دیده می‌شود، سوژه نیز می‌تواند خودش را آرمانی ببیند.

دیدن تصویر نرگسانه خود به صورت بازتاب داده شده یا در ارتباط با دیگری آرمانی شده دو روش ایگو برای استحکام بخشیدن به خویش و خدمت به اصل لذت است. در تحلیل ایگو به وضوح همین رابطه‌ی نرگسانه و دفاع و مقاومت‌های ایگو ضروری‌ترین امر در نظر گرفته می‌شود. لکان در سمینار نخست، از طریق نقدش به هاینز هارتمن و آنا فروید این شیوه از تحلیل را بررسی کرد.

۳. سومین سطح روانکاوی {از سه مرحله‌ای که فروید طی کرد} دل‌مشغول ساحت نمادینِ سخن و رانه‌ی مرگ است. خود فروید برای رانه‌ی مرگ جایگاهی آن‌سوی اصل لذتِ ایگو در نظر گرفت. در آغاز فروید پیوسته پدیدارهای گوناگون زبانی را مطرح می‌ساخت که فراسوی قصدمندی، آگاهی و سعادت سوژه بودند. لغزش زبانی، اعمال درهم و برهم و لطیفه‌ها جملگی راه‌هایی برای انجام دادن یا گفتن چیزی بودند که سوژه قادر نبود بگوید یا انجام دهد. این لغزش‌های ناآگاه برای فروید نمایانگر حقیقتِ میلِ پس‌رانده شده‌ی سوژه بودند.

از طریق همین تشکیلات ناآگاه بود که فروید دریافت زبان قادر است بند اتصال خود به قصدمندی ایگو را بگسلد. این امر چنان است که انگار ایگو هنگام مواجه شدن با کنش نمادین مرده یا وجود ندارد.

این موضوع تا زمانی که وی آغاز به صورت‌بندی نظریه‌اش در باب رانه‌ی مرگ، سوپرایگو و مازوخیسم در نظر گرفته نشد؛ و اینجا {جایی بود که} فروید آغاز به تبیین شیوه‌ای کرد که از طریق آن سوژه می‌توانست کاری کند یا چیزی بگوید که در مسیر پیش بردن وی به سوی سعادت نباشد. فروید از طریق بررسی رویاهای تروماتیک، واکنش درمانی منفی و بازی کودکان این نظریه‌اش در باب رانه‌ی مرگ را شرح داده و توضیح داد که چرا برخی افراد مکرراً به سوی تجارب منفی باز می‌گردند. او توضیح داد آن تحربه‌ای که پیش‌تر قابل کنترل و تسلط نبوده است از طریق تکرارش به شکلی نمادین، تحت سلطه در می‌آید.

همچنین مطالعه‌ی رانه‌ها فروید را به نظریه‌اش در باب روان‌کژی (perversion) و مازوخیسم بازگرداند. روان‌نژند حیات جنسی‌اش را در فانتزی‌های تصویری و سمپتوم‌هایش محدود می‌سازد، حال آن که روان‌کژ این فانتزی‌ها را از طریق رانه‌هایش عملی می‌سازد. بهرحال این رانه‌ها اغلب حالتی تکرار شونده و خودتخریبگرانه دارند.

من باور دارم جمع کثیری از آن بیمارانی که ما امروزه با نام شخصیت مرزی می‌شناسیم همان‌هایی هستند که فروید روان‌کژ می‌نامید. این وضعیت شامل ترکیبی از عملی‌سازی، نقص در کنترل تکانه، روابط ناپایدار، دوپاره‌سازی ابژه و بازنمایی خود و ظرفیت اندک برای تحمل ناکامی و افزون بر آن سادومازوخیسم بیمارگون است. اساس این سطح از آسیب‌شناسی نه نرگسانگی ایگو که رانه‌ها و سوپرایگو است. در این افراد عاملیت سوپرایگو همان‌گونه است که فروید در باب مازوخیسم بنیادین سوژه بیان کرده است. سوپرایگو که بازنمایان‌گر قوانین و سنن اجتماعی درونی‌سازی شده است در مقابل نرگسانگی ایگو و اصل لذت قد علم می‌کند.

فروید این نکته را مطرح ساخته که سوپرایگو نیرویش را از اید می‌گیرد و از طریق انحلال عقده‌ی ادیپ شکل می‌گیرد که پس از شکل‌یابی ایگو رخ می‌دهد. ساختار منطقی توپوگرافی دوم شامل حرکت از اید به ایگو و پس از آن سوپرایگو است، حال آن که خود سوپرایگو وابسته به وضعیت آغازین اید است.

این ساختار پیچیده منطق نظری فروید را به سوی شکل‌گیری سمپتوم سوق می‌دهد که مرحله‌ی نخستش پایه در تثبیت‌ ابتدایی سوژه بر سطحی از سکسوالیته کودکانه دارد، سطح دومش وابسته به پس‌رانش آن تثبیت، توسط دفاع‌های ایگو است، و سطح سومش پایه در بازگشت امر پس‌رانده شده یا به عبارت دیگر بازگشت مرحله نخست دارد که اکنون در شکل جایگزینی نمادین ظهور می‌کند.

فرآیند روانکاوی در جهت معکوس ساختن این ساختار عمل می‌کند. فرد از طریق تداعی آزاد نمادین می‌کوشد تا برای نیل به امیال و افکار ناآگاه، آن‌سوی دفاع‌ها و مقاومت ایگو برود:

ایدِ ناآگاه مقاومت ایگو سخن نمادین

لکان این نکته را مطرح ساخته که همین ساختارها هستند که تاریخ روانکاوی را تعیین کرده‌اند. کشف نخستین ضمیر ناآگاه و سکسوالیته کودکانه توسط روانشناسی ایگو پس‌رانده شد، و لکان از طریق نظریه‌ی خویش و اهمیتی که برای زبان در روانکاوی قائل بود، به فروید پس‌رانده شده بازگشت.

این مقاله با عنوان «From Freud to Lacan: A Question of Technique» در کتاب «Reading Seminars I and II» منتشر شده و توسط خشایار داودی‌فر ترجمه و در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۴۰۳ در بخش آموزش وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.
مجموعه مقالات تکنیک در روانکاوی
0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search
error: این محتوا محافظت‌شده است.
×