جنگ سرد در سیاست روانکاوی
دو مطالعه غنی و روشنگر، موج جدیدی از تفکر درباره جنگهای فروید و تاریخ تحلیل را نشان میدهند.
اگر همانطور که آدن[۱] در مرثیهاش در سال ۱۹۳۹ نوشت، فروید «اقلیمی از عقاید باشد که تحت آن ما به انحای مختلف زندگی میکنیم»، پس منصفانه است که بگوییم الگوهای آب و هوایی محلی اطراف او با یک نظم غیر طبیعی، از توفانی تا ملایم در تغییر هستند. و اینجا جغرافیا ناگزیر به تصویر در میآید.
در واقع، از سال ۱۹۰۶ و ابداع روانکاوی توسط فروید، تنها دو امر (نسبتا) ثابت، وجود دارد. یکی پذیرش این حقیقت است که هرکدام از ما یک زندگی ناهشیار داریم: بخشهایی از ما که رویاهایمان را از دید خودمان پنهان میکند و نظرات و اعمال ناخواستهمان را شکل میدهد. دوم فن گفتگوی دو نفر بر اساس تداعی آزاد که در آن بیمار و تحلیلگر در یک گفتگوی درمانی صمیمی شرکت میکنند. باقی ایدههای بزرگ و اغلب ظریف فروید در طول یک عمر تجربه و نگارش تجدید نظر شده و دچار تحول شدهاند.
فروید کتابهای زیادی برای انتخاب دارد. از اولین کتاب فروید در ۳۵ سالگیاش، درباب زبان پریشی[۲]، تا آخرین کتابش، موسی و یکتاپرستی[۳] که درست قبل از مرگش در سن ۸۳ سالگی نگاشته است_ به غیر از نامههای بسیار او به نامزدش مارتا (که بعدها همسر او شد)، نامههایش به دوستان و همکلاسیها و همچنین جلسات و نشستهای بینالمللی روانکاوی، ۲۳ مجلد با نسخههای استاندارد وجود دارد. بنابراین، خوانندگان، منتقدان، نوازندگان و فیلمسازان، تولیدکنندگان ساعت و کفش در آمریکا، هند، چین، اروپا، آفریقا و آمریکای لاتین، میتوانند درباره همه چیزهای مهمی مانند رانهی جنسی، لیبیدو، پویایی یا سرکوب حافظه؛ ارتباط بین مفاهیم نهاد (Id)، من (Ego) و فرامن (Super-ego)؛ تجربههای درمانی؛ آزادی فرهنگی و حتی در مورد یکپارچگی مطالب فروید، وضعیت علمی و پزشکی او بحث کنند، نظر بدهند و یا حتی جک بسازند.
همانطور که داگمار هرزوگ[۴] یکی از مورخان برجستهی مذهب، جنسیت و سکسوالیته، در مقدمه کتاب خوبش «جنگ سرد فروید» اشاره میکند، جمعآوری بایگانی دیجیتال زیگموند فروید در کتابخانه کنگره از سال ۲۰۰۰ که از نظر جزییات بسیار غنی است، طلیعه مباحث جدیدی دربارهی فروید را نوید میدهد. کتاب زندگینامهی روشنگرانه جوئل وایتبوک[۵] بخشی از این موج تازه و پرطرفدار تفکر است.
این امر نشان دهندهی تغییراتی خوشایند از حملههای همه جانبه طی دو دهه گذشته قرن بیستم به کار و شهرت فروید (و یا هرچیز دیگری که ممکن است زیر خرقه گشاد او رفته باشد) است. بدون شک گسترش این حملات در ایالات متحده، به مرکزیت روانکاوی هم در سویهی عمومی و هم در سویهی تخصصی پزشکی آن به دوران پس از جنگ مرتبط است، که تا قبل از شروع درمانهای دارویی در دهه ۷۰، بخشی از آموزش روانپزشکی بود.
هرزوگ با جزییات کامل نشان میدهد که انواع مختلفی از روانکاوی که پس از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده ایجاد شده بود، با طرح اولیه فروید مشابهت چندانی نداشت. گریز عمده از سکسوالیته و اصرار بر اطاعت محافظهکارانه در قالب خانوادهای میهنپرست، کار بسیاری از روانکاوان را تحت سلطه خود درآورده بود، تا آنجا که برای روانشناسان ایگو، توانایی فرد در کنترل هیجانها و سازگاری با «واقعیت» نشانی از درمان فرد تلقی میشد.
آنچه که «واقعیت» تعریف میشد، برمبنای هنجارهای دههی ۵۰ بود. وظیفه تحلیلگر در این دوره این بود که در تعارضات درونی بیمار کاوش کند ولی هرگز وارد شکلدهی به شرایط اجتماعی یا سیاسی نمیشد. حتی تحلیلگرانی که تاکید فروید روی مفهوم لیبیدو را قبول داشتند، زنان را به سوی ازدواجهای استریل و بدتر میفرستادند. کنوانسیون بیآنکه وقعی به مهاجران مشهور مکتب فرانکفورت که با فروید در انتقاد اجتماعی متحد شده بودند و شروع به انتشار در آمریکا کرده بودند بنهد، حکم داد.
هرزوگ مدارک جالبی را به شاهد آورد تا نشان دهد چگونه روانکاوان آمریکایی با روحانیون مسیحی که خودشان تحت درمان هستند، متحد شدهاند. حتی در سال ۱۹۵۲، پاپ پیوس دوازدهم اجازه تحلیل را تا زمانی که اشتهای جنسی زیادی به وجود نیاورد، صادر کرد. علیه این اخلاق تحلیلی جنگ سرد بود که جنبش زنان با صدایی غرا واکنش نشان داد، و اغلب فروید را به دلیل عملی که کار او نبود، سرزنش میکرد.
همجنسخواهی یک عرصه بسیار مذموم بود که توسط تحلیلگران به عنوان یک شرایط انحرافی که میتواند با موفقیت درمان شود، قضاوت میشد. خود فروید نیز معتقد بود که هرکسی در اصل دو جنسگراست و میتواند احساسات و فانتزیهای همجنسخواهانه را تجربه کند. او اغلب به اندازهی کافی به این موارد در خود توجه میکرد. زیاد نبودند تعداد تحلیلگران جنگ سرد آمریکا، که گزارشهای کینزی را نیز با چالشهای خود در رابطه با قضیهی پذیرفته شدهی ازدواج تک همسری با جنس مخالف محکوم کردند. هرزوگ با دقت زیاد تلاش میکند تا همجنسهراسی را از میان صفوف روانکاوی آمریکایی ریشهکن کند. اگرچه تحلیلگران فردی مانند رابرت استولر پیشگام، مدتها در برابر گرایش کلی ایستادگی کرده بودند، اما در سال ۱۹۹۱ بود که انجمن روانکاوی آمریکا به طور رسمی به افراد حرفهای همجنسخواه مجوز داد.
هرزوگ مانند یک انسانشناس درگیر کارهای عملی، از جایی به جایی حرکت میکند تا درک بهتری از موضوعات تاریخی پیچیده به ما بدهد. او بر روانکاوی آلمان تمرکز دارد، جایی که از طبیعی جلوه دادن تجاوز برای تبرئه یک ملت جنگ دیده استفاده میشد در حالی که در آن نازیها هنوز در همه جا حضور داشتند. وی روی پست-۶۸ رادیکال سیاسی کتاب ضد اودیپ نوشته ژیل دلوز و فیلیکس گاتاری که این کتاب و تاثیر زیادش را در دوره خود شاهد بود، تاکید میکند و میگوید این کتاب یک تغییر مفهومی در نحوه تفکر درباره رابطه متقابل بین روان و سیاست را آغاز میکند.
هرزوگ همچنین بر روی تئوری تروما یا PTSD اختلال استرس پس از سانحه تمرکز دارد. پس از جنگ، در طول دهه ۵۰، بحث شد که اردوگاهها میتوانند برای بازماندگان آسیب روانی بلندمدتی همانند آسیب فیزیکی داشته باشند، علیالخصوص که آسیبهای روانی تنها بعد از این وقایع آشکار میشوند. یهودی ستیزی زیادی در این بررسیها به کار آمد. تنها با جنگ ویتنام (و کار سازمانهای غیر دولتی با بازماندگان شکنجه) بود که PTSD به یک اختلال روانی شناختهشده تبدیل شد.
کتاب زندگینامه فروید اثر وایتبوک یک تاخت و تاز به روز شده به این مرد و ذهن او توسط فیلسوفی است که یک روانکاو به حساب میآید. فروید به طور آشکاری به زندگینامهنویسان مشکوک بود. (همانطور که اخیراً آدام فیلیپس در ضد زندگینامه درباره فروید جوان تاکید کرده است) به نظر میرسد همان زمانی که داشت در کتاب تفسیر رویاها درباب اتوبیوگرافی پروستی حرف میزد به شهود دریافته بود که روزی همین متنها در مورد خودش به کار میرود و به خودش بازمیگردد. وایتبوک هم پرسشگر و هم محترم برخورد میکند. همچنین او با جریانهای فکری معاصر فرم میگیرد، به گونهای که عدم همخوانی با جوامع روشنفکری و حساسیت نسبت به سکسوالیته بیش از آنچه که تصور میشد این کتاب را تحت تاثیر قرار داده است، حتی بیش از کتاب پیتر گی «فروید: یک زندگی برای زمان ما» و یا اولین تجسم مشتاقانه ارنست جونز که از فروید که دوست و مربی او بود نگاشته بود.
وایتبوک به طرز متقاعد کنندهای فروید را در موقعیت یک متفکر روشنگر قرار میدهد، «عمیق، پر تعارض، متزلزل، و حتی تراژیک و در عین حال هنوز رهاییبخش از سنت در جنبش وسیعتر روشنگری». فروید نیروهای مبارز با روشنگری، کشش غیرمنطقی و نوسان باورها را درک کرد و همه اینها را در دید خود یکپارچه ساخت. فرویدی که وایتبوک نقل میکند، سنت یهودی خود را برای ایجاد هویت به عنوان یک دانشمند سکولار و شکاک، شکست. اما در مورد شکل دادن تحریفات که با مهارت و بسیار ماهرانه انجام میشد، هوشیار بود. او بینش جدیدی نسبت به حرکت فروید از فلسفه به علوم و پزشکی ارائه میدهد، و در عین حال تفسیری از همجنسگرایی فروید از طریق دوستی روشنفکری با دکتر لوده اما کاریزماتیک برلین به نام ویلهلم فلیس و بعدها با کارل گوستاو یونگ ارایه میدهد.
تنها احتیاط من در مورد وایتبوک نسبت دادن علائم تروماتیک به زندگی اولیه خانواده فروید است. وی فکر میکند که فروید با روابط منحصر به فرد با مادرش، «آمالیا» دچار ضربه روحی شده است. او اولین پسر و مطلوب مادرش بود، اما پس از مرگ زودرس پسر بعدی، مادرش افسردگی گرفت و زیگی کوچولو را به پرستار کاتولیک سپرد. «آمالیا» یک نسل جوانتر از پدر (فروید) بود، به این معنا که یکی از برادرزادههای فروید کمی از او بزرگتر بود. در نتیجه این صورت خانواده، وایتبوک استدلال میکند که فروید هرگز نتوانسته بود به طور کامل به کشف و بررسی جو سرکش، پیش زبانی و پیش ادیپی مادرانه، رسیدگی کند. مادران کمتر از پدران در تفکر فروید حضور دارند. اما به عنوان یک کودک نیمه دوم قرن نوزدهم، تجربه اولیه فروید از نظر تاریخی خیلی غیرمعمول بود. قدرتهای پدرسالاری میتوانند با «مادر گمشده» در اثرش (که در ادبیات دوره ویکتوریا نیز مهم است) به عنوان حالت درونی- ذهنی او به کار گرفته شود. وی در اواخر زندگی، تا حدودی با نفوذ تحلیلگران زن، شروع به تفکر در مورد مرحله پیش ادیپی کرد.
به عبارت دیگر، اثر وایتبوک یک زندگینامه فرهنگی غنی و روشنگر است و مانند جنگ سرد فروید اثر هرزوگ تفکر جدیدی را به تصویر میکشد. این کتابها نشان میدهند که هنوز مباحث زیادی در زمینه نوآوری فروید برای دنبال کردن وجود دارد. آب و هوای فرویدی در حال حاضر متعادل و ملایم است.
دربارهی نویسنده: لیزا آپیگنانسی نویسندهی کتاب «دیوانه، بد و غمگین: تاریخ زنان و پزشکان ذهن»، و همکار جان فورستر در تحریر کتاب «زنان فروید».
این مقاله با عنوان «Cold War Freud and Freud: An Intellectual Biography review – the politics of psychoanalysis» در نشریه گاردین منتشر شده و در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ توسط تیم ترجمه تداعی ترجمه شده و در وبسایت تداعی منتشر شده است. |
[۲] On aphasia
[۳] Moses and Monotheism
[۴] Dagmar Herzog
[۵] Joel Whitebook
- 1.آیا عقدهی اُدیپ هنوز سنگ بنای روانکاوی است؟
- 2.سیاست در اتاق درمان
- 3.روانکاوی چه چیزی نیست؟
- 4.بارداری روانکاو
- 5.جنگ سرد در سیاست روانکاوی
- 6.روانکاوی و ابطالپذیری
- 7.جنگهای درمانی: انتقام فروید
- 8.نیمهی تاریک میراث فرویدی ما