skip to Main Content
لغزش‌ها | زیگموند فروید

لغزش‌ها | زیگموند فروید

لغزش‌ها | زیگموند فروید

لغزش‌ها | زیگموند فروید

عنوان اصلی: PARAPRAXES II
نویسنده: زیگموند فروید
انتشار در: نسخه معیار مجموعه آثار روانشناختی زیگموند فروید
تاریخ انتشار: ۱۹۱۶
تعداد کلمات: ۵۸۲۰ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۴۸ دقیقه
ترجمه: تیم ترجمه‌ی تداعی

درس‌گفتار دوم: لغزش‌ها

مجموع چهار درس‌گفتار ابتدایی پیرامون لغزش‌ها

خانم‌ها و آقایان، ما با مفروضات شروع نمی‌کنیم، کار ما با تحقیق آغاز می‌شود. بیایید به عنوان موضوعی برای تحقیق، پدیده‌های خاصی را انتخاب کنیم که بسیار رایج و بسیار آشنا هستند، اما به میزان بسیار کمی مورد بررسی قرار گرفته‌اند، و به دلیل آنکه در هر فرد سالمی قابل مشاهده است، هیچ ارتباطی با بیماری ندارند. آنها را به عنوان «لغزش»[۱] یا کنش‌پریشی می‌شناسند، و هر کسی مستعد آن است. مثلاً ممکن است فردی که می‌خواهد چیزی به زبان بیاورد، چیز دیگری به جای آن بگوید (لغزش زبان Versprechen)، یا مثلاً این اتفاق در نوشتن هم بیفتد و احتمال دارد خودش متوجه این اشتباه بشود و یا نسبت به آن آگاه نباشد. یا مثلاً ممکن است شخصی متنی دست‌نویس یا چاپی را متفاوت از آن چیزی که می‌بیند بخواند (لغزش خواندن Verlesen) و یا ممکن است چیزی که به او گفته می‌شود را به اشتباه چیز دیگری بشنود (لغزش شنیداری Verhören)، البته این مورد با این فرض مطرح می‌شود که هیچ آسیب ارگانیکی در قدرت شنوایی او وجود نداشته باشد.

گروه دیگری از این پدیده‌ها نیز وجود دارند که مبنای آنها فراموشی (Vergessen) است، البته نه فراموشی دائمی بلکه نوعی فراموشی موقت. بنابراین فرد ممکن است نتواند اسمی را که می‌داند به یاد بیاورد یا فراموش کند که باید یک کاری را انجام بدهد در حالی که بعداً آن را به یاد می‌آورد و متوجه می‌شود که آن را فقط در زمان خاصی فراموش کرده بود. در گروه سوم، ویژگی موقتی بودن وجود ندارد، به عنوان مثال، در مورد گم کردن (Verlegen)، وقتی فردی چیزی را قبلاً در جایی گذاشته است، ولی اکنون نمی‌تواند محل دقیق آن را پیدا کند (Verlieren)، در اینجا ما با یک نوع فراموشی سروکار داریم که بصورت متفاوتی از فراموشی معمولی به آن واکنش نشان می‌دهیم، نوعی فراموشی که به جای اینکه آن را قابل درک بدانیم،  نسبت به آن تعجب می‌کنیم و یا موجب ناراحتی ما می‌شود. علاوه بر همه اینها، انواع خاصی از خطاها (Irrtümer) وجود دارند که در آنها یک بار دیگر کاراکتر موقت حضور دارد؛ زیرا در مورد آنها ما برای مدتی معتقدیم که چیزی وجود دارد که هم قبل و هم بعد از آن می‌دانیم که چنین نیست. و تعدادی پدیده‌های مشابه وجود دارد که با نام‌های مختلف شناخته می‌شوند.

همه اینها اتفاقاتی هستند که وابستگی و قرابت درونی آنها با یکدیگر با این واقعیت بیان می‌شود که [در زبان آلمانی] با هجای (ver) شروع می‌شوند[۲]. آنها تقریباً بی‌‌اهمیت هستند، بیشترشان بسیار گذرا و ناپایدار هستند و در زندگی انسان اهمیت چندانی ندارند. به ندرت یکی از آنها، مانند گم شدن شی، اندکی اهمیت عملی پیدا می‌کند. به همین دلیل نیز توجه اندکی را به خود جلب می‌کنند، و چیزی بیش از هیجانات ضعیف ایجاد نمی‌کنند.

اما اکنون قصد دارم توجه شما را به این نوع پدیده‌ها جلب نمایم. اما با کمی آزردگی اعتراض خواهید کرد: «مشکلات بسیار گسترده‌ای در این جهان پهناور، همچنین در محدوده‌های تنگ و باریک‌تر ذهن ما وجود دارد، شگفتی‌های بسیاری در حوزه‌ی اختلالات روانی است که نیازمند و سزاوار روشنگری هستند، واقعاً بیهوده به نظر می‌رسد که تلاش و توجه خودمان را صرف چنین چیزهای بی‌اهمیتی کنیم. اگر می‌توانید به ما بفهمانید که چرا فردی با چشم‌ها و گوش‌های سالم می‌تواند در روز روشن چیزهایی را ببیند و بشنود که وجود ندارند، یا چرا فرد دیگری ناگهان فکر می‌کند توسط افرادی که تا کنون بیشترین علاقه و اشتیاق را به آنها داشته است، مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد، یا مطرح نمودنِ هوشمندانه‌ترین استدلال‌ها در حمایت از باورهای توهمی که هر کودکی می‌تواند ببیند، بی‌معنی است، آنگاه ما نیز باید نظرات و قضاوت‌هایی در مورد روانکاوی داشته باشیم. اما اگر کاری جز این نداشته باشند که از ما بخواهند این موضوع را در نظر بگیریم که چرا یک سخنران در یک ضیافت از یک کلمه به جای کلمه دیگر استفاده می‌کند، یا چرا یک زن خانه‌دار کلیدهایش را جا می‌گذارد، و سایر بیهودگی‌های مشابه، آنگاه می‌دانیم که چگونه وقت و علاقه‌مان را صرف کارهای بهتر کنیم.»

باید پاسخ دهم: صبر داشته باشید، خانم‌ها و آقایان! فکر می‌کنم انتقاد شما به بیراهه رفته است. درست این است که بگوییم روانکاوی نمی‌تواند به خود ببالد که هرگز به مسائل پیش پا افتاده نپرداخته است. برعکس، موارد و موضوعات مورد ملاحظه‌ی روانکاوی، از طریق رویدادهای ناچیز و بی‌اهمیتی فراهم شده‌اند که سایر علوم، آنها را به عنوان موارد بیش از حد بی ‌اهمیت و حتی تفاله‌های دنیای پدیده‌ها کنار گذاشته‌اند. اما آیا در نقدی که می‌کنید، بین گستردگی مشکلات و نمایان بودن آنچه که به آنها اشاره می‌کنید، سردرگم نشده‌اید؟ آیا چیزهای خیلی مهمی وجود ندارند که فقط در شرایط خاص و در زمان‌های معین، با نشانه‌های کاملاً ضعیف خودشان را نشان دهند؟ من آماده هستم تا چندین نمونه از این موقعیت‌ها را به شما نشان دهم. به عنوان مثال، اگر شما مرد جوانی هستید، آیا از طریق نشانه‌های کوچک به این نتیجه نمی‌رسید که توجه یک دختر را به دست آورده‌اید؟ آیا منتظر بیانیه‌ی صریح عشق یا یک آغوش پرشور می‌مانید؟ یا یک نگاه، که دیگران به ندرت متوجه آن می‌شوند، یک حرکت کوچک، طولانی شدنِ یک ثانیه‌ای فشار دست، کافی نخواهد بود؟ و اگر شما کارآگاهی باشید که مشغول ردیابی یک قاتل است، آیا انتظار دارید قاتل عکسش را با یک آدرس در پیوست، در محل جنایت جا گذاشته باشد؟ یا لزوماً باید به آثار نسبتاً جزئی و مبهم شخصی که در جستجوی او هستید، بسنده کنید؟ بنابراین، از ما نخواهید نشانه‌های کوچک را دست کم بگیریم؛ با کمک آن نشانه‌های کوچک ممکن است موفق شویم در مسیر چیزهای بزرگتری قرار بگیریم.

محدودیت دسترسی به ادامه‌ی مطلب

دسترسی کامل به محتوای تخصصی تداعی صرفاً برای اعضای ویژه‌ی تداعی در نظر گرفته شده است.

با عضویت در تداعی و فعال کردن عضویت ویژه‌ به امکان مطالعه‌ی آنلاین این مقاله و تمام مقالات تداعی شامل نظریات روانکاوی، رویکردهای مختلف، تکنیک‌های بالینی و مواردی از این دست دسترسی ‌خواهید یافت. عضویت ویژه فقط برای مطالعه‌ی آنلاین در سایت است و امکان دانلود پی‌دی‌اف با عضویت ویژه وجود ندارد. اگر نیاز به پی‌دی‌اف مقالات دارید، آنها را بایستی جداگانه از طریق فروشگاه مقالات تهیه کنید.

در این صفحه می‌توانید پلن‌های عضویت ویژه را مشاهده کنید و از این صفحه می‌توانید نحوه‌ی فعال کردن عضویت ویژه را ببینید.

اگر اکانت دارید از اینجا وارد شوید.

اگر اکانت ندارید از اینجا ثبت‌نام کنید.

درس‌گفتارهای مقدماتی پیرامون روانکاوی
این پست یک دیدگاه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search
error: این محتوا محافظت‌شده است.
×