
مقاومت در برابر روانکاوی | زیگموند فروید

مقاومت در برابر روانکاوی
کودکی در آغوش پرستارش با دیدن چهرهی یک فرد غریبه رو برگردانده و جیغ میکشد؛ یک مرد پارسا فصل جدید را با دعا آغاز کرده و به نخستین میوههای سال با طلب برکت خوشآمد میگوید؛ یک روستایی از خرید داس خودداری میکند مگر آن که داس علامتی که برای والدینش آشناست را داشته باشد. تمایز میان این وضعیتها آشکار بوده و در ظاهر اثبات میکند که فرد در هر یک از آنها به دنبال انگیزهای متفاوت است.
با وجود این، نادیده گرفتن وجه مشترک میان آنها، اشتباه است. در هر مورد با با یک نوع نا-لذتی رو به رو هستیم. کودک آن را با شیوهای ابتدایی ابراز میکند، مرد پارسا آن را با یک حقه فرو مینشاند، در حالی که روستایی از آن به مثابه انگیزهای برای یک تصمیم استفاده میکند. منبع این نا-لذتی مطالبهای است که توسط هر چیز جدید در ذهن ایجاد میشود، هزینه روانیای که طلب میکند و بلاتلکیفی، روی انتظار بیمناکی که به همراه خود میآورد انباشته میشود. اختصاص دادن یک مطالعه کامل به واکنشهای ذهنی در برابر چیزهای تازه جالب خواهد بود؛ چرا که تحت شرایط به خصوص، که دیگر بدوی نیست، میتوانیم رفتاری از نوع متضاد را مشاهده کنیم – عطش تحریک که خود را روی هر چیزی که تازه باشد میافکند، صرفاً به این دلیل که آن چیز تازه است.
در اقدامات علمی نباید جایی برای عقبنشینی از تازگی وجود داشته باشد.
علم، با ناکامل و ناکافی بودن ابدی خود، در مسیر امید به رستگاری در کشفیات جدید و روشهای جدید مسائل یاد شده میکوشد. علم برای این که فریب نخورد به خوبی خود را به شکاکیت مجهز کرده است و هیچ چیز جدیدی را نمیپذیرد مگر این که در برابر سختگیرانهترین آزمایشها دوام آورده باشد. با این حال گاهی اوقات، این شکاکیت دو ویژگی پیشبینی نشده را نشان میدهد؛ ممکن است شدیداً بر خلاف آنچه جدید است هدایت شود و در عین حال آنچه آشنا و پذیرفته شده است را مستثنا کند، و ممکن است به رد چیزها، پیش از آزمایش آنها راضی باشد. اما با چنین رفتاری خود را به مثابه امتداد واکنش بدوی علیه آنچه تازه است و به مثابه پوششی برای حفاظت از آن واکنش، نشان میدهد. این که چند وقت یکبار در تاریخ پژوهش علمی این اتفاق افتاده است که نوآوریها با مقاومت شدید و ستیزهجویانه مواجه شوند، بر کسی پوشیده نیست، در حالی که رویدادهای متعاقب نشان دادهاند که این مقاومت بیجا بوده و آن امر تازه از ارزش و اهمیت برخوردار بوده است. چیزی که مقاومت را برانگیخته، به عنوان یک قاعده، عوامل به خصوصی در موضوع امر تازه بودند، از سوی دیگر، عوامل متعددی باید ترکیب شوند تا فوران واکنش بدوی امکانپذیر گردد.
یک پذیرش فوقالعاده بد به روانکاوی نسبت داده میشود، که نویسنده حاضر حدود سی سال پیش بر اساس کشفیات جوزف بروئر (از وین) در خصوص منشاء علائم نِوروز، توسعه آن را آغاز کرد. تردیدی نیست که روانکاوی دارای کیفیات نوآورانه است، حتی با وجودی که از اطلاعات زیادی از منابع دیگر استفاده کرده که به خوبی شناخته شده بودند (جدا از کشفیات بروئر)، همچون درسهایی از آموزههای شارکو، متخصص مغز و اعصاب بزرگ، و اندیشههای برگرفته از حوزه هیپنوتیزم. اهمیت اولیهی روانکاوی صرفاً درمانی بود: هدف آن ایجاد یک روش جدید و موثر برای درمان بیماریهای نوروتیکانه بود. اما پیوندهایی که نمیشد آن ها را نادیده گرفت در ابتدا سبب شد روانکاوی بسیار فراتر از هدف اولیهاش پیش رود. و با این ادعا خاتمه یافت که کل دیدگاه ما بر حیات ذهنی را بر یک پایه جدید بنا نهاده و بنابراین برای هر رشتهای در دانش که به روانشناسی متکی است، حائز اهمیت شد. پس از یک دهه نادیده گرفته شدن کامل، ناگهان روانکاوی علاقهی عمومی را برانگیخت و متعاقب آن توفانی از مخالفتهای خشمگینانه پدیدار شدند.
اکنون نیازی به بررسی شکلهایی که این مقاومت به روانکاوی در قالب آنها اظهار میشوند نیست. کافی است بگوییم که مبارزه بر سر این نوآوری به هیچ وجه به آخر نرسیده است، با وجودی که از همین حالا میشود دید که چه مسیری را در پیش خواهد گرفت. مخالفین آن در سرکوب کردن جنبش روانکاوی به موفقیت نرسیدهاند، جنبشی که بیست سال پیش من تنها سخنگوی آن بودم، از آن زمان حمایت فعالین ارزشمند و کوشای بیشماری را، چه در حیطهی پزشکی، چه غیر پزشکی، جلب کرده است که از این روش به عنوان درمانی برای بیماریهای عصبی، به عنوان یک روش برای پژوهش روانشناختی و به عنوان یک ابزار کمکی برای کار علمی در متنوعترین بخشهای حیات عقلانی استفاده میکنند. در صفحات پیش رو توجه ما تنها روی انگیزههای مقاومت در برابر روانکاوی متمرکز خواهد بود، و روی ویژگی مرکب مقاومت و مقادیر متفاوت وزنی که توسط اجزاء آن حمل میشود، تاکید ویژه خواهیم داشت.
از دیدگاه بالینی نِوروز باید لزوماً در کنار مسمومیتها و اختلالاتی همچون بیماری گریوز قرار گیرد. اینها بیماریهایی هستند که از فزونی یا فقدان نسبی برخی مواد بسیار فعال، چه داخل بدن تولید شوند چه از خارج به آن وارد گردند، حاصل میشوند. به طور خلاصه، اینها اختلالات شیمیایی بدن هستند، بیماریهای سمی. اگر کسی در جداسازی و نمایش ماده یا مواد فرضی دخیل در نِوروز موفق شود، هیچ نیازی ندارد که نگران مخالفت از سوی حرفه پزشکی باشد. با این حال در حال حاضر، هیچ مسیر مشابهی برای رسیدگی به این مسئله وجود ندارد. در این لحظه تنها میتوانیم از سیمپتومهای نمایش داده شده توسط نِوروز شروع کنیم، سیمپتومهایی که مثلاً در موارد هیستری شامل ترکیبی از اخلالهای جسمانی و ذهنی هستند. آزمایشهای شارکو و مشاهدات بالینی بروئر هر دو به ما آموختند که علائم جسمانی هیستری نیز سرچشمه روانی دارند، یعنی آنها تهنشینهایی از فرایندهای ذهنی هستند که مسیر خود را سپری کردهاند. با قرار دادن سوژه تحت وضعیت هیپنوتیزم امکان آن ایجاد میشود که به صورت ارادی علائم هیستری را به طور مصنوعی تولید کنیم.
محدودیت دسترسی به ادامهی مطلب
دسترسی کامل به محتوای تخصصی تداعی صرفاً برای اعضای ویژهی تداعی در نظر گرفته شده است.
با عضویت در تداعی و فعال کردن عضویت ویژه به امکان مطالعهی آنلاین این مقاله و تمام مقالات تداعی که در حال حاضر بیش از ۴۰۰ مقالهی تخصصی شامل نظریات روانکاوی، رویکردهای مختلف، تکنیکهای بالینی و مواردی از این دست است دسترسی خواهید یافت. عضویت ویژه فقط برای مطالعهی آنلاین در سایت است و امکان دانلود پیدیاف با عضویت ویژه وجود ندارد. اگر نیاز به پیدیاف مقالات دارید، آنها را بایستی جداگانه تهیه کنید.
در این صفحه میتوانید پلنهای عضویت ویژه را مشاهده کنید و از این صفحه میتوانید نحوهی فعال کردن عضویت ویژه را ببینید.
اگر اکانت دارید از اینجا وارد شوید.
اگر اکانت ندارید از اینجا ثبتنام کنید.
- 1.دو دروغی که کودکان میگویند | زیگموند فروید
- 2.انحلال عقدهی اُدیپ | زیگموند فروید
- 3.دورنمای آیندهی درمان روانکاوی | زیگموند فروید
- 4.گزارشی کوتاه دربارهی روان-کاوی | زیگموند فروید
- 5.رومانسهای خانوادگی | زیگموند فروید
- 6.مقاومت در برابر روانکاوی | زیگموند فروید
- 7.سببشناسی هیستری | زیگموند فروید
- 8.پویاییهای انتقال | زیگموند فروید
- 9.مسئلهی اقتصادی مازوخیسم | زیگموند فروید
- 10.جهانبینی، فلسفهای در باب زندگی | زیگموند فروید