اضطراب جدایی
از نظر بالینی، اضطراب جدایی معمولاً در پاسخ به عدم تداوم درمان به خاطر وقفههای آخر هفته یا تعطیلات ظاهر میشود. اما نوع بنیادیتر اضطراب جدایی را بیمارانی تجربه میکنند که نمیتوانند آگاهی از وجود مجزای تحلیلگر را حتی زمانی که در حضور تحلیلگر هستند، تحمل کنند.
بیمارانی که از این میزان اضطراب جدایی رنج میبرند ممکن است از زمانهایی که تحلیلگر غرق در خیالپردازی میشود، به فکر فرو میرود یا روی فرآیند تمرکز میکند تا وضعیت بیمار را بهتر درک کند، چندان استقبال نکنند. بیمار با یاد گرفتن اینکه تحلیلگر به جای بودن با او، دربارهی او فکر میکند، حس طرد شدن پیدا میکند –نشانهای از این که تحلیلگر نمیتواند کل نیروی وجود بیمار را تحمل کند.
همچنین ممکن است آن را به صورت رهاشدگی تجربه کند – خیانت در این پیمان خیالی که تحلیلگر همیشه از لحاظ کیفی نسبت به بیمار در یک سطح باقی خواهد ماند. محصول فعالیت بازتابی تحلیلگر –که در قالب تفسیر ارائه میشود– آشکارترین نشانه از این موضوع است که تحلیلگر فراتر از صرفاً «بودن با» بیمار عمل کرده است، و برخی بیماران بیش از آنکه به محتوای تفسیر واکنش نشان دهند، به عمل تفسیر شدن (مورد تفکر روانکاوانه قرار گرفتن) واکنش نشان میدهند. در این بیماران ممکن است «تفسیر شدن» به معنای عینیت یافتن –تبدیل شدن به اُبژهی مشاهده– باشد که میتواند نگران کننده باشد.
بخشهایی از مقالهی «فکر کردن پیرامون و همراه با بیمارانی که از فکر کردن میترسند.»